لزوم اتحاد و همدلی مردم افغانستان در جهان چند قطبی

اوضاع جدید نشان می دهد که جهان عملاً چند قطبی شده است، در آسیا قطبهای قدرتمند چین، روسیه و هند پا به عرصۀ وجود گذاشته اند. به این حساب در جهان کنونی قطبهای نیرومند و متنفذ ایالات متحدۀ امریکا، اروپا، چین، روسیه و هند متبارز می باشند. امنیت و ثبات جهان به تعادل و تقابل این قطبهای مقتدر ارتباط دارد. با تعادل می توانند جهان را به سوی نوعی امنیت، صلح و ثبات نسبی پیش ببرند و با تقابل به سوی جنگ سوم بس مخرب تر از دو جنگ جهانی پیشین، پیش خواهند رفت. بشریت باید به این وافعیت رسیده باشد که صلح و امنیت خیلی بهتر از جنگ و ویرانگری می باشد. به این حساب جهان به صلح، امنیت و ثبات احتیاج دارد تا جلو تروریسم، افراطگرایی و تئوری های توطئه آمیز مافیایی گرفته شود.
عربستان از یک طرف عملاً در جنگ یمن گیر مانده و به نفس نفسک افتاده است و از طرف دیگر شکست داعش و افراطیت مورد حمایت سران ناتو به رهبری امریکا، به معنای شکست عربستان سعودی می باشد. کشورهای اروپایی به مشکلات اقتصادی و هجوم مهاجرتهای میلیونی رو به رو شده اند و خطر تروریسم و افراطگرایی آنان را تهدید می کند. بریتا نیا نه فقط از همکاری عملی با استراتیژی تهاجمی امریکا دوری کرده است؛ بلکه از اتحادیۀ اروپا نیز خارج شده است، پاکستان با درک نسبی از شکست استراتژی متذکره و در آن ارتباط شکست و انزوای استراتژی پاکستانی-عربی خود که سالیان درازی به حمایت و کمکهای سران ناتو، امریکا، عربستان سعودی و کشورهای عرب خلیج فارس وابسته بود، به دست و پا زدن در غرقاب منطقوی و بین المللی مشغول است؛ تا شاید خود را نجات داده بتواند. نزدیکی سنتی پاکستان به چین، اتکا به سرمایه گذاری هنگفت چین و نزدیکی های اخیر به روسیه از آن جمله است، سران پاکستان نمی توانند تغییر و تحولات و چرخش های منطقوی و بین المللی حال و آینده را نادیده بگیرند.
پاکستان عملاً به سرمایه گذاریهای هنگفت چین احتیاج دارد و از آن در آسیای میانه، روسیه و در مجموع در آسیا سود برده می تواند. نزدیکی احتمالی دولت ترامپ به روسیه و موضع سختگیرانۀ آن با چین به عنوان خطر بزرگ برای امریکا در آینده، نیز پاکستان را در شرایطی بسیار مشکل و پیچیده قرار می دهد. به قول معروف در مقابل کورۀ آهنگری، اگر دولت ترامپ به دلیل مسایل مهم اقتصادی و مقابله با چین روابط خود را با هندوستان تقویه کند؛ آن گاه یافتن راه چاره برای پاکستان دشوار تر می شود، سران پاکستان سخت تلاش می کنند که از جنگ آبها و چرخش های منطقوی و بین المللی حال و آینده جان سالم بدر برند.
تاریخ افراطیت در عربستان سعودی و پاکستان طی چند دهۀ اخیر به صراحت نشان داده است که القاعده و داعش دارای ماهیت مشترک اند و از یک ایدئولوژی افراطی سلفی و تکفیری و اسلام بنیادگرایانۀ خشن، خونین و خطرناک پیروی می کنند. همه این ها در میادین خونین و آتشین جنگ درازمدت و ویرانگر افغانستان به حمایت استخبارات پاکستان و عربستان سعودی و پشتیبانی دستگاههای استخباراتی سران ناتو به رهبری امریکا پرورش یافته اند و در سطح آسیا و افریقا پخش شده اند. عربستان سعودی منبع افراطیت و پاکستان مرکز آن است. برای مبارزۀ مؤثر برضد افراطیت باید مبارزۀ ملی، منطقوی و بین المللی علیه منبع و مرکز ایدئولوژیک و آموزشی آن متمرکز شود.
تجارب تاریخی نشان داده است که افراطیت دشمن بشریت است؛ به هیچ کس رحم و مدارا نمی کند. افراطیت خوب و بد وجود ندارد؛ افراطیت با خشونت، نفرت، تعصب، جهالت و تاریکی همراه است؛ افراطیت می کشد و ویران می کند؛ برای آن مردم چین، مردم روسیه، مردم اروپا و امریکا، مردم ترکیه، مردم افریقا و مردم افغانستان فرقی ندارد. هرگونه حمایت از افراطیت زیر هر نام و نشانی، توسط هر قدرت و نیرویی، بازی با آتش است؛ معامله با خون و سرنوشت میلیاردها مردم مظلوم و بی دفاع جهان می باشد. اوضاع پیچیدۀ منطقوی و بین المللی نشان می دهد که تقابل قطبین استفادۀ ابزاری از افراطیت را افزایش و تعادل قطبین کاهش می دهد.
تجارب متنوع گذشته و شرایط حال و آینده داخلی، منطقوی و بین المللی ایجاب می کند که روی تدوین استراتیژی نوین با تاکتیک های به موقع تمرکز شود. استراتیژی بدون اتکا بر یک سیستم سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ملی و مستقل، مطابق به شناخت دقیق از اوضاع داخلی، منطقوی و جهانی نا کار آمد است. سیستم متذکرۀ قوی، باثبات و فعال فقط با سهم مساویانه و متعادل اقوام در کشور کار کرده می تواند. سیاست های قوم مدارانه، تبعیض آلود، حذف دیگران کهنه و رسوا شده است و هرگز نمی تواند گره از مشکلات پیچیدۀ وطن بگشاید. هر نوع حرکت و جنبش بزرگ ملی و مستقل برای تأمین و تثبیت استقلال، آزادی و حفظ تمامیت ارضی وطن و در راستای آن رشد و انکشاف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی افغانستان ضرورت بنیادی به تطبیق حقوق شهروندی، تعادل و تساوی حقوق اقوام، آزادی زنان و دیگر آزادی های مدنی دارد. سیاست ترس و ارعاب برای مردم بسیار کهنه و تکراری شده است.
صلح در هر زمان و مکانی بر جنگ ارجحیت دارد؛ اما نه به بهای از دست دادن استقلال و آزادی های مدنی؛ نه به بهای استبداد قومی؛ نه به بهای رفتن به زیر سلطۀ دیگران. صلح باید از موضع قدرت صورت گیرد و صلح می بایست دارای استراتیژی واضح و مدون و خطوط روشن باشد، برای احیا و بازسازی افغانستان در حال و آینده باید به ارزشهای تاریخی، فرهنگی و مدنیت ما توجه جدی شود؛ زیرا هویت واقعی مردم و کشور به آن بستگی دارد. حفظ هویت واقعی نیاز اساسی به علم و تکنولوجی و استفاد مؤثر از تجارب و ارزشهای مثبت و مفید سائر ملل جهان میباشد. شهروندان افغانستان در روابط، داد و گرفت و تعامل با جامعۀ بشری رشد و تکامل کرده می توانند. این روابط، داد و گرفت و تعامل زمانی جامۀ عمل پوشیده میتواند که با اتکا به نیروی خودی و بر اساس استقلال و خودکفایی لازم صورت گیرد، رابطۀ متقابل حسنه با همسایگان نیز چنین بوده می تواند.
به این صورت پالیسی استراتیژیک افغانستان ضرورت به سیستم سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ملی و مستقل مطابق به شرایط افغانستان، تطبیق اصل حقوق شهروندی بر مبنای سهم مساویانه و عادلانه اقوام در سیاست و قدرت، تبارز و تکامل هویت تاریخی، فرهنگی و مدنیت، درک و پذیرش علم و تکنولوجی نوین، رابطه داد و گرفت و تعامل با بشریت، ملل و کشورهای جهان، روابط متقابل حسنه با همسایگان فقط از عهدۀ یک دولت ملی قوی و کاردان بر میآید. برای رسیدن به این هدف عالی ضرورت جدی و عاجل به اتحاد اقوام پشتون تاجیک، هزاره، ازبک، ترکمن، بلوچ و سائر اقوام ساکن می باشد در این صورت است که افغانستانی امن، مستقل، مطمئن، باثبات و غیرجانبدارانۀ فعال در جهان چند قطبی حال و آینده خواهیم داشت.
نویسنده: شکیب احمد سروش