سخنرانی عباس عراقچی و بازتعریف معادلات منطقه‌ای دربارهٔ افغانستان

سخنان سید عباس عراقچی، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران، در نشست منطقه‌ای تهران دربارهٔ افغانستان بیش از آنکه صرفاً تکرار یک دعوت دیپلماتیک باشد، بازتاب یک بازاندیشی راهبردی در میان بازیگران منطقه‌ای است. عراقچی با تأکید بر این‌که ثبات و توسعهٔ افغانستان یک الزام راهبردی برای کل منطقه است و اینکه نسخه‌های فرامنطقه‌ای و راه‌حل‌های وارداتی نتوانسته‌اند بحران افغانستان را حل کنند، عملاً پیام روشن تهران را به شرکای منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای بازگو کرد، اینکه زمان سیاست‌های یک‌جانبه و غیر سیستماتیک گذشته است و همگرایی همسایگان تنها مسیر قابل اتکا برای مدیریت تبعات امنیتی افغانستان است.

نخستین نکته‌ای که باید از این نشست بیرون کشید، ترکیب حضوری و غیبت‌هاست، نمایندگان ویژهٔ کشورهای همسایه و بازیگران بزرگ منطقه  از روسیه و چین تا کشورهای آسیای میانه در تهران حضور داشتند، در حالی که نمایندگان رسمی طالبان در این نشست شرکت نکردند. این واقعیت دو پیغام هم‌زمان دارد؛ اول، همگرایی و نگرانی فزایندهٔ همسایگان از تبعات بی‌ثباتی افغانستان؛ دوم، خلأیی که ناشی از عدم مشارکت نیروهای حاکم در کابل است و بار را بر دوش دیپلماسی منطقه‌ای سنگین‌تر می‌کند.

این نشست را باید در قاب تغییر بزرگ‌تری دید اینکه آسیای جنوبی و مرکزی امروز شبیه به منطقهٔ دو دههٔ پیش نیست. پیوندهای ژئواکونومیک، اتصالات انرژی، و شبکه‌های تجاری، همراه با حضور فعال چین و بازتعریف نقش روسیه و هند، ساختارهای جدیدی پدید آورده که تحرکات یک بازیگر منفرد را دشوارتر کرده است. سخن عراقچی مبنی بر اینکه همسایگان «پیوندهای تاریخی، فرهنگی، انسانی و اقتصادی عمیقی» با افغانستان دارند، نشان می‌دهد تهران می‌کوشد تا این پیوندها را به ابزار مدیریتی و بازدارنده در برابر مداخلات خارج از منطقه تبدیل کند.

بخش مهمی از پیام تهران متوجه پاکستان بود نه الزاماً در قالب اتهام‌زنی مستقیم، بلکه در قالب هشدار نسبت به استمرار «سیاست‌های دوگانه» و استفاده از ابزارهای نیابتی که می‌تواند ثبات منطقه را به مخاطره اندازد. تجربه‌های اخیر، از برخوردهای مرزی تا ادعاها دربارهٔ استفاده از پناهگاه‌های امن تروریستی، نشان می‌دهد که منازعات میان کابل و اسلام‌آباد تبدیل به یکی از مهم‌ترین عوامل بی‌ثبات‌کننده شده‌اند؛ مسئله‌ای که حالا بازیگران منطقه‌ای را به جستجوی مکانیزم‌های هماهنگ برای مدیریت و بازدارندگی واداشته است. اشارهٔ عراقچی به لزوم چارچوب هماهنگ و پایدار همکاری دقیقاً در همین راستا قرار می‌گیرد.

اما پرسش کلیدی این است که آیا این همگرایی منطقه‌ای می‌تواند مانع از اعمال نفوذ پاکستان به شیوه‌های سابق شود؟ پاسخ به این پرسش ساده نیست؛ از یک سو، توانی که امروز روسیه، چین، هند و کشورهای آسیای میانه در اختیار دارند و منافع آنها در ثبات افغانستان، ظرفیت بازدارندگی و تعدیل رفتار بازیگران مزاحم را افزایش داده است. از سوی دیگر، ساختارهای داخلی پاکستان، شبکه‌های نیابتی و پیچیدگی‌های امنیتی-قبیله‌ای آن کشور، امکان تحقق سریع یک تغییر راهبردی در سیاست خارجی آن را محدود می‌کند. در نتیجه آنچه احتمالا رخ خواهد داد، نه یک حذف کامل نفوذ پاکستان بلکه پی‌ریزی سازوکارها و فشارهای منطقه‌ای است که هزینه‌های ادامهٔ سیاست‌های مخرب را به‌طور قابل‌توجهی بالا می‌برد.

از منظر ایران، نشست تهران یک فرصت بود، که ابزار دیپلماسی فعال منطقه‌ای را در قبال‌ مسئله افغانستان تقویت و نقش میانجی و تسهیل‌کنندهٔ منطقه‌ای را نیز برجسته سازد. تهران در این استراتژی نقش همسایهٔ مسئول را ایفا کرد نقشی که از پیوندهای اجتماعی و تاریخی بهره برده و در عین حال خواهان قالب‌بندی همکاری‌های منطقه‌ای بر پایهٔ منافع جمعی است. این رویکرد می‌تواند به کاهش خلأ امنیتی مرزی، مدیریت جریان‌های پناهجویی، و اجرای پروژه‌های اقتصادی منطقه‌ای منجر شود؛ اما تحقق این اهداف نیازمند انسجام طولانی‌مدت میان بازیگران و تضمین‌هایی برای اجرای توافق‌ها است.

چالش‌های پیشِ رو روشن‌اند، نخست، عدم مشارکت کامل نیروهای حاکم در افغانستان که هر ابتکار منطقه‌ای را نیمه‌کاره باقی می‌گذارد؛ دوم، احتمال واکنش‌های تند یا اقدامات یک‌جانبه از سوی بازیگران خارجی یا بازیگران محلی که می‌تواند دستاوردهای دیپلماتیک را خنثی کند؛ و سوم، معضل اعتماد میان جانبین است و بازگشت به همکاری زمانی ممکن است که طرف‌ها ضمانت‌های ملموسی برای پایبندی به توافق‌ها ارائه دهند چیزی که ساختن آن زمان، منابع و ارادهٔ سیاسی می‌طلبد.

در واقع سخنرانی عراقچی و برگزاری این نشست حکایت از یک واقعیت مهم دارد اینکه بازیگران منطقه‌ای دیگر نمی‌خواهند و نمی‌توانند وضعیت افغانستان را به عرصهٔ رقابت‌های فراگیر بدل کنند. فضای ژئوپلیتیک امروز، از هم‌گرایی منافع اقتصادی گرفته تا زیربناهای نوین همکاری، امکان مداخلهٔ یک‌جانبه را محدود ساخته است. آیا این به معنای پایان نفوذ پاکستان خواهد بود؟ نه لزوماً؛ اما به‌وضوح نشانهٔ پایانِ عصرِ هژمونیِ بی‌پاسخ در منطقه است و آغاز دوره‌ای است که در آن هماهنگی منطقه‌ای، بازدارندگی مشترک و پیوندهای اقتصادی ممکن است شانس بیشتری برای تضمین ثبات و توسعهٔ پایدار در افغانستان فراهم آورد.

نویسنده: محمد امان فلاح

لینک کوتاه

https://sarie.news/s471n
دکمه بازگشت به بالا