ریشههای برون مرزی نفاق ملی و اشاعه آن

اشاعه و تبلیغ نفاق ملی و قومی میان افغانها یکی از بدترین شیوهها علیه حفظ انسجام و اتحاد مردم این کشور است، سوگمندانه باید گفت که عدهای از صاحبان فهم و دانش در راس این شایعه پراگنی قرار دارند و چنین می نمایند که آنها بر بنیاد منافع شخصی پشت پرده قومی و محلی و ترغیب دیگران در این راه غیر ملی و خلاف مصالح و منافع همگانی با حمایت و تشویق بیرونیها قرار گرفته اند یا با از دست رفتن تفکر گذشته به این شیوه سیاسی پناه برده اند، حفظ وحدت ملی افغانها نه با بلند پروازی قومی ممکن است و نه با گرایشات سمتی و محلی .
با حفظ گدشت حوادث خونین و جنگهای ویرانگر که روی این دو گرایش منفی رخ داد، هنوز نشرات برخی شبکههای رسانهای و حواس عدهای از سیاسیون که از لحاظ فکری و عملی عدد کوچک اند از صفحه برگردانی آن حوادث فارغ نشده و عبرت نگرفته اند . برای انانی که با تحولات و تغیرات سیاسی در کشور مبانی فکری گذشته شان از کار افتاده است این شیوه سیاست گری مطلوب بوده با اکت های نمایشی قومی و محلی برای منافع شخصی وگروهی میخواهند این طرز کار را گرمی بازار سیاست سازند و خود با آن سودا گری کنند، گرایش چند سیاستگر یا چند جنگجو به این طرز عملکرد روند تازه نیست کم از کم به سابقهای یک قرن میرسد .وقتی خان نشینهای سمرقند و پادشاهی بخارا جزء اتحاد شوروی شد امیر بخارا سید عالم خان با تعدادی از شورشیان آن مناطق به افغانستان پناه آوردند و هزاران وابستگان اقوام ازبیک و تاجیک از آنطرف امو دریا در قطغن و ترکستان جا به جا شده به مرور زمان با هم تباران افغانی شان در آمیختند و صاحب ملکیت ها گردیدند .
ابراهیم بیگ قوماندان با قدرت باسمچی ها با امیر بخارا در قلعه فتوح کابل می زیست و با جریانهای متنفذ صفحات شمال در رفت و آمد بود. گفته میشود که دوهزار سوار کار مسلح در آن صفحات داشت، امیر عالم خان و ابراهیم بیگ طرحی داشتند تا ناقلین آن طرف دریای امو با هم تباران این طرف دولتی برای تاجیکها و ازبیک ها تشکیل دهند و تاج و تخت از دست رفته بخارا را در سرزمین های میان شمال هندو کش و جنوب دریای امو احیا کرده بر جمهوریهای نو بنیاد شوروی در آسیای میانه فشار آورند. ابراهیم بیگ این فراخوان را به ازبیکها و تاجیکها و سائر مهاجرین آسیای میانه و باشندگان شمال افغانستان داد که ” پشتون ها را رانده و کشور را آزاد سازید ” ( راز های سر به مهر دپلماسی افغانستان در نیمه نخست سده بیستم ص ۲۳)
سرشت پشتون ستیزی گروهکهای سیاسی این مناطق به همین فراخوان ابراهیم بیگ پیوند میخورد، زاده تفکر یا منافع اقوام مقیم آن مناطق نیست.از آغاز سال ۱۹۲۰ تا ۱۹۳۰ ملیونها ازبیک، تاجیک، قرغز و قزاق در کنار دریای امو در صدد عبور به افغانستان بودند، امان الله خان در این مورد روی دو کشتی پا گذاشته بود از یکطرف مناسبات رسمی نیک با مسکو داشت و از کمکهای آن برخوردار بود و از جانب دیگر به تصور انتقال مرکز خلافت اسلامی پس از سقوط امپراطوری ترکیه عثمانی به افغانستان این گروه آمده از آسیای میانه را حمایت میکرد و بر آنها سرمایه گذاری می نمود، با به قدرت رسیدن نادر خان و اتخاذ سیاست عدم مداخله به آنطرف آمو بر معاهده مودت سال ۱۹۲۱ امان الله خان با شوروی پابند ماند و به سرکوبی اغتشاشیون ابراهیم بیگ آغاز کرد. امیر بخارا هم در کابل از نظر افتید، شاه محمود خان با لشکر بزرگ به سرکوبی باسمچیها به قطغن رفت و ابراهیم بیگ مجبور به بازگشت به تاجیکستان شد، شورش خاموش گردید که به نفع افغانستان و نفع جمهوریهای تازه تشکیل آسیای میانه بود .
سیاستهای بعدی چنین پیش گرفته شد تا از ترسبات ذهنیت مهاجرین آسیای میانه میام اقوام تاجیک و ازبیک افغانستان از طریق آمیزشهای خانوادگی، پلوان شریکی، اشتراک منافع اقتصادی وغیره غلبه گردد. همین حالا یکی از نواده های امیر بخارا خانم یک پشتون قوم صافی از ولایت لغمان است. و شکریه رعد نمیدانم که دختر یا نواسه امیر بخارا بود چهره موفق در مطبوعات افغانستان به خصوص در رادیو افغانستان بود به هرکس برابر استعداد و توانایی کار میسر میشد و امرار زندگی میکرد، فابریکه سپین زر کندز، فابریکههای قند و سمنت و نساجی بغلاان، کود و برق مزار و تفحصات نفت و گاز شبرغان محل کار مشترک پشتون و تاجیک و ازبیک و دیگر اقوامگردید که همه عقب یک ماشین و در یک دستگاه کار میکردند، معاش یک کارگر پشتون از معاش دیگران و یا عکس آن بلندتر نبود، دور یک سفره نان میخوردند، پیوندهای فامیلی میان شان ایجاد شد و یک نوع اختلاط خونی به میان آمد، سیاستگران تبار گرا با الهام از همان شعار ابراهیم بیگی نوعی اندیشه قومی و غیر افغانستان شمول را اساس مبارزه سیاسی و بعدآ به اصطلاح خود شان جایگزین داعیه جهاد ساختند و حالا در بیرون از کشور به جای کار در جهت وحدت ملی به سم پاشی ضد وحدت افعانها مصروف اند.
نویسنده: عبدالاحمد اوریا