صالح محمد خلیق؛ چهرهٔ ماندگار دیپلماسی فرهنگی افغانستان

صالح محمد خلیق از برجستهترین چهرههای تاریخ فرهنگی معاصر افغانستان است که با تلفیق هنر، پژوهش، مدیریت فرهنگی و تعهد اجتماعی، الگویی نادر از یک روشنفکر اصیل و متعهد به شمار میرود. آثار ادبی و پژوهشی او نهتنها گنجینهای ارزشمند از زبان و فرهنگ فارسی بهشمار میآید، بلکه بستری برای بازاندیشی در هویت تاریخی افغانستان است. مطالعهٔ زندگی و کارنامهٔ او برای نسل جوانی که در پی احیای خویشتن فرهنگی خویش است، راهگشا خواهد بود.
صالح محمد خلیق در سال ۱۳۳۴ خورشیدی در شهر مزارشریف دیده به جهان گشود و تحصیلات خود را در رشتهٔ ادبیات فارسی در دانشگاه بلخ و سپس در مقطع کارشناسی ارشد در دانشگاه پیام نور ایران به پایان رساند. او از دههٔ ۱۳۵۰، همزمان با اشتغال در کارخانهٔ کود شیمیایی، فعالیتهای ادبی خود را آغاز کرد و بهزودی به چهرهای تأثیرگذار در عرصهٔ فرهنگ و ادب تبدیل شد. شرایط دشوار اجتماعی و سیاسی افغانستان در دهههای بعد، او را به سمت مقاومت فرهنگی سوق داد.
در سال ۱۳۶۹، انجمن نویسندگان بلخ را بنیان نهاد و تا پایان عمر ریاست آن را بر عهده داشت. این انجمن به یکی از نهادهای فعال فرهنگی در شمال افغانستان تبدیل شد. خلیق در طول حیات پربار خود، آثار ارزشمندی در حوزههای شعر، نثر و پژوهش از خود به یادگار گذاشت. او در ۷ اسد ۱۴۰۴، بر اثر یک حادثهٔ ترافیکی در مزارشریف درگذشت. مرگ ناگهانی او موجی از واکنشهای گسترده در میان اهل فرهنگ و ادب افغانستان و کشورهای همسایه برانگیخت و از او با عنوانهایی چون پژوهشگر بلخ و نگهبان حافظهٔ ملی یاد شد.
سبک شعری خلیق آمیزهای از سنت و نوگرایی است. او با وفاداری به ریشههای کلاسیک شعر فارسی، زبانی تازه، آهنگین و تصویری خلق کرد. مضامین اجتماعی، زبان انتقادی و پیوند شعر با تاریخ و هویت ملی از ویژگیهای بارز آثار اوست. تصویرپردازی جغرافیایی-فرهنگی بلخ در شعرهایش جایگاه ویژهای دارد؛ بلخ در نگاه او نهتنها یک شهر، بلکه نمادی از تمدن کهن و حسرت روزگاران ازدسترفته است.
از مهمترین مجموعههای شعری او میتوان به «سلام به آفتاب»، «کاج بلند سبز»، «از اوجهای آبی»، «یک آسمان ستاره»، «آخرین مرز بیکرانی» و «در بامیانِ قلب من» اشاره کرد. شعر او ادامهدهندهٔ سنت روشنفکری و مقاومت در ادبیات افغانستان است که پس از دههٔ ۶۰ خورشیدی، در بستر مهاجرت و بحرانهای سیاسی رشد یافت.
خلیق معتقد بود که بدون شناخت تاریخ و فرهنگ محلی، بازسازی هویت ملی ممکن نیست. از این رو، پژوهشهای گستردهای در زمینهٔ تاریخ ادبیات بلخ، روزنامهنگاری، بناهای باستانی و فولکلور انجام داد. برخی از آثار پژوهشی شاخص او عبارتاند از:
– «تاریخ ادبیات بلخ» (از دوران باستان تا سدهٔ بیستویکم)
– «تاریخ روزنامهنگاری بلخ»
– «ساحههای باستانی و بناهای تاریخی بلخ»
– «تأثیر شاهنامه بر شعر مقاومت افغانستان»
– «جاذبههای گردشگری بلخ»
او از سال ۱۳۸۳ تا ۱۳۹۹ ریاست ادارهٔ اطلاعات و فرهنگ ولایت بلخ را بر عهده داشت و در این دوره، پروژههای فرهنگی مهمی مانند تأسیس کتابخانههای عمومی، حمایت از انجمنهای هنری و بازسازی مکانهای تاریخی را اجرا کرد.
خلیق تنها به عرصهٔ داخلی محدود نبود؛ با حضور در همایشهای بینالمللی در ایران، تاجیکستان، هند، فرانسه، پولند و ترکیه، بهعنوان نمایندهٔ فرهنگ افغانستان در سطح جهانی فعالیت کرد. عضویت در نهادهای فرهنگی مانند کانون مولانا، انجمن ناصرخسرو و انجمن امیرعلیشیر نوایی، گواهی بر تعهد او به گفتوگوی فرهنگی میان ملتهای فارسیزبان است.
درحالی که درگذشت برخی چهرههای فرهنگی با حضور گستردهٔ مقامات دولتی همراه است، مرگ خلیق کمتر مورد توجه رسمی قرار گرفت. این نگاه دوگانه، بازتابی از چالشهای قومگرایی در افغانستان است. فرهنگ و هنر باید فارغ از مرزبندیهای قومی و سیاسی، پاس داشته شود تا وحدت ملی تقویت گردد.
صالح محمد خلیق نهتنها یک شاعر و پژوهشگر، بلکه نماد مقاومت فرهنگی و دیپلماسی ادبی افغانستان بود. میراث فکری و ادبی او همچنان الهامبخش نسلهای آینده خواهد ماند.