زنان افغان در حصر سنت‌های ناپسند

در افغانستان خشونت علیه زنان نه یک حادثه گذرا، که واقعیتی تلخ و روزمره است؛ زخمی که از خانه و خانواده آغاز می‌شود و تا کوچه و بازار، مکتب و مراکز علمی فرهنگی امتداد می‌یابد. زن افغان هر روز با دیوارهای بلند تبعیض، تهدید و ترس مواجه است؛ دیوارهایی که نه تنها او را از حق آزادی محروم می‌کند، بلکه آینده کل جامعه را در تاریکی فرو می‌برد.

این خشونت تنها به معنای لت و کوب یا قتل نیست. گاه در چهره بی‌رحمانه تجاوز و تحقیر ظاهر می‌شود، گاه در سکوت محاکمی که عدالت را نادیده می‌گیرند، و گاه در تهدیدهای تلفنی و شب‌نامه‌هایی که زنان را وادار به خانه‌نشینی می‌سازد، بسیاری از معلمان، داکتران و زنان فعال در جامعه، تنها به دلیل آنکه بیرون از خانه نقش خود را ایفا می‌کنند، لت و کوب شده، گوش و بینی‌شان بریده شد و با شلیک گلوله به اندام نحیف‌شان خاموش شده‌اند. نام‌هایی چون ملالی کاکر و ستاره اچکزی در حافظه مانده، اما هزاران زن گمنام دیگر نیز قربانی همین سرنوشت شدند.

ریشه این خشونت‌ها در فرهنگی است که زن را نه به‌عنوان انسان، بلکه به‌عنوان «حامل آبرو» می‌بیند. وقتی تجاوز به عزت و شرف یک زن رخ می‌دهد، قربانی به‌جای حمایت، با اتهام زنا روبه‌رو می‌شود؛ گویی جنایت نه علیه او، که توسط او صورت گرفته است. قوانین مبهم، نبود تعریف روشن از تجاوز، و دستگاه عدلی غیر تخصصی همه دست به دست هم داده‌اند تا متجاوز آزادانه بگردد و قربانی در زندان شرم و ننگ اسیر بماند. در بسیاری از مناطق و قصبات افغانستان، که به حیثیت و عزت زن تجاوز می‌گردد در عوض اینکه به داد زن برسند او را از خانه طرد و مورد مجازات سخت قرار می‌دهند.

در کنار این ظلم و بیداد، سنت‌های محلی زخم را عمیق‌تر می‌کنند. جرگه‌ها به‌جای محکوم کردن متجاوز، دختران خانواده مقابل را به‌عنوان «دختر عذر» به نکاح اجباری یکی از فرزندان خانواده دیگر می‌سپارند درحالی‌که دختر این خانواده هیچ نقشی در این تجاوز نداشته است، افزون بر آن قربانی را نيز مجبور می‌کنند با متجاوز ازدواج کند، یا در بدترین حالت به قتل‌های ناموسی و تبعید تن می‌دهد. این معامله‌ها نه عدالت می‌آورد و نه آرامش، بلکه چرخه‌ای بی‌پایان از خشونت و انتقام را بازتولید می‌کند.

اما خشونت تنها در چهارچوب خانه یا جرگه باقی نمی‌ماند. زنانی که در سیاست، رسانه یا جامعه مدنی فعالیت می‌کردند/می‌کنند نیز با تهدید، تحقیر و ترور خاموش می‌شوند، حمله به یک زن فعال، پیامی است به هزاران زن دیگر و آن پیام این است که «در خانه بمانید». این پیام تلخ سبب خودسانسوری، محدودیت در گشت‌وگذار و عقب‌نشینی زنان از عرصه‌های اجتماعی می‌شود. در کشوری که  حدود ۷۰٪ درصد مردم زیر خط فقر زندگی می‌کنند، حذف نیمی از جمعیت به معنای قفل شدن هر امید به سوی توسعه و پیشرفت واقعی است.

پس از تغییر نظام سیاسی و در وضعيت کنونی، حاکمیت موجود نیز با وضع محدودیت‌های روز افزون خود بخشی از مشکل‌اند و بلکه چندین برابر برچالش‌های زنان افزوده است، ممنوعیت تحصیلی اعم از مکتب و دانشگاه، ممنوعیت کار و فعالیت زنان، ممنوعیت از پارک‌های تفریحی و ممنوعیت از سفرهای بدون محرم شرعی مواردی هستند که دست به دست هم داده و زنان این سرزمین را بیش از هر زمان دیگر در حصر قرار داده است.در چنین وضعیتی اگر از خانواده‌های‌شان هم تقاضا کنند تا برای زندگی بهتر و رهایی از قید اجتماعی به خارج از کشور پناه ببرند نه تنها که به خواسته‌شان توجه صورت نمی‌گیرد؛ بلکه گاه آنان را بيشتر زخمی می‌سازند. اگر محاسبه منطقی صورت گیرد، در چنین وضعیتی که به زنان به چشم ابزار و کالا نگریسته می‌شود، اگر به خواسته‌های انسانی آنان توجه صورت نگیرد، حس حقارت و سرخوردگی آنان به نسل‌های بعدی و فرزندانی که به دنیا می‌آورند نیز منتقل گردیده و این وضعیت حتی یک نسل بعد را نیز متضرر ساخته و عقده‌ به بار خواهد آورد؛ زيرا مادر عقده‌مند فرزند نا سالم و عقده‌ای تحویل جامعه خواهد داد.

با این همه، تلخی ماجرا در اینجا پایان نمی‌یابد،  بزرگ‌ترین خطر، سکوت است. سکوتی که همدست خشونت است و به آن مشروعیت می‌بخشد. تا زمانی که جامعه و حاکمیت‌های افغانستان چشمان خود را بر این واقعیت ببندند، خشونت همچنان ادامه خواهد یافت و امید به عدالت همچنان قربانی خواهد شد.

اما در دل این تاریکی، چراغ‌هایی نیز روشن مانده‌اند. زنانی که با وجود تهدیدهای گوناگون مشعل علم و امید را بر افروخته و بصورت آنلاین تدریس می‌کنند و یا در صنوف آنلاین ساعت‌ها پای درس می‌نشینند و به عشق روشنگری و امید به آینده هزینه‌های سرسام آور انترنت و مواد درسی را نیز تأمین می‌کنند در واقع درفش آینده‌ای نیک را از هم اکنون برای جامعه ترسیم می‌کنند، در اوضاع کنونی آنان به نحوی در کلاس‌های درسي که خود ساخته اند ایستاده اند، در موارد حق خواهی سخن به زبان می‌آورند، یا در دورافتاده‌ترین روستاها به کودکان درس امید می‌دهند جای تقدير است به چنین همت شان. این زنان نشان دادند که شجاعت، گرچه هزینه‌ای سنگین دارد، اما می‌تواند سکوت را بشکند و راهی به سوی آینده باز کند. آنان به تنهایی قادر به تغییر سرنوشت نیستند، اما اگر قانون، جامعه و جهان دست در دست‌شان بگذارند، درهای تازه‌ای گشوده خواهد شد که بزرگترین قله‌های موفقیت را فتح کرده و رکورد جهانی ثبت خواهند کرد.

در قبال چنین زنان کوشا و با برنامه‌ای جامعه و حکومت مسئولیت دینی و اخلاقی دارند نه تنها که هیچگونه خشونت و محدودیتی بر آنان وضع نکنند بلکه چنین استعدادهایی را پرورش داده و برای بهبود آینده این سرزمین با تقویت زنان وارد عمل شوند؛ بر جامعه و حکومت است که باید آنچه را که دین مقدس اسلام و ارزش‌های انسانی اقتضا می‌کند در قبال زنان روا بدارند؛ اکنون پس از چهارسال حکومت باید مقدمات بازگشایی نهادهای تحصیلی را به روی دختران روی دست گیرد؛ و نظام آموزشی باید از کودکی احترام به زن و انسانیت را بیاموزد. رسانه‌ها باید سکوت را بشکنند، رهبران مذهبی باید سوءتعبیرهای خطرناک را کنار بگذارند، و سیاستمداران باید زن را شریک برابر در صلح و توسعه بدانند، نه ابزار معامله قدرت.

تجربه سال‌های اخیر نشان داده است که صلح و ثبات پایدار بدون حضور زنان خیالی بیش نیست. خشونت علیه زنان زخمی فردی یا خانوادگی نیست، بلکه زخمی بر پیکر جامعه است. تا زمانی که زن افغان در خانه یا کوچه، در اداره یا محکمه امنیت و کرامت نداشته باشد، سخن گفتن از عدالت و توسعه پوچ خواهد بود.

تاریخ افغانستان بارها زنان را به میدان کشانده است؛ گاه به‌عنوان نماد نوگرایی و گاه قربانی سیاست‌های محافظه‌کارانه. امروز اما نقطه عطفی است: یا جامعه می‌پذیرد که خشونت و تبعیض باید پایان یابد، یا همچنان این چرخه سیاه را ادامه می‌دهد. زنان افغان سزاوار آن‌اند که نه به‌عنوان سایه‌ای از «آبرو»، بلکه به‌عنوان انسان‌هایی آزاد و برابر زندگی کنند. حکومت و جامعه‌ای که نیمی از جمعیت خود را در زنجیر نگه دارد، دیر یا زود از درون فرو می‌پاشد. اما جامعه‌ای که این زنجیرها را بگسلد، می‌تواند آینده‌ای روشن برای همه و حتی نسل‌های بعد بسازد.

این همان لحظه انتخاب است؛ یا سکوت و همراهی با بیداد، یا فریاد و ایستادگی در برابر آن. زنان افغان بهای سنگین ایستادگی را پرداخته‌اند؛ اکنون نوبت نخبگان، جامعه و حامیان جهانی زنان است که انتخاب کنند در کدام سوی تاریخ می‌ایستند.

نویسنده: نیلاب قادری

لینک کوتاه

https://sarie.news/a847s
دکمه بازگشت به بالا