ضرورت مطالعه جامع برای سیاست خارجی بیطرفانه

حکومت سرپرست افغانستان بدین باور است که سیاست خارجی بی‌طرفانه راهگشای چالش‌های چندین دهه‌ای کشور است، بر همین اساس از زمان به قدرت رسیدن تا کنون تلاش ورزیده است تا این رویکرد سیاسی را حفظ کرده و به خصوص در قبال همسایه‌ها، منطقه، و قدرت‌های شرق و غرب سیاست منزوی و خنثی داشته باشد، به نظر میرسد رویکرد اتخاذ سیاست خارجی بی‌طرفانه با الگو گیری از حکومت‌های شهنشاهی در افغانستان است که طی دو جنگ جهانی، افغانستان در پکت هیچکدام قرار نگرفت و زندگی صلح آمیز و به دور از تنش‌های جهانی در کشور حکمفرما بود، در میان حلقات سیاست خارجی افغانستان ضرب المثل معروف است که می‌گویند وقتیکه دنیا در جنگ بود ما در صلح زندگی می‌کردیم، اکنون چه شده است که با وجود برقراری صلح جهانی، افغانستان نزدیک به پنج دهه جنگ و خونریزی را تجربه کرده است، در آن زمان این سیاست بی‌طرفی زمینه ساز ایجاد ثبات در داخل کشور شد و مانع از آن شد تا خاک افغانستان تبدیل به صحنه رقابت بازیگران خارجی شود.

در حال حاضر نیز افغانستان در شرایط دشواری قرار گرفته و بین دو موقعیت بد و بدتر گیر افتاده است، فضای آشفته جهانی و منطقه‌ای؛ و فضای سیاسی داخلی نامعلوم با عدم رسمیت بین‌المللی، در چنین فضایی، دستگاه سیاست خارجی و امنیت ملی حکومت سرپرست باید با اتخاد یک سیاست خارجی بی‌طرفانه، کشور را به عنوان یک منطقه بی‌طرف اعلام کنند. خروج افغانستان از عرصه رقابت‌های ژئوپلتیک همسایگان و قدرت‌های بزرگ جهانی، کشور را قادر می‌سازد تا با دنبال کردن یک سیاست خارجی بی‌طرفانه دقیق و محاسبه شده، افغانستان را تبدیل به مرکز همکاری‌های بین‌المللی کند

سیاست بی‌طرفی افغانستان می‌تواند منجر به جلوگیری از بازی‌های سیاسی قدرت‌های بزرگ در خاک ما گردد، تجارب گذشته ثابت کرده است که هر زمان افغانستان بیش از حد به قدرت‌های بزرگ نزدیک شده، خود را به مخاطره انداخته است به نحوی که بسیاری از کارشناسان بر این باور هستند که اتحادهای افغانستان در گذشته همواره عواقب فاجعه باری به دنبال داشته است، ازجمله اتحاد با امپراطوری بریتانیا در هند، اتحاد با شوروی و اخیرا نیز اتحاد با ایالات متحده امریکا. در مقابل، کشور ما هر زمان به عنوان یک حائل سیاسی و کریدور اقتصادی در منطقه عمل کرده، آرام‌ترین دوران خود را تجربه کرده است.

تاکنون افغانستان به عنوان یک منطقه حائل و یک حوزه نفوذ، انتخاب‌های محدودی برای اجرای سیاست خارجی خود داشته است. جدا از اینکه افغانستان در نهایت چه رویکردی را انتخاب خواهد کرد (عدم تعهد، بی‌طرفی، چند جانبه‌گرایی یا تعهد چندگانه)، این حقیقت همچنان به قوت خود باقی است که کشور ما نمی‌تواند به نفع/ یا علیه هیچ موضوع یا کشوری وارد یک اتحاد شود. در واقع، همسایگان ما (روسیه، چین و ایران) همگی قدرت‌های تثبیت شده یا نوظهوری هستند که رقابت‌ها و مشکلات درونی ریشه‌ای با غرب و ایالات متحده دارند. در چنین شرایطی، هر نوع اشتباه محاسباتی سیاستگذاران حکومت سرپرست می‌تواند به راحتی کشور را وارد درگیری‌ها و جنگ‌های نیابتی کند، بخصوص در نبود چتر حمایتی یک قدرت بزرگ جهانی. این موضوع در چند دهه گذشته قابل ملاحظه بوده است؛ دورانی که سیاست همسویی افغانستان، با اتحاد جماهیر شوروی در دوره جنگ سرد و اخیرا نیز با ایالات متحده، سبب بی ثباتی کشور شد و زمینه را برای رقابت قدرت‌های بزرگ در خاک ما مهیا ساخت و در نهایت هزینه‌های سنگینی را به ملت و زیرساخت‌های کشور وارد کرد.

منازعه بر سر موضوع بی‌طرفی افغانستان، یک منازعه قدیمی است که ارتباط تنگاتنگی با جغرافیا و تاریخ کشور ما دارد. با توجه به موقعیت جغرافیایی افغانستان، کشور ما طی این سال‌ها، با عناوین مختلفی شناخته شده است، حوزه نفوذ، کانون برخورد، منطقه حائل، کریدور، کوچه بن بست و منطقه تراکم ژئوپلتیکی. همین جبر جغرافیایی بوده که طی قرن‌ها، هویت و سرنوشت ما افغان‌ها را رقم زده است. حتی پیدایش بحث جهانی سازی و فناوری اطلاعات هم نتوانسته است تغییر چندانی در این وضعیت به وجود آورد. در حقیقت، تا زمانی که این هویت جغرافیایی بتواند هم دردسر آفرین و هم یک امتیاز با ارزش باشد، افغان‌ها همواره فاقد یک اقتصاد بومی متکی به خود و یک دولت کارآمد خواهند بود تا بتوانند مناسبات و جامعه خود را به موثرترین شکل موجود تنظیم و سازماندهی کنند.

بی طرفی در سیاست خارجی افغانستان مزایای زیادی برای کشور ما دارد، نزدیک به پنجاه سال است که وضعیت سیاسی کشور ناپایدار بوده و باعث ضعف نهادهای دولتی گردیده است، در چنین وضعیت کشور ما به شدت در برابر مداخلات و تهاجمات خارجی آسیب‌پذیر است. اعلام وضعیت بی‌طرفی می‌تواند با ایجاد یک فضای تنفس بلند مدت، زمینه را برای انجام اقدامات لازم در حوزه دولت سازی و همچنین ایجاد یک اقتصاد بومی فراهم کند، نبود انسجام داخلی و رنگین کمان اقوام و مذاهب که هر کدام دیدگاههای سیاسی متفاوتی در مورد مسائل اساسی کشور دارند، باعث ایجاد زمینه‌های مداخلات خارجی در کشور می‌گردد؛ زیرا بسیاری از این گروههای قومی در صدد حمایت خارجی اند و به محضی که چنین زمینه فراهم گردد، امنیت و ثبات داخلی کشور را به مخاطره می اندازند، لذا سیاست بی‌طرفی باعث می‌گردد که هیچ کشوری از گروههای سیاسی غیر مسئول حمایت نکنند و این مورد باعث استحکام ریشه‌های نظام و ثبات سیاسی می‌گردد.

با اعلام بی‌طرفی افغانستان، می‌توان از قدرت‌های منطقه‌ای و همسایگان ضمانت گرفت که از خاک ما برای رقابت‌های خود بر ضد یکدیگر استفاده نکنند. این اقدام زمینه پذیرش و رویکرد سازنده‌تر منطقه‌ای را در قبال کشور فراهم خواهد آورد، بی‌طرفی افغانستان باعث می‌گردد که بجای رقابت‌های سیاسی به مرکز تجارت منطقه‌ای تبدیل گردد و در حوزه انرژی و استخراج منابع طبیعی نیز پیشگام گردد، همینطور وقتیکه مداخلات خارجی پایان یابد می‌توان برای تامین نظم و امنیت داخلی نیروی امنیتی کارا و مسلکی تربیت کرده و از امنیت داخلی و مرزهای سرزمینی حراست گردد‌.

یادداشت اختصاصی / خبرگزاری سریع

لینک کوتاه

https://sarie.news/s728a

 

 

 

 

 

 

دکمه بازگشت به بالا