قول و قرارهای پیش از تولد؛ قربانی شدن کودکان از شیر مادر تا نکاحنامه

در جامعهای که روز غمانگیز برایش عادی شده، کودک هنوز پا به دنیا نگذاشته، در زنجیر سرنوشت بسته میشود. این مقاله فقط یک روایت نیست، بلکه بازتاب خاموشی یک نسل، خاموشی ارادهٔ زن، و لگدمال شدن انسانیت کودک است.
در هلمند، دختر شش ساله را به نکاح میدهند؛ در جای دیگر، دختربچهٔ ده ساله را شوهر میدهند و این همه، در چشم جامعه، چیزی فراتر از یک رویداد معمولی نیست. ما خانوادههایی را میشناسیم که کنار زمین، دکّه یا سر دیوار نشستهاند، چای مینوشند و میگویند: «زنم حامله است، تو چطور؟» دیگری میگوید: «زن من هم حامله است.» و درست همانجا، در میان خنده و چای، قول میدهند: «اگر دختر شد، به پسر تو میدهم؛ اگر برعکس، دخترت را به پسرم بده.»
بعدها که کودکان به دنیا میآیند، هنوز در گهوارهاند که دستمال سرخ میبرند، دهان شیرین میکنند و همه خوشحالاند که یک نکاح دیگر تضمین شد. این یعنی، «پیش از تولد»، این کودکان در رحم مادر، میان دو مرد معامله شدهاند، نه از روی عشق، نه با بلوغ و آگاهی، بلکه به حکم رسم و رواجی که در آن انسانیت کمترین جایگاه را دارد.
این فقط یک تصویر فرهنگی نیست، این نقض صریح کرامت انسانی، عدالت حقوقی، و حق زنان و کودکان است.
جامعهای که هنوز چنین تعهداتی میبندد، جامعهایست که آینده ندارد. چون آنانی که آینده را میسازند، یعنی کودکان پیش از تولد فروخته شدهاند. آغاز تغییر از بلند کردن صدا شروع میشود. این مقاله همان صداست: یک اعتراض، یک فریاد، یک بیدارباش وجدانی که میگوید:
کودک ابزار معامله نیست، او انسان است!
نویسنده: ببــرک سائل