رسمیت‌شناسی؛ بار مسئولیت به سوی ساختار فراگیر و رعایت حقوق زنان 

پس از چهارسال بلاتکلیفی و انزوای بین‌المللی حکومت سرپرست افغانستان، سرانجام روسیه در یک اقدام قاطعانه، آمادگی خود را برای به رسمیت شناختن افغانستان اعلام کرد و با طی مراحل چندروزه، این اقدام را عملی ساخت و حکومت سرپرست افغانستان را به رسمیت شناخت. بسیاری‌ها می‌پندارند که روسیه اخیراً ارتباطات خود را با حکومت سرپرست بهبود بخشیده و آمادگی‌اش را برای تعاملات رسمی اعلام کرده است؛ اما واقعیت این است که روس‌ها از سال‌های ۲۰۱۵ به بعد با طالبان ارتباط تنگاتنگ داشتند و هیئتی از طالبان به روسیه رفت‌وآمد می‌کردند. از آن زمان تاکنون، فرایندی طی شده که طالبان توانسته‌اند اعتماد روسیه را به هر نحو ممکن جلب کنند. روسیه به‌عنوان یک قطب جهانی قدرت، در قاموس طالبان از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است، به‌ویژه پس از آنکه شرط‌وشرایط سخت امریکا راه را بر حکومت سرپرست افغانستان بست و این حکومت پنداشت که توجه صرف به حفظ منافع امریکا در افغانستان و اولویت‌بخشی به آن، باعث ایجاد چالش در بهبود روابط با کشورهای منطقه خواهد شد. حکومت سرپرست افغانستان طی بیست‌سال جنگ با امریکا و غرب به‌خوبی دریافت که فراموش‌کردن منطقه و چسبیدن به غرب، چه تاوان سخت و طاقت‌فرسایی را بر نیروهای حاکم بر افغانستان بار می‌کند. از این‌رو، این حکومت سرپرست سیاست بی‌طرفانه و متوازن را در قبال کشورهای مختلف پیش گرفته است و با هر کشور در چارچوب اهمیت و حفظ منافع حکومت سرپرست، باب تعامل را می‌گشاید.

اما نباید از یاد برد که کشورهای منطقه، هرکدام با تشکیل حکومت فراگیر و رعایت حقوق بشری زنان و اقلیت‌ها، این حکومت را به رسمیت خواهند شناخت. چنان‌چه نشست سازمان ملل پیرامون مسئله افغانستان، مبنی بر بررسی مکانیسم مشروعیت حکومت سرپرست، قریب‌به‌اتفاق کشورهای منطقه و جهان، ساختار فراگیر در افغانستان و رعایت حقوق بشر را شرط به رسمیت‌شناسی قرار داده بودند و تا زمان اجرایی‌نشدن آن، آمادگی در این زمینه نخواهند داشت.

ظاهراً روس‌ها در یک رقابت ژئوپولیتیک با امریکا و ناتو، نمی‌خواهند که افغانستان به فراموشی سپرده شود و مجدداً به حیات‌خلوت این کشورها مبدل گردد. مسئله داعش و گروه‌های تروریستی آسیای میانه که جای‌پایی جز در پاکستان و افغانستان ندارند، از نگرانی‌های جدی روس‌ها و چینی‌ها به‌حساب می‌آیند. روسیه با ایجاد روابط رسمی با حکومت سرپرست افغانستان، درصدد مهار این گروه‌های ساخته‌وپرداخته امریکا و غرب است که در یک چشم‌انداز استراتژیک برای بی‌ثباتی حوزه آسیای میانه ایجاد شده‌اند. از جانب دیگر، عدم نفوذ امریکا در افغانستان و حساسیت افغان‌ها در قبال این قدرت غربی، میدان بازی را برای روسیه هموار ساخته است تا هرگونه که می‌خواهد اسب خود را به جولان اندازد. روس‌ها می‌دانند که از این به‌بعد امریکا حضور فیزیکی در افغانستان نخواهد داشت و عدم حضور خود را با پررنگ‌ساختن داعش خراسان و سایر گروه‌های تروریستی، کم‌هزینه‌تر جبران خواهد کرد؛ زیرا حضور امریکا در افغانستان به نحوی هزینه‌های اضافی جنگ و مهار تروریسم را از دوش روسیه و سایر کشورهای همجوار کاسته بود. آنان فقط مرزهای کشورهای حوزه نفوذ خود را با کمترین هزینه توسط سربازان همان خطه کنترل می‌کردند و به این شکل امنیت خود را تأمین می‌نمودند و اطلاعاتی را از حضور تروریست‌ها و نفوذی‌هایی که در افغانستان داشتند، از طریق کشورهای آسیای میانه به‌راحتی کسب می‌کردند؛ اما اکنون آن زمینه وجود ندارد و روس‌ها باید برای دفع خطرات و تروریسم صنعتی‌شده، وارد تعامل مستقیم با حکومت سرپرست افغانستان شوند و با شرط‌وشرط و الزامیت به تأمین امنیت آسیای میانه، باب تعامل را با نیروهای حاکم بر افغانستان بگشایند. اظهارات ترامپ در زمان حضور در افغانستان واضح و مبین بود. او در اعلام تصمیم خروج امریکا از افغانستان بارها گفته بود که امریکا از این به‌بعد نقش پلیس را در این کشور بازی نخواهد کرد و برنامه دارد تا زمان معینی سربازان خود را از افغانستان خارج نماید؛ زیرا هزینه‌های حضور بیست‌ساله برای امریکا کمرشکن بود و به‌تناسب هزینه، دستاوردهای آنچنانی که می‌خواستند نصیب‌شان نمی‌گردید.

با این حال، رسمیت‌شناختن حکومت سرپرست افغانستان با هر محاسبه‌ای که روس‌ها دارند، وظایف و مکلفیت‌هایی را بر این حکومت بار می‌کند که ملزم به رعایت آن است. این حکومت از این به‌بعد دیگر آن گروه جنگی نیست که صرفاً با گزینه نظامی و قوه قهریه درصدد مهار و کنترل مردم افغانستان باشد؛ بلکه مکلفیت‌های اداری، رسیدگی به اوضاع اقتصادی، جذب مغزهای متفکر و برداشتن گام‌هایی به سوی توسعه و ثبات افغانستان از الزامات اساسی است که این حکومت باید طی طریق نماید. موارد فوق تحقق نمی‌یابند، جز با تشکیل حکومت فراگیر و ملی که آیینه تمام‌نمای ملت افغانستان باشد. این حکومت باید به‌گونه‌ای باشد که اهمیت آن همچون پول ملی که واحد آن به‌نام افغانی یاد می‌شود، نمود یابد. وقتی که ما کلمه “ملی” را به زبان جاری می‌سازیم، این اهمیت بر آن بار می‌شود که نیاز به بودن آن را اکثریت قاطع افغان‌ها همچون پول ملی احساس نمایند. افزون بر آن، رعایت حقوق بشر و حقوق اساسی زنان از دیگر مکلفیت‌هایی است که حکومت سرپرست افغانستان ملزم به پاسخگویی است. اگر به وضعیت برخی عودت‌کنندگان نگاهی بیندازیم، دختران خردسال بازمانده از تحصیل که در غربت زمینه درس و تحصیل برای‌شان فراهم نبود، از حکومت می‌خواهند که دروازه‌های مکاتب و نهادهای تعلیمی را به روی آنان بگشاید تا از این نعمت خدادادی در وطن خویش بهره‌مند شوند. بنابراین، از شرایط اساسی رسمیت و جهان‌شمولی حکومت همان نکات فوق است که در جلسه سازمان ملل، عموم کشورها به آن اشاره کردند؛ زیرا مکلفیت‌ها و مسئولیت‌هایی که یک حکومت به رعایت آن ملزم است، اکنون در دستور کار این حکومت قرار ندارد و ادامه این روند می‌تواند افغانستان را به بیچارگی و درماندگی جبران‌ناپذیر سوق دهد.

لینک کوتاه

https://sarie.news/s1104a
دکمه بازگشت به بالا