صدوپنجمین سالروز استرداد استقلال افغانستان؛ پیوند آرمان ملتسازی مدرن بهعمل سیاسی
امروز(یکشنبه، ۲۸ اسد) سال ۱۴۰۳ خورشیدی با ۱۰۵مین سالروز استقلال کامل افغانستان از بریتانیا برابر است.
خبرگزاری سریع: پس از حصول استقلال افغانستان توسط شاه امانالله خان، شاه سابق کشور، دولت افغانستان با تدویر لویهجرگه دست بهیک سلسله اصلاحات اساسی از جمله، تصویب نخستین قانون اساسی و مدون بود که بهحیث یکی از دستآوردهای ارزشمند تفکر مدرن و جامعهی مدرن بهحساب میآمد.
اماناللهخان دولت را از چارچوب مطلقت رهایی بخشید و توانست که بهخرابههای نظام کهن و قبایلی، خانخانی، شالودهی دولت عصری را پیریزی کند و با گذاشتن گامهای اولی و ابتدایی بهآن ماهیت قانونی و دموکراتیک بدهد.
از سوییهم سازگارنمودن مدرنیته و مدرنیزاسیون با ارزشهای دینی و فرهنگی جامعهی سنتی چون افغانستان سخت بود و باعث برانگیختن احساسات شدید مذهبی شد و سرانجام دولت امانی سقوط کرد.(آن قدح بشکست و آن ساقی نماند.)
اما آیا تنها عامل سقوط دولت امانی مدرنسازی بود یا دستهای دیگر پشت صحنه کار میکردند؟
آگاهان سیاسی بیشتر بهاین باور اند که علاوه بر عاملهای داخلی، عاملهای خارجی نیز تاثیر زیادی بر سقوط دولت امانی داشت.
آقای ویسناصری، آگاه مسایل سیاسی در مصاحبه با خبرگزاری سریع، در پاسخ بهاین سوال میگوید که عاملهای سقوط دولت شاهامانالله خان تنها داخلی نبود. تنها نارضایتی و قیامهای مردم و شورشهایی که بهرهبری عالمهای دینی صورت میگرفت و مخالفت شان با ریفورمها بهویژه رفع حجاب تنها عاملهای سقوط دولت امانی نبود؛ بلکه نظام امانی بهاساس دسیسههای انگلیسها سقوط کرد.
وی میافزاید: “اماناللهخان و افغانستان نمونهای از آزادیخواهی و استقلالیت بود در تمام آسیا و افریقا، بناءً انگلیسها قبول نداشتند که بعد از کسب استقلال، افغانستان بهجایگاهی برسد که یک کشور مدرن باشد”.
او همچنان میگوید که اماناللهخان بنابر اشتباههای خود و شتابزدهگی جهت مدرنسازی کشور از جامعه دور شد، بهویژه تصمیمهای منفردانه و بهنحوی شخصی که انحصار قدرت داشت، در اواخر سلطنتش ایجاد شد که با شرایط عینی و ذهنی افغانستان همخوانی نداشت؛ ولی عوامل سقوط حکومتش بیشتر بیرونی بود. از جمله، مداخلهها، مسلحسازی و تجهیز و تمویل نیروهای شورشی که توسط بیگانهها از جمله انگلیس صورت میگرفت، که همهی این عاملها بهسقوط دولت امانی نقش داشت.
اما با تمام این بحث چهقدر این آرمان( ملتسازی مدرن) برآورده شد؟
عبدالجبار اکبری آگاه مسایل سیاسی در این مورد میگوید که امانالله خان یک شاه مدرن بود و در پی اصلاحات بوده میخواست که افغانستان را مستقل و مدرن بسازد.
وی میگوید:” گهگاهی در حکومتها خلاها بهوجود میآید و چون افغانستان تازه استقلال خود را گرفت و تازه بهطرف مدرنیزمشدن و نوگرایی رفت یک تعداد مردم چون از لحاظ سنتی حساس بود، در اوایل یک مقدار حساسیت نشان دادند؛ ولی پسان پسان دورنمایی اماناللهخان را وقتی که مردم درک کرد بهاین باور رسید که شاه یک فکری دارد که یک افغانستان مدرن را بسازد و آن افغانستان سر پا باشد و از لحاظ سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در سطح بینالمللی جایگاه خود را داشته باشد. و این قدم بهقدم پیش رفت”.
بهگفتهی آقای اکبری این آرمان تا حدی برآورده شد و افغانستان استقلالش را بهدست آورد، و تا امروز از این روز استقبال صورت میگیرد.
حالا این مدرنسازی چهقدر بر معرفی سیاسی افغانستان بهجهانیان تاثیر گذاشت؟
بانو سیما رسولی، نویسندهی کتاب (استرداد استقلال و اصلاحات در افغانستان) در کتاب خود نوشته است که:” از آنجایی که سیاست خارجی، راهبرد منافع ملی است، معرفی سیاسی افغانستان بهجهانیان و ایجاد روابط متقابل و متعادل سیاسی با کشورهای جهان، محوریترین اهداف سیاست خارجی افغانستان در آن برهه بود. بدون تردید نیل بهاین هدف در فضای بینالمللی آن روزگار، کار سهل و آسانی نبوده است. اماناللهخان، بهاین مفکوره بود که افغانستان بهعنوان یک کشور مستقل بتواند با جهان همکاری نماید و بدین منظور باید پروگرام سریع اصلاحات را در عمل پیاده نماید، در غیر آن نهتنها افغانستان از کشورهای جهان عقب میماند بلکه آنچه برای بهدستآوردن آن مبارزه نموده است را نیز از دست خواهد داد و نخواهد توانست جایگاه سیاسی مناسب در بینالملل آزاد و در بین ملل متحد جهان حاصل نماید”.
این در حالی است که امانالله خان شاه سابق کشور در ۱۸ اگست ۱۹۱۹میلادی استقلال افغانستان را از بریتانیا اعلام کرد و این تاریخ را رخصتی عمومی در کشور تعیین کرد.