مجاری رسیدن به اندیشه ملی

ضرورت طرح اندیشه ملی زمانی اهمیت دارد که یک سرزمین در عمق بحران ناشی از عوامل خارجی و داخلی قرار داشته باشد، اعتماد به ثبات و نظم اجتماعی در حداقل قرار گرفته و فکتورهای خارجی، اصل استقلال، تمامیت ارضی و حاکمیت ملی را مورد تعرض و آسیب پذیری قرار دهد. این زمانی است که تغیر و تحول در اندیشه، سیاست و موضع‌گیری بر بنیاد مفاهیم مانند ملت واحد، منافع ملی، اراده و استقلال ملی متبارز می‌گردد، شرایط کنونی جامعه افغانستان عزیز ما ایجاب می‌کند که طرح اندیشه ملی از سوی نخبگان مختلف کشور مورد بحث و واکاوی قرار گرفته و برای نجات این کشور همه دست به کار شوند، مبتنی بر واقعیت‌های کنونی، بررسی‌ها و نتیجه گیری‌ها، ضرورت اندیشه ملی بر اساس ضرورت‌های جدید، شعارها و آینده بینی جدید را متبارز می‌سازد. بدین معنی که نسل هدفمند، تحول طلب و روشن ضمیر مبتنی بر فاکت های کنونی باید آینده‌ها را پیش‌بینی و اندیشه جدید را در جروبحث‌ها و تبادل نظرها داخل سازند. این بدون شک یک مسئولیت تاریخی هم است.

آمریکا کشور را در عمق بحران فرو برد و با گستاخی و هر باری از منافع ملی خود در قبال کشور ما حرف میزند و برای این منافع بصورت غیر دیپلماتیک و طلبکارانه در مجمع عمومی سازمان ملل می‌گوید چون منافع ما تأمین نمی‌گردد با افغانستان وارد تعامل رسمی نمی‌شویم در این میان هیچ حرفی از ملت افغانستان، حکومت فراگیر و بازگشایی مکتب‌های دخترانه به زبان نمی‌راند. چنانچه پیش از این در مذاکرات دوحه نیز شاهد بودیم که نقش دولت افغانستان را به حیث یگانه موسسه سیاسی و شخصیت حقوقی مشروع و ممثل حاکمیت ملی کشور به هیچ گرفت، این بدین معنی است که دستگاه سیاسی، اقتصادی و استخباراتی آمریکا، بدون کم و کاست همان اهداف سیاسی و نظامی خویش را در افغانستان تعقیب می‌کرد که بعد از جنگ جهانی دوم با تیوری‌های امپریالیستی طرح و تدوین شده بودند. بنا بر این، مبارزه به خاطر احیای حاکمیت و استقلال ملی و انکشاف اقتصادی افغانستان بر بنیاد ایده‌های وطن‌دوستی و روابط با کشورها بر بنیاد منافع مشروع و متقابل و رجحان منافع ملی کشور باید شکل گیرد، نه اینکه با وابستگی سیاسی و نظامی خود دست و پاهای خویش را ببندیم و وسیله تداوم و تطبیق پالیسی توسعه‌طلبانه اجنبی‌ها گردیم.

بررسی و نتیجه گیری از شرایط کنونی و مغلقیت های بی‌شمار سیاسی باید نیروهای ترقی‌خواه و نسل جوان ما را به بیداری وادار سازد که از دفاع افراد و فیگور سیاسی مقطعی، به دفاع از ارزش‌ها بخصوص ارزش‌های ملی رو آورند. دفاع از فیگور سیاسی، انرژی و توانایی ما را از مسیر ایجاد و شکل‌گیری اندیشه ملی به انحراف برده و تمرکز به آینده بینی را مسدود می‌سازد، بخصوص در اوضاع و شرایط مغلق و پیچیده کنونی که دست‌های غرض آلود و سیاست‌های مخفی استخبارات جهان در سیاست‌های جاری رول دارند. به بیان دیگر هدف را قربانی خواست‌های فردی و گروهی می‌سازیم در حالیکه هم اکنون هیچ جریان سیاسی در قدرت سهیم نیست و فضای رقابتی وجود ندارد که بر سر آن جدال منافع فردی شکل گیرد، لذا خوب است که فکر را از فرد محوری رهایی داده و متمرکز بر منافع ملی گردانیم.

به نظر می‌رسد که اکنون نوبت جوانان این سرزمین است که در وطن ساکن هستند و با تقبل تمام فشارها و چالش‌ها وطن را ترک نکرده و به انواع کارهای شاقه تن داده‌اند تا روزنه‌‌ی امید پیدا شده و آنان مصدر خدمت به هموطنان گردند، این جوانان با استفاده از دانش و درایتی که دارند باید گفتمان ملی را جهت داده و در عوض دفاع از فردیت و جریان‌های سیاسی، چشم انداز ثبات و توسعه این سرزمین را کدگشایی کنند، این را هم نباید فراموش کرد در کشوری با کثرت اقوام که تخاصمات و بدبینی‌های قومی، زبانی و مذهبی عمیق و خطرناک شده‌اند، با کمال تأسف روان جوانان و روشنفکران را نیز آلوده ساخته گاهی موضع‌گیری‌های شان با جهت قومیت و زبان مشاهده می‌گردد و این اوج ناامیدی برای این تعداد محدود است؛ اما در کل جوانان این سرزمین دغدغه ملی دارند، اکنون چنانچه در رسانه‌های اجتماعی شاهد هستیم موضوع قوم و زبان توسط جوانانی که وابسته به جریان‌های سیاسی قبلی هستند معیار چانه زنی سیاسی شده است.

اندیشه ملی این است که باید فرد مظلوم و خدمت به انسان مظلوم جامعه مطرح بحث و هدف بزرگ باشد. این را به‌ جرأت می‌توان گفت که در نگاه واقع بینانه جامعه افغانستان به دو قوم تقسیم شده است، قوم مستضعف و درمانده که به فکر تهیه نان شب هستند و قومی که همواره با نام اقوام موجود حکمرانی کرده‌اند ولی وجدانا به فکر هیچ قومی نبوده‌اند، به زبان دیگر در افغانستان دو قوم حاکم و محکوم زندگی می‌کنند که ملت افغانستان در واقع همان قوم محکوم است که همواره در تغییرات سیاسی زجر می‌کشند، که ما باید بر حکم وجدان انسانی، مسئولیت اخلاقی و اجتماعی و تعهد خدمت به انسان جامعه، بدون تفاوت و استثنا به قوم محکوم افغانستان بیاندیشیم. آن فقیر، مظلوم و آسیب دیده پشتون، تاجیک، هزاره و همه دیگر اقوام در عین میزان فقر قرار دارند و وضعیت کنونی، بحران عمیق اجتماعی و ده‌ها عوامل دیگر همه اقوام کشور را یکسان صدمه زده و ستم، مظلومیت، محرومیت و فقر را بر آن‌ها تحمیل نموده است.

پس تغییر و گذار از ایده‌های آلوده، زهرآگین و ناشی از فقر و عقب‌ماندگی فرهنگ و کلتور به دید جدید و متمرکز به جامعه افغانی یک اصل ضروری تلقی می‌گردد. اکنون باید با ایده‌های نفاق افگنانه نکته پایان بگذاریم و به آیندگان این سرزمین میراث یک فرهنگ و کلتور بلند را عرضه کنیم، نه افکار پوسیده، گندیده و بویناک را. این یک اصل اخلاقی و ملی است، قبل از اینکه به قومیت و زبان بیاندیشم، عین حق و احترام را به اقوام دیگر قائل باشیم و هر فرد آنان را متساوی الحقوق این سرزمین بدانیم. اندیشه ملی را باید از اهداف بزرگ آغاز و به اهداف کوچک و فرعی تقسیم بندی نمود و خود آگاهی ملی را آغاز نمود، اراده و داشتن اندیشه ملی را با عمل و کردار خود ثابت نمود تا قبل از آنکه دیگران را به‌نقد و سرزنش گیریم،” دیگران” باید همان چهره و شخصیت را در ما دریابند که به حرف و اندیشه ملی ما اعتماد و اعتبار نمایند، در واقع اندیشه ملی بیان اهداف عمومی‌اند که در آن منافع ملت واحد، سرزمین واحد، استقلال، آزادی و خود ارادیت تبلور یابند و باشندگان آن که متعلق به همین سرزمین اند، به حیث صاحبان اصلی و متساوی الحقوق سرزمین تلقی گردند. اندیشه ملی معیار وطن‌پرستی و خدمت برای ملت است. اندیشه ملی بیان دولت و سیستم سیاسی است که بر اراده واقعی ساکنان یک ملت و سرزمین بنیاد گذاشته شده و توسط رهبران ملی اندیش، با اراده، مستقل و برخاسته از متن ملت و مردم باشد.

نویسنده: نیلاب قادری

لینک کوتاه

https://sarie.news/a790s
دکمه بازگشت به بالا