رسوایی سیاسی در اسلام‌آباد؛ چرا مسئله غزه به آزمون استقلال پاکستان تبدیل شده است؟

اظهارات اخیر مارکو روبیو، وزیر امور خارجه ایالات متحده، درباره آمادگی پاکستان برای مشارکت یا دست‌کم بررسی امکان اعزام نیرو به غزه، یک مقوله معمول دیپلماتیک نبود؛ این سخنان عملاً از شیوه تصمیم‌گیری حاکمیت پاکستان و نوع نگاه اش نسبت به کشورهای اسلامی پرده برداشت. روبیو به‌صراحت اعلام کرد که واشنگتن هیچ فشاری بر اسلام‌آباد وارد نکرده و ابتکار طرح این همکاری از سوی خود پاکستان بوده است. همین جمله، تمام معادله را تغییر می‌دهد، زیرا مسئولیت سیاسی چنین تصمیم حساسی را مستقیماً متوجه ساختار قدرت در اسلام‌آباد می‌کند.

برای فهم اهمیت این موضوع باید روشن شود که اعزام نیرو به غزه دقیقاً به چه معناست. غزه یک منطقه جنگ‌زده معمولی نیست؛ منطقه‌ای است که دهه‌هاست درگیر اشغال، محاصره، جنگ‌های ویرانگر، قتل‌ عام، گرسنگی و بحران انسانی بی‌سابقه است. هر نیروی خارجی که وارد این منطقه شود، خواه ناخواه بخشی از معادله امنیتی و سیاسی آن تلقی می‌شود؛ بنابراین، مشارکت نظامی حتی تحت عناوینی مانند حفظ ثبات، نیروی بین‌المللی یا ماموریت امنیتی به‌معنای ورود مستقیم به یکی از حساس‌ترین پرونده‌های جنگی جهان است که متفقا عموم مردم آزاده جهان در قبال‌ آن ابراز تأسف می‌کنند.

در چنین شرایطی، پرسش نخست این است چه کسی در پاکستان این پیشنهاد را مطرح کرده است؟ تجربه سیاسی این کشور نشان می‌دهد که تصمیم‌های کلان امنیتی معمولاً نه در پارلمان و نه توسط افکار عمومی، بلکه در سطوح بسته قدرت و عمدتاً در هماهنگی میان نهادهای نظامی  (آی‌اس‌آی) و دیپلماتیک اتخاذ می‌شود. وقتی وزیر خارجه امریکا می‌گوید پیشنهاد از سوی خود پاکستان آمده، یعنی این تصمیم پیش از آنکه به مردم یا حتی نمایندگان منتخب نسبت داده شود، در همان دایره بسته توسط (آی‌اس‌آی) شکل گرفته است.

پاکستان از زمان تأسیس در سال ۱۹۴۷ همواره با یک تناقض بنیادین مواجه بوده است؛ از یک‌سو ادعای استقلال سیاسی و حاکمیت ملی، و از سوی دیگر وابستگی عمیق امنیتی و اقتصادی به قدرت‌های غربی. ساختار دولت، اردو و حتی سیاست خارجی پاکستان در بستر نظم به‌جامانده از استعمار بریتانیا شکل گرفت که حتی قانون اساسی آن نیز توسط بریتانیا نوشته شده است و در دهه‌های بعد، ایالات متحده نیز در کنار لندن به‌عنوان شریک اصلی امنیتی با پاکستان پا پيش گذاشت.

در دوران جنگ سرد، پاکستان به‌عنوان سد نفوذ شوروی در جنوب آسیا تعریف شد. از دهه ۱۹۸۰ به این طرف پاکستان به پایگاه اصلی عملیات امریکا و متحدانش در جنگ افغانستان بدل شد. پس از ۲۰۰۱ نیز، اسلام‌آباد به‌عنوان متحد کلیدی خارج از ناتو در جنگ علیه ترور معرفی گردید. در تمام این مقاطع، تصمیم‌های بزرگ امنیتی اغلب با این محاسبه اتخاذ شد که همراهی با واشنگتن، حمایت سیاسی، نظامی یا اقتصادی به همراه خواهد داشت؛ هرچند هزینه‌های داخلی آن به مراتب بیشتر از چيزي بود که حمایت امریکا بتواند آن را جبران کند.

پرونده غزه نیز در همین چارچوب قابل تحلیل است. پیشنهاد مشارکت در ائتلاف تحت رهبری امریکا، از نگاه بخشی از نخبگان حاکم در پاکستان، می‌تواند تلاشی برای تقویت رابطه با واشنگتن، کاهش فشارهای اقتصادی یا کسب امتیاز در پرونده‌های دیگر باشد؛ اما مشکل اصلی اینجاست که این محاسبه، خواست ملت پاکستان و افکار عمومی این کشور را نادیده می‌گیرد.

جامعه پاکستان به‌طور سنتی نسبت به مسئله فلسطین حساس است. حمایت عاطفی و سیاسی از مردم غزه، صرف‌نظر از گرایش‌های سیاسی، در میان لایه‌های مختلف جامعه پاکستان وجود دارد. در چنین فضایی، حتی شائبه همکاری نظامی با طرح‌هایی که از سوی امریکا هدایت می‌شود، می‌تواند به‌سرعت به بحران مشروعیت داخلی رژیم پاکستان تبدیل شود. مردم می‌پرسند اگر پاکستان نیروی نظامی اعزام کند، این نیرو در عمل در کنار چه کسانی خواهد ایستاد و علیه چه کسانی عمل خواهد کرد؟

همین ابهام، زمینه‌ساز انتشار گزارش‌هایی درباره دیدارهای پنهانی یا غیرعلنی مقام‌های پاکستانی با واسطه‌ها یا طرف‌های مرتبط با اسرائیل در امریکا، مصر یا بریتانیا شده است. اگرچه این گزارش‌ها به‌طور رسمی تأیید نشده‌اند، اما واکنش مبهم مقامات پاکستانی نیز به رفع نگرانی‌ها کمکی نکرده است. در سیاست، گاه نبود شفافیت به‌تنهایی کافی است تا بی‌اعتمادی عمیق شکل بگیرد.

از منظر منافع ملی، مسئله فقط اخلاقی یا احساسی نیست؛ کاملاً عملی و امنیتی است. مشارکت در مأموریت غزه می‌تواند پاکستان را در معرض تهدیدهای جدید قرار دهد، تنش‌های داخلی را تشدید کند و روابط این کشور با برخی بازیگران منطقه‌ای را پیچیده‌تر سازد. در عوض، هیچ تضمین روشنی وجود ندارد که چنین اقدامی دستاورد ملموس و پایدار برای اقتصاد یا امنیت پاکستان داشته باشد.

اینجاست که مفهوم آزمون استقلال تصمیم‌گیری معنا پیدا می‌کند. اگر تصمیم اعزام نیرو بدون اجماع داخلی، بدون بحث پارلمانی و صرفاً در پاسخ به ملاحظات خارجی گرفته شود، این یعنی استقلال تصمیم‌گیری در عمل قربانی شده است. همچنین، صداقت با افکار عمومی زمانی زیر سؤال می‌رود که دولت‌ها ابتدا تصمیم بگیرند و بعد بکوشند با روایت‌های رسانه‌ای آن را توجیه کنند.

مسئله غزه در این معنا، صرفاً یک مأموریت نظامی نیست؛ بلکه آیینه‌ای است که نشان می‌دهد پاکستان جایگاه خود را در میان کشورهای اسلامی و منطقه‌ای چگونه تعریف می‌کند، کشوری با سیاست خارجی مستقل و پاسخ‌گو، یا بازیگری که همچنان می‌کوشد با پیش‌دستی در همراهی با طرح‌های امنیتی امریکا و غرب به فکر امتیازگیری پروژه‌ای باشد. به همین دلیل است که امروز اسلام‌آباد بیش از هر زمان دیگری زیر ذره‌بین قرار دارد؛ نه فقط از سوی واشنگتن، بلکه از سوی مردم خود، کشورهای منطقه و افکار عمومی جهان اسلام

نویسنده: محمد امان فلاح

لینک کوتاه

https://sarie.news/s509n
دکمه بازگشت به بالا