راه حل کاهش خشونت علیه کودکان در افغانستان

امروزه توجه به وضعیت کودکان در ابعاد مختلف در کانون توجهات جامعه بینالملل و ارگانهای حقوق بشری سازمان ملل قرار دارد، تا جایی که همواره قوانین جهانشمول متعددی در زمینه حمایت از کودکان از سوی سازمانهای مربوطه به تصویب رسیده است. اما به رغم این حمایتها، کودکان در بسیاری از نقاط جهان از جمله افغانستان، در معرض آسیبهای جدی قرار دارند که میتوان به تأثیر جنگهای داخلی بر معیشت و حقوق کودکان اشاره کرد.
افغانستان از لحاظ وضعیت حقوق اطفال، وضعیت ناگواری دارد. با وجود پیشرفتهایی که در عرصه حقوق طفل از جمله در عرصه تعلیم و تربیه صورت گرفته بود، اما هنوز هم کودکان در افغانستان با خطرات و مشکلات زیادی روبهرو هستند که به آموزش و تعلیم دسترسی ندارند و نیازمند محافظت، آموزش و پرورش و حمایتاند. عمدهترین خطراتی که اطفال را تهدید میکنند، ناامنی و تلفات در جریان انفجارها، محرومیت از حق تعلیم و آموزش، کار شاقه و اجباری، اختطاف، قاچاق، اعتیاد به مواد مخدر، تجاوز جنسی و دهها مورد دیگر میباشند.
خشونت علیه کودکان در افغانستان مشکل فراگیر و جدی به حساب میآید. کودکان در معرض خشونتهایی چون تبعیض، فقر، نبود یا کمبود خدمات آموزشی، عدم دسترسی به امکانات صحی، ازدواج زودهنگام، کارهای شاقه، تکدیگری، بیسرپرستی و تجاوز جنسی، کار، گدایی، محرومیت از تعلیم و تربیه، قاچاق، خرید و فروش و غیره نیز رنج میبرند. بیسوادی اکثر خانوادهها، نبود امنیت عمومی و نبود معیشت ثابت در خانوادهها، اطفال را در معرض انواع فشارها و خشونتهای روحی قرار میدهد. این وضعیت در نهایت زمینهساز محرومیت از تعلیم و تربیت، رفتن به طرف کار اجباری و تجاوزهای جنسی در محیط کار و بیرون از خانه میشود.
معضل مهم دیگر ازدواج زودهنگام اطفال است. این معضل هرچند برای پسر و دختر عمومیت دارد، ولی بنا بر نگرشهای رایج در جامعه نسبت به دختران و مساله ازدواج، در مورد دختران بسیار حادتر است. خانوادههای سنتی افغان معتقد اند که دختر هرقدر زودتر به ازدواج داده شود، بهتر است. آنها ازدواج دختران را مایه امنیت آنان میدانند. این تصور ناشی از «نگرش جنسی» نسبت به زنان و دختران است که براساس آن زنان و دختران به حیث «طعمه جنسی» دانسته میشود که دیگران با «نگاه ناپاك و غرضآلود» به سوی آنان میبینند. براساس این نگرش، تصور میشود که وقتی دختر به ازدواج داده میشود، از این نگاههای ناپاك مصون میگردد. علاوه بر این، بد، بدل و دیگر انواع ازدواجهای اجباری، خرید و فروش دختران، فقر خانوادهها و وجهالمصالحه قراردادن دختران برای حل منازعات از معضلات بسیار حاد و غیرانسانی رایج در جامعه است که منجر به ازدواج زودهنگام دختران میشود. براساس آمارهای ارایه شده، اکثر خانوادهها دخترانشان را قبل از سن ۱۶ سالهگی به شوهر میدهند. بیش از ۴۶ درصد دختران افغان قبل از سن ۱۸سالهگی و بیشتر از ۱۵ درصد پیش از سن ۱۵سالهگی ازدواج میکنند که این امر میتواند پیآمدهای ناگوار از قبیل نارضایتی از ازدواج، خشونتهای خانوادهگی، خودسوزی، مرگومیر هنگام زایمان، طلاق و غیره موارد را در قبال داشته باشد. اکثر ازدواجهای زیر سن، برخلاف ارادهی دختر بوده و به خواست والدینشان صورت میگیرد.
نوع آزار و اذیت جنسی بر اطفال دختر طیف وسیعی را در بر میگیرد؛ از آزار و اذیت کلامی گرفته تا غیرکلامی و فیزیکی. آزار و اذیت کلامی چون پرزهپرانی، اشپلاق زدن، بهکارگیری الفاظ رکیک، پیشنهادات جنسی، اظهار نظر در مورد ظاهر و پوشش فرد و شوخیهای شهوتآلود یا بیان طنزهای جنسی را در بر میگیرد. نگاه دوامدار، نگاه دزدکی، چشمچرانی و چشمک زدن و ایما و اشاره با دست و بدن در دسته آزار و اذیت غیرلفظی قابل گنجایش است. کودکانی که توفیق یافته به مکتب میروند، نیز از خشونت کلامی و رفتاری در امان نیستند. بربنیاد یافتههای موسسه حمایت از کودکان، ۲۴ درصد خشونت از سوی استادان مکاتب، ۳۲ درصد از سوی پدران و ۱۶ درصد از ناحیه مادران علیه اطفال صورت میگیرد. بنابراین در افغانستان درصد زیادی از کودکان نه در مکتب از خشونت در امان هستند و نه در خانه و نه در محل کار.
نوع دیگری از خشونت که در مورد کودکان افغان اعمال میگردد، خشونت جنسی است که روح و روان اطفال را به شدت آزار میدهند. استفادهی جنسی از کودکان یکی از نگرانیهای دیگر در برابر زندهگی کودکان افغان است. کمپین آگاهیدهی به عموم جامعه، ایجاد و توسعه تسهیلات تعلیمی و تربیتی برای اطفالی که به تعلیم و تربیت دسترسی ندارند و نیز در محلاتی مانند کودکستانهای دولتی و پاركهای تفریحی؛ اصلاح و بلند بردن کیفیت کتابهای درسی توسط افراد مسلکی و گنجاندن موارد حاوی حقوق اطفال؛ مبارزه با آزار و اذیت جنسی باید بخشی از استراتژی حکومت و نهادهای آموزشی به صورت خاص باشد و باید در نصاب تعلیمی وزارت معارف و نصاب تحصیلی وزارت تحصیلات عالی گنجانیده شود؛ برخی اقدامات مثبت والدین مانند تقدیر و سپاسگزاری از کودکان در محلات آموزشی و پرورشی، عدم تفاوت (فرق آوردن) بینشان در خانه و مکتب، شنیدن گپهای طفل با حوصلهمندی، برآورده کردن خواست و نیازهای کودکان، تقویت حس توجه نسبت به کودکان، پلان و برنامهریزی والدین به خاطر پرورش بهتر کودکشان میتواند راه حلی بر اوضاع کاهش خشونت باشد.
نویسنده: شکیب احمد سروش