شیوه‌های تربیت ناسالم کودکان در افغانستان

بزرگان اهل فن همواره در گفتار و نوشتار خود، اطفال را به‏سان «کاغذ سفید» خطاب کرده‌‏اند. این بدان معنا است که همگی باید مواظب گفتار و کردار خویش در راستای تربیت این نونهالان باشند تا مبادا اثری را روی این پارچه مصفا از خود به‏جا بگذارند که جبران آن محال میباشد. این معنا و تشبیه به کاغذ سفید، چه زیبا و حتی درست است. چون همه نیز شاهدِ وجه این تسمیه و تشبیه استیم که وقتی روی کاغذ واقعی حتی با مداد ساده می‌نویسیم و متوجه اشتباه می‌شویم و سپس در پاک کردن آن می‌کوشیم، می‌بینیم که اثری از آن برجا مانده است؛ ولی قضیه زمانی دشوار و ناممکن است که این نوشته را با قلم خودکار نوشته باشیم و پس از آن بخواهیم که آن را پاک بکنیم.

صورت مسئله را همه‌ مان در جامعه افغانستان به وضوح بیشتر می‌بینیم، جایی که سطح دانش به دلایل مختلف و مرتبط به هم از قبیل جنگ‏های چند دهه‌‏ای، ضعف اقتصادی، ناامیدی از آینده، دلسردی از زندگی، دانش‏آموزی به سبب کسب یک تصدیق‌نامه برای فردا و یا داشتن یک شهادتنامه برای کسب درآمد و پول و معاش، و… در بزرگان به صفر تقرب دارد، بدیهی است که همین بزرگان طوری که پیش از این نیز بدان اشارت داشتیم، با گفتار و کردار پوچ خویش به شکل عمدی و غیرعمدی الگوی میان‏تهی برای کوچکتران از خود در درون و بیرون از خانه قرار می‌گیرند؛ لذا در این نوشتار هرچند مختصر و پراکنده سعی بر آن است تا نکات را برای بزرگان خانواده‌‏ها به طور شماره‏وار گوشزد کنیم که اشتباهات رایج محیط افغانستان بوده و پیش از این هرگز از زبان متخصصین جامعه شناسی، روانشناسی، علوم دینی، تربیتی و در مجموع خبرگان علوم اجتماعی و انسانی به سمع و خوانش شان نرسیده است.

از اطفال هرگز نپرسید که «پدرت را بیشتر دوست داری و یا مادرت را؟». شخص پرسنده با این پرسش نادرست خود، به طفل درسی از تبعیض بی‏مورد و تمایز قائل شدن به یکی از والدینش را می‌آموزد. آن طفل معصوم دیگر متوجه سبک و سنگین کردن میان مادر و پدر می‌شود. این اوضاع زمانی بدتر می‌شود که گاهی آن شخص پرسنده به دنبال پرسش دیگر خود میرود و از کودک میپرسد: «حالا که مادر یا پدرت را بیشتر دوست داری و آن دیگری را کمتر، دلیل تو چیست؟». این گونه، طفل در اندیشه عمیق‏تر فرو رفته و کوشش میکند تا بیشتر سوابق ابوین خویش را بررسی بکند و پاسخ برای این پرسش بیابد و بعد همواره این قضاوت‏های کودک در مورد یکی از پدر و مادرش، در ذهن وی مرور شده و آهسته آهسته تقویت میشود و بالاخره خود این طفل نیز افکار خود را درست می‌پندارد و به این باورمند میشود که همان یکی از والدین وی، واقعا دارای منفی پیش‏گفته استند.

برای اطفال‌تان بازیچه‌‏های جنگی مانند شمشیر، تیر و کمان و سایر سلاح‌های گرم و سرد نخرید. ملت افغانستان به حد کافی از آثار نامیمون جنگ دارای تجربه استند و دیگر لازم نیست تا برای اطفال خویش این میراث پلید را به جا بگذاریم. در عوض چه خوب است که برای ایشان تقویت کننده ذهن و روان از قبیل معماها و یا مواد درسی و قرطاسیه بخریم تا در راه علم و خرد مشغول و مصروف باشند و تفریح و بازی ایشان نیز با مواد آموزنده و مثبت باشد. واژه‌‏هایی را که اطفال به دلیل زبان کودکانه شان، نادرست تلفظ می‏کنند، دوباره تکرار نکنید. مثلا اگر کودکی به جای تلفظ «پیاله»، «پیله» میگوید، و این باعث میشود که قلب شما از معصومیت و زیبایی ادا کردن الفاظ او جوش بزند، این بدان معنا نیست که شما دوباره، حین که چهره او را با لبخند و محبت میبوسید، دوباره این بیان نادرست او را تکرار بکنید. چون این کار شما باعث میشود که در ذهن ایشان تلفظ نادرست او مهر تایید و تصویب را بر خود بگیرد. پس این گونه شما در نخست لفظ نادرست ایشان را برای ایشان درست می‌نمایید و پس از چند سال دوباره کوشش میکنید که آن درس نادرست را از ذهن ایشان پاک کرده و به جای آن، لفظ درست را با یک دنیا زحمت در حافظه ایشان حک بکنید و این گونه، هم ایشان را به زحمت می‌سازید و هم خود را دچار مشقت می‌کنید.

شکل درست از واژه‏‌هایی را برای اطفال بیاموزانید که هنوز نیاموخته‏‌اند. در افغانستان برای برخی از الفاظ، تلفظ کودکانه ساخته‌‏اند. مثلا به جای «گربه یا پشک»، «پیشو» میگویند. دراین صورت نیز بیانات مذکور در فقره فوق صادق است که نه خود را به مشقت بیندازید و نه کودک را بعدا به خاطر آموختن شکل درست از واژه، خسته بسازید. پس خوب است که از نخست یک استاد خوب و دقیق برای اطفال باشید. اطفال را رشوت شناس نسازید. در دین اسلام رشوت دهنده و رشوت گیرنده عاصی شناخته شده است. در برخی از خانواده‏‌ها دیده میشود که به طور مثال به طفل میگویند: «۱- یک بوسه بده تا برایت پول بدهم. ۲- فلان کار من را بکن تا تو را به چَکَر یعنی به تفریح و سیاحت ببرم». آنان برای رسیدن به مقاصد خویش، کودک را تطمیع میکنند که این یک شیوه نادرست تربیتی است.

برای خوراکی‏‌های افزون بر وعده‌‏های غذایی سه وقت، خوردنی‌‏های مقوی، مغذی و مفید از قبیل میوه خشک بخرید و این‏ها را بدیل بسازید برای خوردنی‏‌های پنج افغانیگی ساخت کارخانه‏‌های تجار بی‏اندیشه و دشمن جیب و صحت ملت. این گونه شما باعث میشوید تا تجار مضر را ضربه اقتصادی بزنید و نقش خود را در تنظیم تولیدات و یا واردات ناکارآمد به شکل درست بازی بکنید. ولی در صورتی که فکر می‌کنید شما توانایی مالی کافی برای خرید این‏ها ندارید، مطمین باشید که در این مورد دچار اشتباه شده‌‏اید. چون اگر شما در مصارف‌تان یک لحظه مداقه بفرمایید، متوجه میشوید که خیلی موارد وجود دارند که شما در آن موارد به ناحق پول صرف میکنید. به طور مثال مردان میتوانند که از استفاده دخانیات و یا پان (نصوارهای هندی و یا افغانی، ساخت چاریکار به نام ۵۵۵) خودداری بکنند، خانواده‌‏ها میتوانند که در صرف غذا از نوشابه‏‌های گازدار استفاده نکنند و به جای آن آب بنوشند، خانم‏ها به هر مناسبت لباس‏های جدید نسازند و خود را با جملات مختلف (از قبیل: هیچ چیز برای پوشیدن ندارم. آنچه که دارم، را در محفل قبلی پوشیده‏ام و آن را همه دیده‏اند) نفریبند. پول‏های متعدد را به نام روی‏نماگی تازه عروس و طفل نوزاد هزینه نکنید. در مجموع، متوجه خواهند شد که از این سنخ مصارف غیرعقلانی و سفیهانه کثیر در جامعه افغانستان وجود دارد که باید از آنها جلوگیری شود و این پول‏ها به طور عادلانه یعنی در جای درست آن استفاده شوند. این گونه است که اطفال به بیان جامعه افغانستان، چشم‏گشنه و نادیده بار نیایند. چون بارها دیده شده است، طفل که این خصلت منفی را داشته است، چشم در جیب، دست، دهن و دسترخوان دیگران داشته است و همین که چنین غذاهایی را دیده است، بر آن هجوم برده و مانند یک کودک گپ‏ناشنو و بی‏گفت، با دو دست و دوکومه‏یی خورده است که مبادا دیگر این خوردنی‏ها را دوباره پیدا نتوانم. لذا پیش از این که رفتار ایشان، نمایانگر بی‏مدیریتی شما در زندگی شخصی و درون خانواده‌تان گردد، خوب است که از قبل حس خوردن و ناآشنا بودن با چنین خوراکی‌‏های گرانبها را با تنظیم مصارف مالی خویش، مرفوع بکنید.

لت و کوب اطفال در کتب فقهی تحت عنوان «حق تادیب» برای والدین و یا مربی به اندازه متعارف شناخته شده است. در حالی که این حق در هیچ جای قرآن به نظر نمی رسد، و حتی در احادیث نبوی و سایر معصومین و در سیره عقلای عالم که مرتبت پایین‏تر از قرآن دارند، این حق دیده نمی‌شود. یعنی همیشه از این بزرگان چه به شکل گفتاری و چه به شکل عملی، گفتار و کردار محبت‏آمیز و عاری از کوچکترین خشونت به ما رسیده است. در واقعیت نیز به نظر میرسد که اعمال خشونت در برابر اطفال از طرف کسانی است که از فهم و دانش کمتر برخوردارند. خشونت و تادیب فزیکی زمانی مطرح میشود که منطق تمام میشود. آنان بر اطفال، ضرب و شتم را روا می‌دارند که این خود نشانگر دانایی پایین آن بزرگسالان است. در خطاب به این بزرگسالان باید گفت، از تو که توقع می‌رود تا با استفاده از عقل و فهم خویش با طفل رفتار بکنی و او را بفهمانی ولی این کار را نمیکنی، پس چگونه از طفل انتظار این مقدار از درک را داشت و در حال که طفل به طریق اولی نمی‌فهمد. پس تو که آن طفل را میزنی، چون آن طفل به گپ نمیفهمد، پس تو نیز باید مورد ضرب و شتم قرار بگیری، چون تو نیز نمیفهمی که با یک طفل چگونه باید رفتار بکنی. دیگر این که با مطالعه در باب حدود، قصاص و دیات نیز دیده میشود که زدن و کندن چقدر مسئولیت‏آور و نابخشودنی است.

مشکلات موجود در خانواده‏‌های افغان بیشتر از آن است که در این مختصر بگنجد و این نوشتار فقط در حد اشاره به معدود مواردی بود. ولی برای راه حل آن میتوان کتابخوانی را به عنوان بهترین توصیه به همه اعضای خانواده‌‏ها توصیه کرد و آنان نیز که توانایی مطالعه را به دلایل مختلف ندارند، میتوانند با اشخاص دانا در درون خانواده رجوع کرده و یا در برون خانواده و در سطح جامعه با چنین افراد خردمند نشست و برخاست داشته باشند. راه دیگر میتواند دنبال کردن برنامه‏‌های آموزشی و تربیتی از طریق رادیو، تلویزیون، ماهواره و انترنت باشد که امروزه در دسترس همه افراد قرار دارد تا باشد که اطفال معصوم را به بزرگان معصوم، پاک و سالم برای فردا تربیت بکنیم.

نویسنده: محمد حلیم خالقی

 

لینک کوتاه

https://sarie.news/a318s
دکمه بازگشت به بالا