عدم رهبری واحد سبب فروپاشی اپوزیسیون

اپوزیسیون طالبان در خارج از کشور، هرازگاهی نشستها و محافلی برگزار میکنند و از این مجرا حضور سیاسی شان را نمایان میسازند، این اپوزیسیون که در زمان جمهوریت قدرت را تحت رهبری امریکا عهدهدار بودند نیز دچار از هم گسیختگی و تشتت بودند. قدرت به گونهی ملوک الطوایفی تقسیم میگردید و جزیرههای قدرت در ولایات و ولسوالیها مانع اجرای قانون میگردید.
پولیس ملی در برابر زورمندان و اصحاب قدرت «سلامی» میزد و به فکر تحکیم حاکمیت قانون نبود؛ زیرا ساختار قدرت به گونهی بود که پولیس بجای تطبیق قانون، به دستورات رهبران جمهوریت عمل میکردند که آن جغرافیا تحت نفوذ وی به حساب میآمد. با همین حالت نیز چالشهایی بر وحدت و همنظری رهبران سیاسی وجود داشت. بحث آنان در ساختار قدرت بر تقسیم پستها و صلاحیتهای دولتی نبود نه توسعه و ثبات کشور.
پس از سقوط جمهوریت این رهبران به خارج از کشور فراری شدند و اولین حضور سیاسی شان را در پاکستان و با مقامات این کشور افتتاح کردند، پس از آن هرکدام به کشورهای مختلف اروپایی متواری شدند و در فرایند زمان تشکلات سیاسی را با نامهای مختلف سر و سامان دادند. دو جبهه نظامی تحت رهبری احمد مسعود و یاسین ضیا، آغاز به فعالیت کردند و سایر جبهات با قامت اپوزیسیون غیر مسلح فعالیت سیاسی شان را آغاز نمودند. هرچند این آدرسهای سیاسی_نظامی داد از ایجاد تغییر در افغانستان میزنند؛ اما عملا نتوانسته اند متحد و یکصدا با دورنما و استراتژی مورد پسند مبارزات شان را پیگیری کنند.
این چهرهها توانسته اند جمع و جماعتی تشکیل دهند؛ اما هیچگاه نتوانسته اند با رهبری واحد و منسجم گردهم آیند و تاثیری بر روند سیاسی افغانستان از خود بجا بگذارند. چندی قبل نوارهای صوتی متعددی از رهبران و اعضای اپوزیسیون تالبان در رسانههای اجتماعی دست به دست میشد که با الفاظ تند و رکیک علیه همدیگر فحاشی میکردند، مسعود اندرابی وزیر داخله حکومت پیشین، خطاب به عطا محمد نور او را شخصیت سبکسر و غارتگر خواند و با فحش و ناسزا از وی خواسته بود که از نفاق درون جبههای دست بکشد.
همینطور اعضای میان رتبه این جبهات نیز در فضای مجازی علیه همدیگر اقدام به افشاگری و توطئه کردند که ذهنیت عامه هر کدام آنان را زیر ذرهبین گرفته و دورنمای مثبت و امید بخش را از این اپوزیسیون انتظار ندارند. اما در اینسو، طالبان دارای رهبری واحد مبتنی بر بیعت است که حاکمیت سیاسی شان را صبغه دینی بخشیده و هر یک از اعضای گروه، خود را ملزم به اطاعت از اوامر رهبری میپندارند، فرامین رهبری به هر قسمی که هست لازم الاجرا میباشد و کسی حق سرپیچی از آن را ندارند.
ادارهی یک کتله سیاسی که مدعی تصاحب قدرت و حکمرانی در یک جغرافیای سیاسی هستند، جز با ایجاد رهبری واحد ممکن نیست، لذا در مقایسه میان طالبان و اپوزیسیون میتوان به این نتیجه رسید که اپوزیسیون تا هنوز نتوانسته اند بر محوریت واحد و یکصدا گردهم آیند در حالیکه نیروهای حاکم بر افغانستان از این ویژگی بهرهمند هستند؛ مردم افغانستان با تجربهای که از اپوزیسیون دارند، بعید به نظر میرسد که به آنان اعتماد کرده و از برنامههای شان در راستای تصرف مجدد قدرت در این جغرافیا حمایت کنند.
نویسنده: احمد شعیب خاقانی
لینک کوتاه