فرایند تاریخی اوضاع افغانستان و نحوه حفظ استقلال در کشور

سرزمین افغانستان از زمان شکل‌گیری تا کنون، همواره شاهد کشمکش‌ها، تهاجمات خارجی و نزاع‌های داخلی بوده است که سایه شوم آن‌ها به‌گونه‌ای مستقیم و غیرمستقیم، برای قرن‌ها بر فرایند ملت‌سازی و حکومت‌داری مستقل در این سرزمین گسترده شده است. تاریخ افغانستان مملو از نمونه‌های خودکامگی دولت‌ها در قبال ملت، باج‌دهی به خارجی‌ها در ازای حفظ حاکمیت، و تقابل با ملت با نگاهی تبعیض‌آمیز قومی و مذهبی است. این موارد نسل به نسل و سینه به سینه به نسل‌های بعدی انتقال یافته و باعث شده است تا شیرازه‌های وحدت ملی در این سرزمین آسیب‌های بنیادینی ببینند.

استقلال، یکی از بنیادی‌ترین مؤلفه‌های حاکمیت ملی به شمار می‌رود. هیچ ملتی بدون استقلال واقعی نمی‌تواند مسیر توسعه، ثبات و رفاه را بپیماید. استقلال به معنای توانایی یک دولت در تصمیم‌گیری آزادانه و بدون سلطه قدرت‌های خارجی است؛ امری که در تاریخ معاصر افغانستان کمتر به‌طور پایدار محقق شده است. جغرافیای حساس، ضعف نهادهای حکومتی، اختلافات داخلی و مداخلات خارجی سبب شده‌اند که استقلال سیاسی افغانستان همواره در معرض تهدید قرار گیرد. بررسی ریشه‌های این چالش و راه‌های تحکیم آن برای آینده افغانستان اهمیت ویژه‌ای دارد.

افغانستان در چهارراه آسیا قرار دارد و همواره میدان رقابت قدرت‌های جهانی و منطقه‌ای بوده است. از بازی بزرگ میان روسیه تزاری و بریتانیا تا رقابت شوروی و امریکا در دوران جنگ سرد، این موقعیت استراتژیک، استقلال افغانستان را آسیب‌پذیر ساخته است. دولت‌های افغانستان غالباً توانایی کنترل کامل بر قلمرو و جامعه متکثر خود را نداشته‌اند. این ضعف موجب شده است تا جناح‌های داخلی برای بقا به حمایت قدرت‌های خارجی متکی شوند.

جامعه افغانستان به‌جای همگرایی ملی، بارها دچار چندپارچگی شده است. قدرت‌های بیرونی همواره از این شکاف‌ها برای نفوذ سیاسی استفاده کرده و تصمیم‌های کلان این کشور را تحت تأثیر قرار داده‌اند. نبود خودکفایی اقتصادی و اتکا به کمک‌های خارجی، همواره استقلال سیاسی را محدود ساخته است. از دوران ظاهرشاه تا امروز، دولت‌ها نتوانسته‌اند پایه‌های یک اقتصاد ملی مستقل را به‌طور پایدار بنا نهند. لشکرکشی‌های انگلیس، اشغال شوروی و سپس مداخله آمریکا و ناتو، استقلال افغانستان را به شکل آشکاری نقض کردند و آثار آن هنوز بر نظام سیاسی و اجتماعی این کشور سنگینی می‌کند.

نخبگان سیاسی افغانستان کمتر توانسته‌اند بر سر یک چارچوب مشترک برای آینده کشور به توافق برسند. این پراکندگی موجب شده است نیروهای خارجی همواره نقش تعیین‌کننده‌ای در سرنوشت افغانستان داشته باشند.

افغانستان امروز در شرایطی قرار دارد که پس از خروج نیروهای خارجی، زمینه‌هایی برای استقلال سیاسی فراهم شده است. استقلال و آزادی به‌عنوان دستاوردهای ارزشمند یک ملت، از اهمیت بسیار بالایی برخوردارند؛ اما تجربه تاریخی نشان داده است که حفظ استقلال از به‌دست آوردن آن دشوارتر است. اگر این استقلال با بنیان‌های محکم همراه نباشد، به آسانی از دست می‌رود.

برای آنکه افغانستان بتواند استقلال سیاسی خود را پایدار نگاه دارد، حاکمیت کنونی باید سیاست‌های خود را در مسیری تنظیم کند که نتیجه نهایی آن آرامش و آسایش مردم باشد. نخستین گام در این راستا، تأمین وحدت ملی است. وقتی همه اقوام، مذاهب و اقشار متنوع این سرزمین، خود را در نظام شریک احساس کنند، کشور از درون مقاوم می‌شود و زمینه نفوذ بیگانگان از میان می‌رود.

از پیش‌شرط‌های استقلال سیاسی افغانستان، حفظ انسجام ملی است. مادامی که وحدت ملی تأمین باشد، امکان نفوذ بیگانگان از درون میسر نخواهد بود. اصل دیگر، عدالت اجتماعی و حکومتی مسئول و مردمی است. اگر عدالت برقرار نباشد و مردم احساس بی‌عدالتی کنند، استقلال سیاسی آسیب‌پذیر خواهد شد. بی‌عدالتی و تبعیض، بزرگ‌ترین عامل تضعیف وحدت ملی است. اگر همه اقوام و طبقات احساس عدالت کنند، انسجام داخلی تقویت و راه نفوذ خارجی بسته خواهد شد. حاکمیت کنونی باید سازوکاری فراهم کند که شهروندان در تصمیم‌گیری‌ها سهم داشته باشند و اعتماد عمومی تقویت شود. تنها در این صورت است که استقلال به ثبات و آرامش منجر خواهد شد.

موضوع مهم دیگر، تضمین آزادی‌های مذهبی و سیاسی است. استقلال زمانی معنا دارد که شهروندان بتوانند در فضایی امن، باورهای دینی و دیدگاه‌های سیاسی خویش را آزادانه بیان کنند. این آزادی‌ها نه‌تنها مشروعیت نظام را بالا می‌برد، بلکه پشتیبانی مردمی از حاکمیت را نیز افزایش می‌دهد.

افزون بر آن، اقتصاد شکوفا و خودکفا شرط اساسی استقلال پایدار است. تا زمانی که کشور به کمک‌های خارجی وابسته بماند، استقلال سیاسی در معرض تهدید خواهد بود. سرمایه‌گذاری در زراعت، معادن و صنایع داخلی می‌تواند بستر رفاه اقتصادی و آسایش مردم را فراهم کند. البته در این خصوص گام‌های استواری برداشته شده که قابل ستایش است.

در کنار این موارد، حاکمیت کنونی باید روابط متوازن و مثبتی با کشورهای منطقه و همسایگان را در عمل اجرا کند. پرهیز از انزوا و تعامل سازنده با کشورهای منطقه به افغانستان کمک می‌کند تا استقلال خود را حفظ کرده و جایگاه مستقل خویش را تثبیت نماید.

در واقع، استقلال کنونی افغانستان تنها زمانی پایدار خواهد ماند که حاکمیت کنونی آن را با مشارکت مردم، عدالت اجتماعی، شکوفایی اقتصادی و روابط سالم خارجی همراه سازد. چنین مسیری نه‌تنها استقلال کشور را استوار می‌سازد، بلکه در نهایت آرامش، آسایش و امیدواری را برای مردم به ارمغان می‌آورد.

نویسنده: محمد امین فرهمند

لینک کوتاه

https://sarie.news/s1762a
دکمه بازگشت به بالا