سفر وزیر تحصیلات عالی به تهران؛ مطالبهمحوری در برابر دیپلماسی آموزشی

ندامحمد ندیم، وزیر تحصیلات عالی حکومت کنونی افغانستان، روز گذشته در رأس یک هیأت بلندپایه از مقامات آموزشی و اداری وارد تهران شد؛ سفری که از همان لحظه اعلام آن، زنگ انتظار و مطالبهگری را در میان دانشگاهیان افغانستانی، خانوادههای دانشجو و حتی رسانههای ایرانی به صدا درآورد. افغانستان در چهار سال گذشته شاهد یکی از عمیقترین بحرانهای آموزشی تاریخ معاصر خود بوده و سفر ندیم به محیطهای علمی و hکادمیک ایران، خواهناخواه بار سیاسی و اجتماعی سنگینی بر دوش دارد.
به نظر میرسد نخستین و فوریترین محور این سفر، ضرورت ایجاد توافقات رسمی برای حمایت از دانشجویان افغانستانی در ایران است. هزاران دانشجو سالهاست میان روندهای پیچیده اداری، مشکلات اقامتی و نبود تفاهمنامههای مشخص و رسمی سرگرداناند. اکنون انتظار میرود حضور وزیر تحصیلات عالی حاکمیت کنونی افغانستان در تهران، این بلاتکلیفی مزمن را پایان دهد و از حالت اعلامیههای خشک و خالی به چارچوبهای اجرایی منجر شود.
به نظر میرسد در اين سفر وزیر تحصیلات عالی با پرسشهای جدی از سوی مجامع علمی افغانهای ساکن ایران و نخبگان ایرانی دچار گردد؛ پرسشهایی درباره آزادی علمی، حذف برخی رشتهها و مضامين درسی از نصاب وزارت تحصیلات عالی، تغییر نصابهای درسی و وضع محدودیتهای ایدئولوژیک که محتوا و کيفيت تحصیلات عالی افغانستان را به شدت تحت تأثیر منفی قرار داده است. جامعه دانشگاهی ایران بهخوبی میداند که هر نوع همکاری علمی با افغانستان امروز، بدون روشن شدن وضعیت این محدودیتها، در عمل با موانع اعتبارسنجی و استانداردهای جهانی مواجه خواهد شد، از اين رو بحث پیرامون موضوعات یاد شده و پاسخهای احتمالی وزیر تحصیلات عالی در این چارچوب میتواند چشمانداز بلاتکلیفی نظام تحصیلات عالی کشور را تا حدودی آشکار سازد.
اما بزرگترین موضوعی که سایهاش بر این سفر سنگینی میکند، محرومیت دختران و زنان از دانشگاهها و اماکن اکادمیک است که تأثیر داخلی و بینالمللی آن همچنان بر حاکمیت کنونی سایه افکنده است، ایران طی دو دهه گذشته پذیرای موجهای متعدد مهاجران افغانستانی بوده و اکنون نیز بسیاری از خانوادهها تنها برای ادامه تحصیل دختران شان راهی این کشور میشوند. این واقعیت مسئله را از سطح یک «بحث داخلی افغانستان» فراتر برده و به یک مسئله مستقیم اجتماعی و امنیتی برای ایران بدل کرده است و موضوع مهاجرت افغانها به ایران همواره برای این کشور پر هزینه بوده است؛ بنابراین، طرح این موضوع از سوی نخبگان ایرانی در تهران میتواند تکلیف بار اجتماعی آن را روشن ساخته و پیامدهای این اوضاع را پیش چشمان وزیر تحصیلات عالی مجسم سازد.
از دیگر محورهای مهم این سفر، احتمال بحث پیرامون نحوه تبادل استاد و دانشجو میان دو کشور است؛ موضوعی که در بسیاری از تفاهمنامههای گذشته تنها روی کاغذ مانده است. دانشگاهها و پژوهشگاههای ایران ظرفیت همکاری گسترده دارند، اما این ظرفیت زمانی مؤثر خواهد شد که برنامهها عملی، بودجهمند و قابل پیگیری باشند نه صرفاً امضاهای نمادین در پایان جلسات رسمی و اختتامیه آن هم صرفا با یک اعلامیه پایانی تمام گردد.
همچنین، انتظار میرود مسئله وضعیت زبان فارسی در نظام آموزشی افغانستان نیز در گفتوگوهای رسمی مطرح شود؛ زبانی که طی قرون گذشته ستون اصلی تولید علم در کشور بوده؛ اما اکنون با چالشهای جدی در محتوا، نشرات و نشستهای رسمی مواجه است. تهران در این حوزه نهتنها ذینفع فرهنگی، بلکه شریک تمدنی دانشگاههای افغانستان بهشمار میرود. با این حال جامعه علمی افغانستان حق دارد بداند در تهران چه گذشته، چه پرسشهایی مطرح شده و چه تعهداتی بهدست آمده است. سفرهای پنهان از رسانهها، در شرایطی که دانشگاههای کشور زیر فشار بیسابقه قرار دارند، عملاً از مشروعیت و اعتماد عمومی در قبال این حاکمیت میکاهند.
ایران طی چهار دهه گذشته هزاران نخبه افغانستانی را تربیت کرده؛ نسلی که امروز بخشی از کادر تخصصی، علمی و مدیریتی کشور را تشکیل میدهد. اگر سفر ندیم قرار است معنایی فراتر از تشریفات داشته باشد، باید در امتداد همین سرمایه انسانی قرار گیرد، شفاف، نتیجهمحور و متوجه به بهبود آیندهای که دانشگاههای افغانستان سخت به آن نیاز دارند.
یادداشت اختصاصی

