فریب صلح غزه و هوشمندی مقاومت

توافق آتشبس اخیر در غزه که در پی اجلاس نمایشی شرمالشیخ با حضور دونالد ترامپ به امضا رسید، به ظاهر گامی برای توقف درگیریها و ایجاد ثبات در منطقه معرفی شد، اما در عمل بیش از آنکه به نفع مردم فلسطین باشد، ابزاری برای نجات رژیم اسرائیل از بحرانهای سیاسی و نظامی داخلی خود بود. این نشست که با نمایشهای سیاسی و تبلیغاتی همراه شد، نتوانست اهداف اعلامی خود را تحقق بخشد و تنها به عنوان پوششی برای بازسازی وجهه آسیبدیده رژیم اسرائیل و متحدانش در افکار عمومی منطقه عمل کرد.
در ظاهر، هدف از آتشبس کاهش خشونت و آزادی بخشی از اسرا عنوان شده بود، اما در واقعیت امر، این توافق بهصورت ناقص و گزینشی اجرا شد. رژیم اسرائیل نه تنها به تعهدات خود پایبند نماند، بلکه در فاصله کوتاهی پس از امضای توافق، با انجام عملیاتهای نظامی و حملات موشکی متعدد، عملاً آن را نقض کرد. تاکنون بیش از صد تن از مردم بیدفاع غزه در جریان این تخطیها به شهادت رسیدهاند. چنین رفتارهایی بار دیگر نشان داد که این رژیم هیچ اعتقادی به اصول انسانی و تعهدات بینالمللی ندارد و هر توافقی را تنها در چارچوب منافع آنی خود تعبیر و اجرا میکند.
در ظاهر امر آتشبس شرمالشیخ را میتوان تلاشی از سوی قدرتهای خارجی برای بازگرداندن ثبات ظاهری به منطقه دانست، بدون آنکه ریشههای اصلی بحران مورد توجه قرار گیرد. رژیم اسرائیل در ماههای گذشته با بحرانهای داخلی، اعتراضات گسترده و اختلافات سیاسی درگیر بوده و نیاز داشت با اقدامی تبلیغاتی، چهره خود را در صحنه جهانی ترمیم کند. آتشبس با مقاومت فلسطین، در واقع فرصتی بود برای کاستن از فشارهای داخلی و کسب زمان برای بازآرایی نظامی و سیاسي؛ اما این طرح با هوشیاری جریان مقاومت و افکار عمومی منطقه خنثی شد.
مقاومت فلسطین در برابر این ترفند، با درک عمیق از شرایط میدانی و سیاسی، راهبردی هوشمندانه در پیش گرفت. پذیرش مرحلهای توافق و نظارت دقیق بر اجرای آن، نه از سر اعتماد بلکه از روی عقلانیت و محاسبهگری صورت گرفت. حماس و سایر گروههای مقاومت با علم به اینکه رژیم اسرائیل در پی وقتکشی است، توانستند از فضای ایجاد شده برای تثبیت مواضع خود، بازسازی توان نظامی و تحکیم جایگاه سیاسی در میان مردم بهره ببرند. این رفتار، نمود بارز بلوغ سیاسی و تجربهگرایی مقاومت در برابر منفورترین رژیم منطقه بود.
در این میان، عملکرد کشورهای عربی حاضر در اجلاس نیز نشان داد که هنوز درک مشترکی از مسئولیت تاریخی و اخلاقی خود در قبال مسأله فلسطین ندارند. برخی از این دولتها با تردید و ملاحظات اقتصادی به توافق نزدیک شدند و برخی دیگر با سکوت و انفعال، عملاً زمینه استمرار سیاستهای تجاوزکارانه تلآویو را فراهم ساختند. اختلاف دیدگاهها و نبود اراده واحد در میان کشورهای عربی، موجب شد که طرح آتشبس به جای آنکه راهی برای عدالت و آرامش باشد، به ابزاری برای وقتگذرانی سیاسی تبدیل شود.
با این حال، آنچه در این میان اهمیت دارد، حفظ ابتکار عمل در دست نیروهای مقاومت است. تجربه نشان داده است که هرگاه مقاومت توانسته با درایت، توازن میان میدان نبرد و خطوط سیاست را برقرار سازد، رژیم اسرائیل ناگزیر به عقبنشینی شده است. عدم خلع سلاح گروههای مقاومت و تأکید بر حق مشروع دفاع از سرزمین و مردم فلسطین، بخش جداییناپذیر از این معادله است. هرگونه سخن از خلع سلاح در شرایطی که تجاوز و اشغال ادامه دارد، نهتنها غیرمنطقی بلکه خیانت به اصول عدالت و کرامت انسانی است؛ زيرا تجربه ثابت کرده است که رژیم اسرائیل میخواهد با خلع سلاح حماس زمینه اشغالگری اش را در این سرزمین فراهم کند.
در این راستا، مسئله آینده غزه همچنان یکی از چالشهای اساسی پس از آتشبس باقی مانده است. سناریوهای مختلفی از سوی قدرتهای خارجی برای اداره این منطقه مطرح شده است؛ از طرحهای نظارتی با محوریت سازمانهای بینالمللی گرفته تا پیشنهادهای اقتصادی که در ظاهر رنگ بازسازی دارند اما در عمق، در پی نفوذ و مهار مقاومتاند. در مقابل، گروههای فلسطینی با تأکید بر اداره کامل و مستقل غزه توسط خود فلسطینیها، تلاش میکنند مسیر را از تکرار مدلهای استعماری گذشته جدا کنند. این موضع، نه فقط نشانه پافشاری بر استقلال سیاسی است، بلکه تأکیدی بر احترام به خواست مردم غزه و استمرار هویت مقاومت بهعنوان بخشی از اراده ملی فلسطینیان به شمار میرود.
از سوی دیگر، جنگ روانی و رسانهای رژیم صهیونیستی و حامیانش پس از آتشبس شدت یافته است. آنها میکوشند با تحریف واقعیتها، مقاومت را مسئول شکست توافق جلوه دهند و از خود چهرهای قربانیگونه بسازند. این در حالی است که از دیر مدت تا کنون شواهد میدانی و گزارشهای نهادهای بینالمللی نشان میدهد که اکثریت موارد نقض آتشبس از سوی اردوی رژیم اسرائیل صورت گرفته است. بهرهگیری از تاکتیکهای رسانهای برای فرافکنی و انحراف افکار عمومی، بخشی از راهبرد همیشگی این رژیم است؛ راهبردی که با آگاهی مردم و انتشار مستندات واقعی، بهتدریج تأثیر خود را از دست میدهد.
در نهایت، آنچه از مجموع این رویدادها برمیآید، آن است که توافق آتشبس نه پایان بحران، بلکه مرحلهای از نبرد سیاسی و رسانهای میان رژیم اشغالگر و ملت مظلوم فلسطین است. مقاومت در این مرحله نیز با اتکا به تجربه و درک عمیق از ماهیت دشمن، توانسته است خود را بهعنوان بازیگر واقعی صحنه معرفی کند. در مقابل، رژیم اسرائیل هرچند با حمایت غرب بر طبل نظامیگری کوبیده و مردم ملکی را قتل عام میکند؛ اما از نظر مشروعیت سیاسی و اخلاقی در انزوا قرار گرفته است؛ بنابراین، آتشبس غزه بیش از هر چیز، صحنهای برای آشکار شدن ماهیت دروغین صلحطلبی اشغالگران و جلوهای از پایداری هوشمندانه ملت فلسطین است. این نبرد، نبردی است میان واقعیت و فریب، میان اراده ملتها و سیاستهای زورگویانه؛ نبردی که نتیجه آن دیر یا زود در میدان حقیقت به نفع ملت فلسطین آشکار خواهد شد.