قهرمانی در دل محرومیت‌ها؛ درسی از فوتسال برای سیاست و جامعه افغانستان

قهرمانی تیم ملی فوتسال افغانستان در رقابت‌های قهرمانی آسیا، رویدادی استثنایی و بی‌سابقه در تاریخ ورزش کشور به شمار می‌رود؛ اما ارزش این پیروزی تنها در جام قهرمانی خلاصه نمی‌شود، بلکه در پیامی نهفته است که از اعماق محرومیت‌ها، ناامنی‌ها و تبعیض‌های مزمن جامعه افغان برمی‌خیزد. در شرایطی که جوانان کشور با کمترین امکانات ورزشی، نبود حمایت مالی، فشارهای اجتماعی و بی‌توجهی مسئولان به میدان رفتند، توانستند با غیرت و اتحاد خود، تیم‌های بزرگ و دارای امکانات بی‌حد و حصر را شکست دهند. این پیروزی نماد اراده‌ی نسلی است که در دل خاکستر ناامیدی، شعله‌ی امید را زنده نگه داشته است. مردم افغانستان سال‌هاست که زیر سایه جنگ، ناامنی، فقر و بی‌اعتمادی اجتماعی روزگار می‌گذرانند و چه بسا تحت تأثیر این مسائل فرصت‌های ثبات و توسعه را از دست داده و کشور به قهقرا رفته است؛ اما فوتسالیست‌های جوان کشور، در حالی که از این همه نابرابری رنج می‌برند، نشان دادند که موفقیت ملی زمانی رقم می‌خورد که همه در یک مسیر، با یک هدف و با روحیه‌ی همدلی گام بردارند. آنان ثابت کردند که نژاد، زبان و مذهب در میدان موفقیت جایی ندارد؛ آنچه پیروزی را رقم می‌زند، باور به توانایی جمعی است. در واقع، این تیم نمونه‌ای از افغانستان مطلوب بود؛ کشوری که اگر همه اقوامش برای هدفی واحد تلاش کنند، هیچ مانعی نمی‌تواند سد راه شان شود.

در بُعد اجتماعی، این قهرمانی پاسخی است به فضای یأس و ناامیدی که سال‌ها ذهن جوانان کشور را درگیر کرده بود. در جامعه‌ای که بیکاری، مهاجرت، محدودیت‌های اجتماعی و فشارهای سیاسی آینده جوانان را تیره کرده است، این پیروزی نشان داد که هنوز هم می‌توان با تلاش و اتحاد، پرچم افغانستان را در بالاترین سکوهای قاره به اهتزاز درآورد. فوتسال افغانستان با امکانات ناچیز توانست کاری کند که تیم‌های بزرگ و ثروتمند آسیا، از چین تا ایران، به احترامش بایستند. این اتفاق به جوانان کشور می‌آموزد که حتی در نبود فرصت، می‌توان فرصت ساخت؛ حتی در فقر امکانات، می‌توان قله‌ها را فتح کرد. از بُعد سیاسی، پیروزی فوتسال افغانستان پیامی مستقیم برای حاکمان کشور دارد. این تیم بدون وابستگی به هیچ قوم یا جناحی، با روحیه‌ای ملی و یک‌دست به میدان رفت و نتیجه آن، قهرمانی شد؛ اما در ساختار سیاسی افغانستان، سال‌هاست که انحصار قدرت، طرد دیگران و نگاه تبعیض‌آمیز، کشور را از درون تضعیف کرده است. جوانان فوتسال به زبان عمل گفتند که هیچ جامعه‌ای با حذف و تحقیر دیگران به پیشرفت نمی‌رسد. اگر حکومت‌گران از این الگو الهام بگیرند و درهای مشارکت را به روی همه اقوام و نخبگان باز کنند، همان‌گونه که این بازیکنان در میدان با هم کار کردند، با کار مشترک سیاسی نیز کشور در مسیر توسعه و ثبات گام برخواهد داشت.

در بُعد فرهنگی، فوتسال افغانستان نشان داد که هویت ملی چیزی فراتر از قوم، زبان و مذهب است. در حالی که برخی عناصر افراطی و تفرقه‌افکن بنام عالم دین، از سکوی منبر و مسجد، به جای دعوت به وحدت، آتش نفاق می‌افروزند، جوانان ورزشکار ما در عمل ثابت کردند که می‌توان با وجود تفاوت‌های قومی-مذهبی در کنار هم بود و از آن نیرویی ساخت برای موفقیت جمعی. در واقع، آن‌چه برنده میدان شد، نه فقط تکنیک فوتسال بلکه روحیه‌ی همبستگی و همزیستی بود. مردم باید از این تجربه بیاموزند که دشمنان افغانستان همیشه از نفاق داخلی بهره می‌برند. آنان می‌دانند که تا وقتی مردم درگیر جدال‌های قومی و مذهبی‌اند، آنان بدون شلیک هیچ گلوله با استفاده از این کارت‌های تقویت کننده نفاق، افغانستان را از درون فلج خواهند کرد؛ بنابراین، همان‌گونه که فوتسالیست‌های افغان با وحدت و همدلی به قهرمانی رسیدند، مردم و سیاسیون کشور نیز باید بیاموزند که کلید پیشرفت در کار تیمی است، نه در رقابت‌های تخریبی. اگر نیروهای سیاسی کشور، علما، رسانه‌ها و نهادهای مدنی با درک این واقعیت، به جای نفرت‌پراکنی، زمینه‌ی همکاری و اعتماد متقابل را فراهم کنند، جامعه افغانستان می‌تواند از بحران‌های پی‌در‌پی نجات یابد.

در بُعد روانی و ملی، این قهرمانی روح تازه‌ای در پیکر خسته ملت دمید. در روزگاری که اخبار تلخ، ناامنی، مهاجرت و فقر ذهن مردم را تسخیر کرده، چنین پیروزی‌هایی نشان می‌دهد که هنوز هم افغانستان می‌تواند لبخند بزند. این موفقیت، برای لحظاتی کوتاه اما پرمعنا، مرزهای جغرافیایی و فکری را شکست و همه اقوام را در زیر یک پرچم متحد ساخت. میلیون‌ها افغان، از کابل تا هرات و از مزار تا قندهار، با افتخار به جوانانی نگاه کردند که ثابت کردند افغانستان هنوز زنده است، آنان با موترها و موتور سیکل‌های شان از خانه‌های شان بیرون آمدند و تا میدان هوایی به استقبال قهرمانان صف کشیدند و کوچه‌های شهر مملو از جمعیت استقبال کنندگان بود و با شور و عشق، روحیه پژمرده ملت را شاد ساختند.

اما باید توجه داشت که این قهرمانی، پایان راه نیست؛ بلکه آغازی است برای بازاندیشی در ساختارهای ناکارآمد کشور. اگر حکومت و مسئولان جامعه، این پیام را درک نکنند که انحصار قدرت مساوی با شکست است، بازهم فرصت‌های طلایی از دست خواهند رفت. جوانان فوتسال نشان دادند که در جامعه‌ای پر از محدودیت، می‌توان از دل ناملایمات، موفقیت بیرون کشید. حال نوبت سیاستمداران است که از این درس عبرت بگیرند و به جای حذف و تفرقه، به ساختن و همگرایی روی آورند. از بُعد بین‌المللی نیز، این قهرمانی تصویری مثبت از افغانستان در جهان ارائه کرد؛ کشوری که سال‌هاست با تصویر جنگ و افراط‌گرایی شناخته می‌شود، حال با نام ورزش و موفقیت جمعی در رسانه‌های جهانی درخشید. این رخداد می‌تواند فرصتی برای بازسازی چهره کشور باشد؛ اگر مسئولان فرهنگی و دیپلماسی افغانستان از آن برای جذب سرمایه‌گذاری ورزشی و فرهنگی استفاده کنند، این موفقیت ورزشی می‌تواند به پل ارتباطی تازه‌ای میان افغانستان و جهان تبدیل شود. در واقع قهرمانی فوتسال افغانستان تنها یک رویداد ورزشی نیست، بلکه یک درس بزرگ اجتماعی و سیاسی است. این قهرمانی در دل محرومیت‌ها به‌دست آمد، اما پیام آن فراتر از ورزش است؛ در کشوری که اقوامش در کنار هم باشند، در جامعه‌ای که به توانایی جوانانش اعتماد کند و در حکومتی که به عدالت و شایسته‌سالاری پایبند باشد، هیچ قله‌ای برای فتح مشکل نخواهد بود. جوانان فوتسال، با غیرت و عرق جبین، این حقیقت را بر پرچم سه‌رنگ افغانستان نوشتند؛ وحدت، راز پیروزی است.

یادداشت اختصاصی

لینک کوتاه

https://sarie.news/s134n
دکمه بازگشت به بالا