ضعف اخلاق فردی و اجتماعی؛ چالش عمده جامعه افغانستان

مصیبت‌هایی که در طول چهار دهه بر مردم افغانستان تحمیل شده است، گذشته از محاسبات سیاسی از جمله عملکرد سیاسیون معامله‌گر و مداخلات خارجی‌ها عامل درونی دیگری نیز دارد که زمینه‌ساز این همه ستم و مصیبت شده است و آن ضعف اخلاقی است. این ضعف اخلاقی به حدی ریشه‌دار است که امروز جامعه افغانستان، هموطنان خود را به چشم بیگانه می‌نگرد. هنگامی که مصیبت و گرفتاری بر فرد یا گروهی از افراد جامعه وارد می‌آید، دیگران نه تنها همکاری نمی‌کنند، بلکه در پاره‌ای از اوقات از آن خرسند می‌شوند و در خوش‌بینانه‌ترین حالت، در قبال یکدیگر بی‌تفاوت می‌مانند. این زوال اخلاقی باعث شده است که مصیبت‌ها پشت سر هم بر این جامعه تحمیل گردد و هیچ‌کس جرأت نکند برای رفع آن اقدامی به عمل آورد؛ زیرا هر وضعیتی که بر جامعه حاکم است، بیانگر لیاقت و نوع نگرش درونی آن جامعه است.

اخلاق یکی از ارکان مهم جامعه انسانی به شمار می‌رود و تمامی جوامعی که به پیشرفت و مدنیت دست یافته‌اند، بیش از هر چیز بر اخلاق و هنجارهای اخلاقی تکیه داشته‌اند. جامعه‌ای سامان‌یافته و خوب اداره می‌شود که شمار الزام‌های اخلاقی آن فراتر از الزام‌های قانونی باشد؛ یعنی شهروندان به اختیار و از سر اراده شخصی، با یکدیگر هم‌اندیشی، تفاهم و تعامل کنند و کمتر نیازمند تمسک به قانون باشند. اما متأسفانه در افغانستان، آنچه در تمامی عرصه‌ها نادیده گرفته می‌شود، اخلاق است. اخلاق به‌عنوان یکی از مقولات مفقوده در رسانه‌ها، مطبوعات و دیگر نهادها عمل می‌کند. از این‌رو، طرح بحث اخلاق در جامعه‌ای که همه چیز در آن سیاسی شده و از هر سو سخن از سیاست به میان می‌آید، بیش از هر زمان دیگری ضروری می‌نماید.

می‌دانیم که اخلاق و حقوق هر دو از علوم دستوری هستند و الزام‌آورند، با این تفاوت که الزام در اخلاق جنبه درونی دارد و تابع اراده فرد است، در حالی که الزام در حقوق که به شکل قانون صورتبندی می‌شود، بیرونی و مبتنی بر اجبار حکومتی است. افعال اخلاقی جنبه درونی دارند و از سر اختیار و اراده انجام می‌گیرند. فرد مختار است به نیازمندان کمک کند یا نکند. اگر کمک کند، کاری اخلاقی انجام داده است؛ اما اگر خودداری ورزد، نمی‌توان و نباید او را مؤاخذه کرد و تنها می‌توان وی را به مشارکت در کارهای خیر تشویق نمود. ارزش فعل اخلاقی نیز در آزادانه و داوطلبانه بودن آن نهفته است. به کارگیری اراده برای انجام کار خیر، صفت اخلاقی بودن را در فرد تثبیت می‌کند. در مقابل، دست بردن به کارهای زشت و ناپسند، بی‌اخلاقی فرد را آشکار می‌سازد.

در مورد اخلاق، بایسته است دو موضوع از هم تفکیک شود: اخلاق فردی و اخلاق اجتماعی. اخلاق فردی مسئول تنظیم رابطه فرد با خود و بیانگر حقوق و وظایفی است که هر فرد نسبت به خویش دارد. اما اخلاق اجتماعی مسئول تنظیم رابطه فرد با دیگران و با نهادهای اجتماعی، و همچنین تنظیم رابطه نهادهای اجتماعی با یکدیگر و با شهروندان است. اندیشمندان حوزه اخلاق تصریح کرده‌اند که اخلاق فردی می‌تواند آزاد باشد؛ یعنی فرد می‌تواند با توجه به ارزش‌ها و داوری‌های شخصی خود رفتار کند. اما اخلاق اجتماعی لزوماً فرافردی است؛ یعنی کسی که در حوزه اجتماعی باید اخلاقی رفتار کند، ناگزیر است نسبت به همه بی‌طرف باشد و هرگز دین، مذهب، قومیت، نژاد و… را مبنای تبعیض قرار ندهد. اخلاق اجتماعی نمی‌تواند محدود به یک جهان‌بینی خاص باشد، چرا که کارویژه آن تنظیم رابطه فرد با اقشار و افراد گوناگون است. اخلاق فردی ممکن است بسیاری از امور ناپسند در جامعه را پسندیده بشمار آورد، اما هنجارها و ارزش‌های اجتماعی اجازه نمی‌دهند فرد علایق و سلایق شخصی خود را تحت عنوان اخلاق به جامعه و دیگران تحمیل کند. بنابراین، می‌توان اخلاق فردی را اخلاق شخصی و هنجارها و ارزش‌های جامعه را اخلاق اجتماعی نامید.

گذشته از بحث‌های نظری و تئوریک در حوزه اخلاق، هدف از اخلاق در اینجا، اخلاق هنجاری است؛ یعنی مشخص کند چه کارهایی بایسته و چه کارهایی نبایسته است. قاعدۀ طلایی اخلاق اجتماعی این است: «با دیگران چنان کن که می‌پسندی با تو چنان کنند». متأسفانه این قاعده در جامعه افغانی تقریباً به کلی فراموش شده است. هیچ‌کس دوست ندارد مورد تحقیر، توهین، فحش و دشنام قرار گیرد و هیچ‌کس تمایل ندارد حقوقش تضییع شود؛ اما دقیقاً همان افراد، هرگاه فرصت آن را بیابند، بدترین خشونت‌ها و آزارها را نثار دیگران می‌کنند.

شخصاً بارها شاهد رفتارهای زشت و ناپسند بسیاری از شهروندان شهر کابل و دیگر شهرهای افغانستان اعم از عوام، رانندگان تکسی، دکانداران و دست‌فروشان بوده‌ام. چند روز پیش، جوان دست‌فروشی در منطقه کوته سنگی پیرمرد مشتری خود را را که از خرید امتناع کرده بود، چنان مورد فحش و دشنام قرار داد که اخلاق انسانی را تا پست‌ترین حد ممکن تنزل داد. اسف‌بارتر از عمل آن جوان، عابران و سایر مغازه‌داران و دست‌فروشانی بودند که از رفتار شرم‌آور وی ابراز خوشحالی و لذت می‌کردند. مسلماً نه آن جوان و نه هیچ‌یک از تماشاگران، هرگز دوست ندارند با خودشان چنین رفتاری صورت گیرد، اما همگی آشکارا از بی‌اخلاقی در حق دیگری لذت می‌بردند. موارد مشابه و حتی بدتر از این، هر روزه در تمامی مناسبات جامعه افغانی جاری است و هیچ‌کس درنگی بر اخلاق و هنجارهای اخلاقی نمی‌کند. به بیان دیگر، اخلاق از جامعه افغانی و رفتار افغان‌ها رخت بربسته است.

نکته قابل ذکر اینجاست که رفتار اخلاقی و کنش انسانی، چندان ارتباط مستقیمی با وضعیت سیاسی حاکم ندارد. هرچند رفتارها و کنش‌های سران حکومت بر فرهنگ و حرکت جامعه تأثیرگذار است، اما این تأثیر به اندازه‌ای نیست که بتواند ساختار ذهنی افراد را دگرگون سازد. چنان که پیشتر اشاره شد، اخلاق فی‌نفسه امری درونی است. اخلاق پیش از هر چیز، برساخته محیط، جامعه و فرهنگ است. شخصیت افراد نیز تأثیر به‌سزایی در این زمینه دارد، اما اگر رفتارها و مناسبات بر مدار اخلاق صورت پذیرد، مسلماً اعضای جامعه نیز ناگزیر به پیروی از آن خواهند بود.

نویسنده: شکرالله حمیدی

لینک کوتاه

https://sarie.news/s1835a

 

دکمه بازگشت به بالا