قیام شیران سرحد (فرزندان سلیمان نبی) علیه حاکمیت پنجاب

تحلیل تاریخی، دینی و تمدنی از خراسان تا امروز افغانستان!

تحولات سیاسی و فکری در شرق اسلامی از خراسان تا سرحدات پنجاب، همواره با دو روایت دینی و تمدنی متقابل همراه بوده است: روایت عرفانی و خراسانی از اسلام که بر عقلانیت، عدالت و طریقت استوار است، و روایت خشک و سیاسی دیوبندی که در شبه‌قاره هند با دخالت استعمار بریتانیا و نفوذ استخبارات پنجاب شکل گرفت.
این مقاله با بررسی ریشه‌های تمدنی احمدشاه ابدالی و پیوند او با سنت خراسانی، و با تحلیل امتداد این روایت در اندیشه و سیره احمدشاه مسعود، نشان می‌دهد که در شرایط کنونی نیز تحولات در افغانستان، به‌ویژه تغییر تدریجی رویکرد طالبان از قراءت دیوبندی به هویت خراسانی، می‌تواند مقدمه‌ای برای تحقق پیشگویی تاریخی شاه نعمت‌الله ولی درباره‌ی (قیام شیران سرحد، فرزندان سلیمان نبی) باشد.

خراسان و بنیادهای تمدنی روایت دینی :
در تاریخ شرق اسلامی، خراسان مهد علم، عرفان و فلسفهٔ سیاسی عدالت‌محور بوده است.
مکتب‌های بخارا، بلخ، هرات و سمرقند، نه تنها مراکز علم دینی بلکه پایگاه‌های تربیت انسان عارف و عادل بودند. اسلام خراسانی در بطن خود، تعادل میان عقل و ایمان، عرفان و سیاست، و عدالت و معرفت را می‌پروراند.
در برابر، اسلام شبه‌قاره در قرون متاخر، تحت تأثیر مستقیم استعمار انگلیس، به شکل مدارس دیوبندی بازسازی شد که هدف آن نه توسعه فرهنگی، بلکه مهار و هدایت سیاسی جوامع مسلمان در راستای منافع امپراتوری بریتانیا بود.
در افغانستان، این دو روایت در طول تاریخ همواره در کشمکش بوده‌اند:
روایت طریقت‌محور خراسانی در برابر روایت قشری و مصلحتی دیوبندی.
این تقابل بعدها در سیاست، جامعه و حتی ساختار قدرت افغانستان به‌صورت آشکار جلوه کرد.

احمدشاه ابدالی و بنیادگذاری دولت خراسان نوین :
احمدشاه ابدالی (درانی) نه‌تنها بنیان‌گذار افغانستان معاصر بلکه باز افرین روح تمدن خراسان بود.
او در چند مرحله پنجاب و دهلی را فتح کرد، اما هدف او توسعه‌طلبی نظامی نبود، بلکه دفاع از هویت فرهنگی و سیاسی خراسان در برابر نفوذ خارجی و آشوب داخلی بود.
او زبان فارسی را به‌عنوان زبان دولت، علم و وحدت میان اقوام گوناگون تثبیت کرد؛ مدارس دینی و فرهنگی را تقویت نمود؛ و در روابط سیاسی خود، میان قدرت و عدالت تعادل برقرار ساخت.
ابدالی در نگاه تاریخی، نماد پادشاهی عارف و خردمند است که اسلام را در قالب عدالت و معرفت ترویج کرد، نه در قالب زور و جهاد سیاسی.
او با استفاده از ارزش‌های اهل طریقت و مشرب عرفانی بخارایی، توانست سیاست را در خدمت دین معتدل و وحدت‌محور قرار دهد.
احمدشاه ابدالی از نظر دینی و تمدنی، پلی میان شرق اسلامی و خراسان بود؛ کسی که اسلام را از نفوذ تکفیری و فرقه‌ای نجات داد و آن را به تمدن فرهنگی و عقلانی بازگرداند.
این همان ریشه‌ای است که در دوران بعدی، احمدشاه مسعود به شکلی نوین احیا کرد.

از احمدشاه ابدالی تا احمدشاه مسعود، تداوم اندیشه خراسانی :
احمدشاه مسعود در قرن بیستم، در دوره‌ای که افراطیت دینی و نفوذ استخباراتی پاکستان ساختار سیاسی و فکری افغانستان را تهدید می‌کرد، با تکیه بر همان روایت خراسانی، طرحی از اسلام اخلاقی و عدالت‌محور ارایه داد.
او برخلاف جریان‌های دیوبندی و اخوانی، سیاست را از منظر معنویت و مسئولیت انسانی می‌نگریست.
به باور او، اسلام باید جامعه‌ای آزاد، آگاه و متحد بسازد؛ نه جامعه‌ای تابع و وابسته.
مسعود، با تاکید بر آموزش، عدالت اجتماعی و وحدت ملی، میراث‌دار راستین ابدالی بود.
او می‌گفت:
(ما خراسانیانیم، فرزندان فرهنگ و عدالتیم، نه فرزندان تفرقه و نفرت.)

احمدشاه مسعود در واقع، در تاریخ معاصر افغانستان همان نقشی را ایفا کرد که احمدشاه ابدالی در قرن هجدهم؛ هر دو در برابر نفوذ بیرونی و تحجر داخلی ایستادند و میان ایمان، عقل و میهن‌دوستی پیوند برقرار کردند.

مفهوم نمادین (فرزندان سلیمان نبی) در سنت عرفانی :
در پیشگویی‌های منسوب به شاه نعمت‌الله ولی، از ظهور (شیران سرحد) یا (فرزندان سلیمان نبی) سخن رفته است؛ کسانی که در زمان غفلت امت، از سرحدات خراسان برمی‌خیزند و با شمشیر ایمان و حکمت، ستم و تفرقه را می‌شکنند.
در عرفان اسلامی، سلیمان نبی نماد عقل، اقتدار معنوی و عدالت است. بنابراین، فرزندان او کسانی‌اند که در سیاست و دین، توازن میان قدرت و معنویت را برقرار می‌کنند.
در تفسیر تاریخی این روایت، احمدشاه ابدالی و احمدشاه مسعود را می‌توان دو تجلی از آن (فرزندان سلیمان) دانست:
اولی در مقام پادشاه عارف و دیگری در جایگاه فرمانده‌ اخلاق‌گرا که در برابر ظلم، تحجر و نفوذ بیگانگان ایستاد.

از دیوبندی به خراسانی، تحولات کنونی در افغانستان :
تحولات اخیر در رفتار طالبان نشان می‌دهد که جریان حاکم در افغانستان در حال فاصله‌گیری تدریجی از مدارس فکری دیوبند و نفوذ مذهبی پاکستان است.
نشانه‌های بازگشت به سنت خراسانی در گفتمان‌های سیاسی، فرهنگی و حتی تصمیم‌گیری‌های امنیتی دیده می‌شود.
این تغییر، صرفا تاکتیکی نیست، بلکه نتیجهٔ رشد آگاهی تاریخی در درون جامعه افغان است؛ جامعه‌ای که از وابستگی فکری به مراکز پنجاب خسته شده و به جست‌وجوی هویت اصیل خراسانی خویش برخاسته است.

نتیجه‌گیری:
تحقق پیشگویی شاه نعمت‌الله ولی و قیام شیران سرحد !
از احمدشاه ابدالی تا احمدشاه مسعود و اکنون تا تغییر تدریجی رویکرد طالبان، می‌توان یک خط فکری و تمدنی را دنبال کرد که همه در یک نقطه جمع می‌شوند: بازگشت به اسلام خراسانی و عدالت معنوی.
احمدشاه ابدالی با شمشیر و فرهنگ، مرزهای عدالت را تا پنجاب گسترش داد؛
احمدشاه مسعود با عقل و اخلاق، همان روح را در عصر معاصر زنده نگه داشت؛
و امروز، تحولات فکری و سیاسی در افغانستان، نشانه‌هایی از قیام آرام اما عمیق (شیران سرحد) را به نمایش می‌گذارد.
اگر این تحول فکری به سطح آگاهی ملی برسد، می‌تواند همان پیشگویی شاه نعمت‌الله ولی را محقق سازد:
قیام فرزندان سلیمان نبی از سرحدات خراسان علیه ظلم و نفوذ پنجاب.
در این تعبیر، خیزش جدید افغانستان نه یک جنبش قومی یا سیاسی، بلکه بیداری تمدنی است که بر مبنای عدالت، عرفان و عقلانیت اسلامی بنا شده است،  همان راهی که از احمدشاه ابدالی آغاز شد و در اندیشه احمدشاه مسعود تداوم یافت.

نویسنده: سید باقرشاه احمدی

لینک کوتاه

https://sarie.news/s2056a
دکمه بازگشت به بالا