قفل مرزها و قفل اعتماد میان کابل و اسلام‌آباد

در هفته‌های اخیر، ادامه‌ی مسدود ماندن مرزهای پاکستان با افغانستان بار دیگر به نماد تازه‌ای از بحران اعتماد میان دو همسایه بدل شده است. وزارت خارجه پاکستان با استناد به نگرانی‌های امنیتی اعلام کرده که گذرگاه‌های مرزی تا اطلاع ثانوی بسته خواهند ماند. هرچند این اقدام در ظاهر با هدف حفظ امنیت شهروندان پاکستانی صورت گرفته، اما در بطن خود بازتابی از تنش‌های سیاسی، بی‌اعتمادی تاریخی، و رقابت‌های منطقه‌ای است که روابط دو کشور را همانند سال‌های قبل تحت تأثیر قرار داده است.

پاکستان در توجیه تصمیم خود مدعی است که تهدیدهای امنیتی از خاک افغانستان افزایش یافته و گروه‌های تندرو همچنان به تحرکات مرزی ادامه می‌دهند. این کشور به‌ویژه از فعالیت‌های تحریک طالبان پاکستان (TTP) ابراز نگرانی کرده است؛ گروهی که اسلام‌آباد می‌گوید پس از تسلط حاکمیت کنونی افغانستان، پناهگاه‌های امنی در آن سوی مرز یافته است. از منظر پاکستان، بستن مرزها اقدامی پیش‌گیرانه برای مهار نفوذ این گروه‌هاست، اما از دید کابل، این اقدام بیش از آنکه امنیت‌محور باشد، جنبه‌ی فشار سیاسی دارد.

در واقع، بسته‌ماندن مرزها را باید نه صرفاً یک تصمیم امنیتی، بلکه بخشی از سیاست فشار و چانه‌زنی پاکستان دانست. اسلام‌آباد در ماه‌های اخیر تلاش کرده است با استفاده از اهرم‌های اقتصادی، سیاسی و مرزی، حاکمیت افغانستان را به همکاری بیشتر در مهار فعالیت‌های ضدپاکستانی وادارد. اما تجربه نشان داده است که چنین فشارهایی معمولاً نتیجه معکوس به‌دنبال دارد. افغانستان کشوری است که مردم آن در طول تاریخ با مقاومت در برابر فشارهای خارجی خو گرفته‌اند و اقداماتی از این دست بیشتر موجب تقویت بی‌اعتمادی می‌شود تا همکاری.

در سوی دیگر، تداوم بسته بودن مرزها پیامدهای اقتصادی سنگینی برای هر دو کشور به‌ویژه برای مردم مناطق مرزی در پی داشته است. تجارت میان افغانستان و پاکستان به‌طور سنتی از گذرگاه‌های زمینی مانند تورخم و اسپین بولدک انجام می‌شود و بخش عمده‌ای از مواد خوراکی، دوا، و کالاهای مصرفی از این مسیرها مبادله می‌گردد. با بسته‌شدن مرزها، جریان تجارت مختل شده و قیمت‌ها در دو سوی مرز جهش یافته است. سخنگوی وزارت خارجه پاکستان نیز اذعان کرده که نرخ برخی کالاها مانند سبزیجات،  میوه‌جات و بادنجان تا پنج برابر افزایش یافته است. این افزایش قیمت‌ها نه‌تنها فشار مضاعفی بر مردم فقیر پاکستان وارد کرده، بلکه در افغانستان نیز سبب بحران معیشتی و افزایش بیکاری شده است که کشاورزان افغان عمده محصولات زراعتی شان را در بازار افغانستان به پائین ترین قیمت می‌فروشنده.

از منظر سیاسی، بسته‌ماندن مرزها را می‌توان ادامه‌ی همان روند سردی روابط دانست که پس از افزایش تنش‌ها میان دو کشور آغاز شد. روابط افغانستان و پاکستان همواره میان همکاری و رقابت در نوسان بوده است. پس از بازگشت حاکمیت طالبان به کابل، بسیاری انتظار داشتند روابط دو کشور بر اساس پیوندهای مذهبی و تاریخی به سمت بهبود حرکت کند، اما تحولات اخیر نشان داد که ریشه‌ی بی‌اعتمادی عمیق‌تر از آن است که با شعارهای برادری از میان برود. اسلام‌آباد از آنچه حمایت ناکافی کابل در برابر گروه‌های مسلح ضدپاکستانی می‌خواند، ناخشنود است و در مقابل، کابل نیز سیاست‌های مرزی و اخراج مهاجران افغان از پاکستان را نوعی تحقیر و فشار سیاسی می‌داند و نگرانی اش را بارها از پرورش داعش در خاک پاکستان ابراز داشته است.

افزون بر این، مسدودیت مرزها در شرایطی ادامه می‌یابد که مذاکرات میان دو کشور با میانجی‌گری ترکیه و قطر در دوحه به توافق‌نامه‌ای منجر شده بود. هرچند این توافق به‌عنوان گامی برای کاهش تنش‌ها و بازگشایی مرزها معرفی شد، اما ظاهراً نتوانسته اعتماد لازم را ایجاد کند و اکنون برای دومین بار مذاکرات در ترکیه آغاز شده است. این امر نشان می‌دهد که مشکل اصلی نه در فقدان گفت‌وگو، بلکه در نبود اراده واقعی برای تغییر وضعیت است. هر دو طرف با نگاه شک‌برانگیز و محاسبات سیاسی کوتاه‌مدت به میز مذاکره می‌نگرند، در حالی که تداوم این وضعیت به زیان مشترک مردم هر دو کشور است.

از دید ناظران منطقه‌ای، تداوم بسته ماندن مرزها ممکن است اهداف پنهان دیگری نیز داشته باشد. پاکستان در سال‌های اخیر با بحران اقتصادی و فشار داخلی روبه‌روست و دولت آن در تلاش است تا افکار عمومی را از مشکلات معیشتی و سیاسی داخلی منحرف کند. برجسته‌سازی تهدیدات امنیتی از سوی افغانستان و استفاده از شعار حفاظت از امنیت ملی می‌تواند به تقویت انسجام داخلی و مشروعیت دولت در برابر مخالفان کمک کند. در مقابل، افغانستان نیز از موضعی واکنشی برخورد می‌کند و بستن مرز را نوعی اقدام خصمانه تلقی کرده که به استقلال و عزت ملی آسیب می‌زند.

واقعیت این است که مرز افغانستان و پاکستان نه‌تنها یک خط جغرافیایی، بلکه خطی سیاسی، فرهنگی و اقتصادی است که زندگی میلیون‌ها انسان را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد. مردم مناطق مرزی از قبیل ننگرهار، قندهار، خوست، باجور و وزیرستان پیوندهای خانوادگی و قبیله‌ای دیرینه‌ای دارند که با بستن مرز عملاً از هم گسسته می‌شود. چنین وضعیتی می‌تواند زمینه‌ساز نارضایتی اجتماعی، قاچاق غیرقانونی و افزایش فعالیت گروه‌های مسلح شود؛ مسائلی که دقیقاً برخلاف هدف ادعایی پاکستان یعنی تأمین امنیت عمل می‌کنند.

امنیت پایدار در مرزها نه با دیوار و انسداد، بلکه با همکاری و اعتماد متقابل به‌دست می‌آید. پاکستان اگر واقعاً به دنبال کاهش تهدیدات امنیتی است، باید به جای فشار و تنش، راه گفت‌وگوی مستقیم و تعامل سازنده با کابل را در پیش گیرد. در مقابل، حاکمیت افغانستان نیز می‌بایست نگرانی‌های امنیتی همسایگان را جدی گرفته و از فعالیت گروه‌هایی که روابط دوجانبه را تهدید می‌کنند جلوگیری نماید. دو کشور بیش از هر زمان دیگری نیازمند سازوکار مشترک امنیتی و اقتصادی هستند تا بتوانند بر اساس منافع متقابل، بحران مرزی را به فرصتی برای همکاری تبدیل کنند.

باید پذیرفت که تداوم مسدودیت مرزها هیچ برنده‌ای ندارد. مردم عادی در دو سوی خط دیورند، بیش از سیاستمداران، هزینه این تصمیم را می‌پردازند؛ هزینه‌ای که در قالب گرانی، بیکاری، فقر و فروپاشی روابط انسانی بروز می‌یابد. اگر اسلام‌آباد و کابل همچنان به سیاست فشار متقابل ادامه دهند، پیامدهای آن نه‌تنها اقتصادی، بلکه امنیتی و انسانی خواهد بود. منطقه جنوب آسیا برای رسیدن به ثبات، نیازمند عقلانیتی تازه در سیاست خارجی است؛ عقلانیتی که امنیت را در همکاری جست‌وجو کند، نه در بستن دروازه‌ها.

در چشم‌انداز کنونی، امید به بازگشایی سریع مرزها چندان روشن نیست. با وجود توافق دوحه و میانجی‌گری‌های خارجی، نشانه‌ای از تغییر در سیاست‌های مرزی پاکستان دیده نمی‌شود. اما تجربه نشان داده که هیچ مرزی نمی‌تواند برای همیشه بسته بماند؛ فشارهای اقتصادی، نیازهای انسانی و واقعیت‌های جغرافیایی دیر یا زود سیاست‌گذاران را به سمت تجدیدنظر در تصمیمات سخت سوق می‌دهد. آنچه باقی می‌ماند، ضرورت بازسازی اعتماد است؛ اعتمادی که بدون آن، هر توافقی روی کاغذ می‌ماند و هر مرزی به خطی از بی‌اعتمادی بدل خواهد شد.

یادداشت اختصاصی / خبرگزاری سریع

لینک کوتاه

https://sarie.news/s1329a
دکمه بازگشت به بالا