زمستان سرد افغانستان و کاهش کمکهای بشری به نصف
افغانستان کشوری عمدتا کوهستانی و صعب العبور است، فصل زمستان در این سرزمین به حدی برفگیر و دشوار است که عمدتا راههای مواصلاتی قصبات به شهرها و ولسوالیها مسدود میگردد. مردم افغانستان به دلیل چهل سال جنگ و ویرانی در تنگنای اقتصادی به سر میبرند، این کشور چهل میلیونی تقریبا بیش از نیمی جمعیت اش زیر خط فقر به سر میبرد.
گرسنگان این سرزمین که به کمکهای آنی برای زنده ماندن نیازمند هستند بنا به آمار سازمان جهانی غذا، ۱۴ میلیون نفر هستند، این سازمان، جدیدا اعلام کرده است که به دلیل کمبود بودجه، فقط توانایی دارد که از این میان، به هفت میلیون نفر کمک کند که در اینصورت بقیه هفت میلیون نفر بدون دریافت غذا و کمک باقی خواهد ماند.
نبود کار و شغل و محدود شدن فرصتهای مهاجرتی از دیگر مصیبتهایی است که بر تشدید فقر در کشور افزوده است، اکثر نفوس این سرزمین امکان تامین نفقه در داخل کشور برای شان مهیا نیست، برخی با لقمهنان بخور و نمیر گذران کرده و برخی نیز با دق الباب خانههای مردم روزگار میگذرانند.
اما واقعیت این است که عدم برنامه منظم جهت کاهش فقر و نبود نهادهای خیریه قابل اعتماد باعث گردیده است که این مردم قربانی هیولای فقر و گرسنگی گردند.
افغانستان با وجودی که بیشترین فقرا را در خود جا داده است با این هم، برخی از تاجران و سرمایه گذاران این سرزمین که در خارج از کشور به تجارت و صنعت مشغول اند، غول سرمایهداران جهانی محسوب میگردند. سرمایهداران افغان در کشورهای متعدد همچون امارات متحده عربی، ایران، پاکستان، استرالیا، اروپا و… سرمایه گزاری کرده اند که هم اکنون نقش تاثیر گذار در رشد اقتصادی این سرزمینها دارند.
این تاجران و صنعتکاران افغان به حدی نقش برجسته در کشورهای مورد نظر دارند که در جنگل سوزیهای استرالیا، یکی از تاجران افغان مقیم این کشور، بابت کاهش خسارات بجا مانده از آتشسوزی، به دولت استرالیا کمک نقدی پرداخت کرده بود، مشابه این وضعیت در سایر کشورهای یاد شده نیز به کرات اتفاق افتاده است.
بنا بر این، تاجران و صنعتکاران افغان وقتیکه میتوانند در رشد اقتصاد و تجارت کشورهای مذکور نقش تعیین کننده داشته باشند، طبیعی است که میتوانند در رشد اقتصادی فقرای افغان نیز نقش موثر ایفا کنند.
نبود نهاد خیریهی دلسوز و شفاف که دارای سیستم حسابدهی دیجیتل باشد یکی از چالشهای عمده بر سر راه جمع آوری کمکها از این تاجران و سرمایه داران محسوب میگردد؛ زیرا نهادهای خیریه عمدتا در افغانستان کمکها را به گونهی سنتی توزیع میکنند که شفافیت آن برای کمک کنندگان قناعتبخش نیست، اغلب این نهادها ساحه پوشش محدود به چند خانه و قریهی خاص دارند که نمیتوانند پاسخگوی رفع نیازمندی فقرا در نقاط دوردست کشور باشند.
عمدتا از اکثر نهادهای خیریهی موجود شکایت وجود دارد که همین مقدار اندک کمک را نیز در میان اشخاصی توزیع میکنند که توان معیشتی نسبتا خوبی دارند؛ اما آنعده فقرایی که به دلیل نداشتن سرپرست مرد و یا عدم ارتباطات در جامعه دچار رنج اند از اخذ کمکها باز میمانند. البته چنانچه اشاره گردید، در میان نهادهای خیریه موجود استثنا وجود دارد برخی نیز هستند که با وجود سیستم حسابدهی سنتی، کمکها را عادلانه توزیع میکنند؛ ولی این تعداد بسیار اندک و ناچیز است.
یکی از چالشهای دیگری که بر سر راه ایجاد نهاد خیریه با مقیاس کلان وجود دارد عدم رسمیت حکومت کنونی است، افغانستان کشوری است که گرایش قومی در آن به بالاترین حد رسیده است، عدم بلوغ سیاسی، نبود تعریف همهشمول از منافع ملی و ارزشهای آن، و انحصار قدرت از عمده موارد دلسردی مردم در قبال وطن میباشد، از این رو، تاجران و خارج نشینان افغان بدین باور اند که کمکها توسط حکومت سرپرست مداخله و جهتدهی میگردد و به همین اساس نمیتوانند در فضای کنونی اعتماد کنند که کمکها را برای فقرای افغان سرازیر نمایند.
از جانب دیگر حکومت نیز از انگیزه لازم برای ایجاد چنین نهاد بزرگ ملی برخودار نیست؛ زیرا روحیه همکاری میان حکومت و مردم ضعیف است، حکومت، مردم را رعیت پنداشته و به تبعیت بی چون و چرا فرا میخواند و مردم نیز با درک از جهانبینی وسیع، قلبا زیر بار نمیروند ولی برای سازش و حفظ وضعیت موجود سکوت اختیار کرده اند؛ بنا بر این، لازم است که حکومت همهشمول که آئینه تمامنمای اقوام و مذاهب باشد تشکیل گردیده و دولت و ملت مشترکا به فکر رشد اقتصادی و مبارزه با فقر گام بردارند؛ در این صورت است که اعتماد عموم جلب گردیده و کشور از منجلاب فقر و بیکاری نجات خواهد یافت.
بنا بر این، با توجه به موارد یاد شده، نباید صرفا به کمکهای جهانی چشم دوخت، کار آفرینی، ایجاد نهادهای خیریه در مقیاس بزرگ با کمک تاجران خارجمرزی افغان و دستگیری خانوادههای فقیر توسط همسایگان و اهالی قریه، در این مقطع زمانی میتواند راهگشا باشد.