سیاست غرب در فراری دادن رئیسان جمهور کشور های جهان
یکی از خباثتهای دیگر جامعهی غربی و مخصوصاً فرهنگ آمریکایی، تئوریزهکردن فرار رهبران سیاسی است. آمریکا اینکار را برای آن میکند که مداخلاتش در امور ملتها، برای سران سیاسی تضمین جانی داشته باشد. بزرگترین تلاش آمریکا در زمان سقوط کابل، بیرون کشیدن مردم از کشورشان بوده است. حالا، به رئیسجمهور اکراین پیشنها داده است که میخواهد او را از کشورش بیرون بکند. غرب در همسایگی روسیه، اکراین را حمایت سیاسی کرد. شامل این پیمان، شامل آن سازمان و همینطوری هزار باغ سبز و سرخ نشان داد، اما در آخرین لحظات دشوار یک ملت، وقیحانه به رهبرش پیشنهاد ترک کشور میدهد. یعنی این غرب، این آمریکا، این ناتو و نمیدانم چهوچه، فقط همینقدر میتوانند برای همپیمانان بکنند؟ آیا لازم بود سیاستگران افغانستان، سیاستگران اکراین، سیاستگران تایوان، سیاستگران پاکستان و غیره کشورهای مزدور، با بریدگی از جغرافیا، خاک، فرهنگ، مشترکات و همهی چیزهای پیونددهندهی دیگر، وسیلهی دست تاراجگران باشند؟ این وسیلگی هم تا آنجا پایدار است که صلح حاکم است. آمریکا با افغانستان هم پیمان استراتژیک امنیتی داشت، اما چه شد؟ رئیسجمهور اکراین از دنبالکردن رهبران غربی در تویتر خویش منصرف شده است. این بزرگترین نتیجهییست که میشود از داشتن رابطهی بیمعنا با غرب به دست آورد. با تمام این، از اینکه مثل غنی فرار نکرده است، میشود شجاعت یک رهبر واقعی را در سیمایش به نظاره نشست. اکراینیها، مثل ملتهای دیگر شرقی دارای فرهنگ و آبروی برازنده هستند، امیددارم تاوان ارتباط بیمعنای سیاسی رهبرانش با غرب را، ملتش مثل ما نپردازد. پوتین در بین رقبایش، به حیث یک دشمن مرد معروف است، او در آزمون سختی قرار دارد. حساب ملتها، از سیاستگران بزدل و بیسواد جداست. دلم با مردم اکراین است!
برگرفته از برگه فیسبوک نجیب بارور
لینک کوتاه