علل و عوامل فروپاشی حکومت‌ها در افغانستان

افغانستان کشوری است که از منظر جغرافیایی در مرکز قاره آسیا موقعیت دارد و همین مورد باعث گردیده است که این کشور حثیت چارراه را در آسیای مرکزی به خود بگیرد. هرگونه توسعه‌های اقتصادی و مسائل امنیتی که منطقه با آن دست و پنجه نرم کند، بدون هماهنگی و همکاری افغانستان با چالش مواجه می‌گردد. افغانستان از منظر برخورداری از آب‌های شیرین طبیعی در منطقه کم‌نظیر است و رودخانه‌هایی که از کوهها و جویبارهای این سرزمین نشأت گرفته اند برای دولت افغانستان غیر قابل کنترل بوده و عمدتا به کشورها همسایه وصل می‌گردد. همین مورد گاهی باعث دلخوری با همسایگان گردیده است؛ زیرا به تناسب قرار داد آب که میان افغانستان و همسایگانش وجود دارد به آنان همان مقدار آب داده شود؛ اما همسایه‌ها گلایه مندند و هنوز مشکلات پا برجاست.

از سوی دیگر، منابع و معادن زیر زمینی که شناخته شده و نا شناخته در این آب و خاک وجود دارد نیز حس طمع قدرتمندان را برانگیخته و به این سرزمین حمله کرده اند. با این حال، انواع معادن و منابع زیرزمینی که در دنیا موجود باشد افغانستان نیز از آن بهره مند است، با این تفاوت که سائر کشورها در حد و اندازه های افغانستان از این منابع و معادن برخوردار نیستند و اگر هم برخوردار بوده اند به دلیل استخراج، احتمال تمام شدن آن در بازه زمانی کوتاه مدت قابل پیش بینی است. بنا بر این، قدرت‌های جهانی همواره چشم و گوش شان به مسائل افغانستان مصروف است.

عمدتا موقعیت جئوپولیتیکی افغانستان بیشتر حایز اهمیت برای قدرت‌های بزرگ است که گاهی با حمله مستقیم، افغانستان را تصرف می‌کنند گاهی با ایجاد گروههای نیابتی از میان مردم افغانستان در صدد تأمین منافع شان هستند.

سیاسیون افغان توسط قدرت‌های جهانی به گونه‌ی مدیریت می‌شوند که با حاکمیت هر نوع دولت در افغانستان، مخالفین مسلح آن نیز در یکی از کشورهای منطقه حضور دارند حد اقل طی پنجاه سال اخیر همین روند بارها تکرار شده است. علت اش هم این است که هر جریان سیاسی که افغانستان را تصرف کنند، سائر جریان‌ها را فاسد، خائن ملی وطن فروش، نوکر بیگانه و … خطاب می‌کنند. هیچگاه فرهنگ گفتمان و مذاکره در این کشور نهادینه نشده است؛ بلکه جواب‌ها خشونت آمیز و با میله‌ی تفنگ بوده است.

به همین اساس، با هر تغییر و تبدیل نظام‌های سیاسی، دوره‌گردهای سیاسی نیز پدید می‌آوریم. از آوان مذاکرات بن که ساز و کار دولت جمهوری شکل و سامان می‌یافت، آنان فرصت و مجال حضور به اعضای ا.ا.ا، را در این کنفرانس ندادند، نتیجه آن شد که افغانستان 20 سال درگیر جنگ بود و چه بسا جوانان این سرزمین که به قتل رسیدند و زیربناهای توسعه‌ی تخریب گردید. در دوران حاکمیت حزب خلق نیز وضعیت به همین روال بود، وقتیکه قدرت را در اختیار گرفتند به مخالفین سیاسی شان در بدنه نظام حق قائل نشدند، نتیجه اش جنگ و خونریزی طولانی را در پی داشت. دوران حکومت مجاهدین نیز گروههای مختلف بر سر کرسی‌های ریاست درگیر جنگ بودند و کابل را به غربال تاریخ مبدل کردند؛ در حال حاضر که حکومت سرپرست افغانستان بر این جغرافیا تسلط کامل دارند، هنوز باب گفتگو در مورد تشکیل دولت ملی و فراگیر باز نشده است و مقامات حکومت آن را همه شمول اعلان می‌کنند، البته همه شمول بدین معنی نیست که سیاسیون دوره جمهوریت مجددا در کرسی های دولتی تکیه بزنند؛ بلکه بدین معنی است که از میان مردم بومی این سرزمین که دلسوزی و پا بندی به وطن و منافع ملی دارند اشخاص لایق و خبره در حلقات مهم تصمیم‌گیری و در رأس وزارت‌خانه‌ها گمارده شوند تا سوت مشروعیت ملی و بین المللی به صدا در آید.

چنانچه می‌بینیم و می‌شنویم که با سپری شدن زمان، فعالیت مخالفین مسلح حکومت سرپرست کم و بیش جان تازه‌ی به خود گرفته است، آنان هرازگاهی در کشور نا امنی ایجاد می‌کنند و انفجارهایی را در کابل و ولایات انجام می‌دهند، این امر به سبب بهانه‌ی است که مشروعیت ملی و بین المللی حکومت هنوز تثبیت نشده است. با تداوم وضعیت موجود، زمان به نفع گروههای مسلح پیش می‌رود؛ زیرا از یکسو پیوند وثیق میان دولت و ملت ایجاد نگردیده است و از سوی دیگر فقر، بیکاری و تبلیغات منفی دشمنان نظام نیز تأثیر گزار است و بهانه دست آنان می‌دهد تا مسبب نا امنی‌های بیشتر گردند.

با این حال مقامات حکومت سرپرست می‌توانند که از هم اکنون جلو نفوذ حلقه‌های نا امنی را بگیرند. مشروعیت داخلی زمینه‌ساز مشروعیت بین المللی است، جهت زمینه‌سازی مشروعیت داخلی، دروازه‌های مکتب‌ها و دانشگاه‌ها به روی خواهران گشوده شود. رفراندم بر سرنوعیت نظام سیاسی آینده برگزار گردد و مراحل تدوین قانون اساسی با حضور نخبگان علمی-فرهنگی آغاز گردد. توجه به عملی کردن موارد فوق گام کوچکی است که نظام را استحکام بخشیده و ملت را در حمایت از نظام دلگرم می‌کند. اگر در این موارد توجه صورت نگیرد و حکومت به همین منوال بصورت سرپرستی اداره گردد، قدرت‌های جهانی با استفاده از خود افغان‌ها برعلیه وطن شان اقدام می‌کنند. هم اکنون ناراضیان سیاسی نظام در قالب‌های مختلف و بنام های متعدد در خارج از کشور حضور دارند و گهگاهی اعلان حضور می‌کنند؛ آنان ثابت کرده اند که به وطن و منافع ملی پابند نیستند؛ لذا اگر بتوانند حمایت خارجی کسب کنند برعلیه نظام اقدام خواهند کرد. در تمام برهه‌های زمانی این افغان‌ها بوده اند که با پشتیبانی خارجی‌ها هر کدام به نوبه‌ی خود نظام‌های سیاسی را سقوط داده اند، یعنی این خود افغان‌هاست که خود را ملعبه‌ی دست بازی‌های استخباراتی جهان قرار میدهند و با توجیهات غلط و فاقد برنامه، تنها خود و جریان سیاسی شان را منجی افغانستان قلمداد می‌کنند، وقتیکه قدرت را در اختیار گیرند، صلاحیت اعمال سیاست بدون باداران خارجی را ندارند. قابل یاد آوری است که مردم افغانستان صلح دوست و اهل سازش اند و به خوبی می‌دانند که هیچ بدیلی نمیتواند جایگاه نظام کنونی را پر کند؛ لذا قبل از اینکه وطن به سمت نقشه‌های استخبارات بیگانه حرکت کند خوب است که رضایت عمومی در حمایت از نظام حاصل گردد و روند مشروعیت بخشی آغاز گردد، وقتیکه پشت نظام به مردم تکیه کرد، آنگاه کمتر قدرت خارجی و عوامل شان توان فایق آمدن بر تغییر و تبدیل نظام‌های سیاسی را خواهند داشت؛ متاسفانه چنانچه در تاریخ معاصر شاهد هستیم مردم افغانستان کمترین نقش را در نظام‌های سیاسی داشته اند به همین اساس هیچ نظام سیاسی از استحکام قابل توجه برخوردار نبوده اند و با اندک فوت به باد فنا رفته اند.

لینک کوتاه

https://sarie.news/a2401b
دکمه بازگشت به بالا