مرزهای آتش و سیاست؛ بازی خطرناک در سایه تروریسم

درگیری‌های شب گذشته میان افغانستان و پاکستان شدت یافت و دو طرف یکدیگر را زیر آتش توپخانه و رگبار گلوله قرار دادند. وزارت دفاع حکومت افغانستان اعلام کرده است که این حمله در پاسخ به تجاوز هوایی پاکستان به خاک این کشور صورت گرفته است. تبادل آتش در مناطق مرزی، ادعاهای افغانستان مبنی بر نقض حاکمیت ملی و گزارش‌هایی درباره تلفات غیرنظامیان، این بحران را به یکی از جدی‌ترین چالش‌های امنیتی اخیر تبدیل کرده است. چنین رویدادهایی نه‌تنها ثبات شکننده افغانستان را تهدید می‌کند، بلکه می‌تواند معادلات امنیتی در کل جنوب و غرب آسیا را دگرگون سازد.

در این میان، کشورهای منطقه و همسایه، هر دو طرف را به خویشتن‌داری فراخوانده و خواستار کاهش تنش‌ها از مجرای گفت‌وگو و مذاکره شده‌اند. وزارت خارجه جمهوری اسلامی ایران از دو کشور خواسته است که با تکیه بر اصل حسن همجواری، از هرگونه تنش بپرهیزند و اختلافات را از طریق گفت‌وگو حل‌وفصل کنند. وزارت خارجه عربستان سعودی نیز در بیانیه‌ای خواستار خویشتن داری طرفین شد.

روابط افغانستان و پاکستان از زمان تأسیس پاکستان، همواره با چالش‌های مرزی، اختلافات قومی و سوءظن‌های سیاسی همراه بوده است. خط مرزی موسوم به دیورند که در دوران استعمار بریتانیا ترسیم شد، یکی از عوامل اصلی تنش تاریخی میان این دو کشور به‌شمار می‌رود. پس از روی‌کار آمدن حکومت کنونی در افغانستان در سال ۲۰۲۱، اسلام‌آباد امیدوار بود روابط دو کشور بهبود یابد و تهدیدهای امنیتی ناشی از فعالیت گروه‌های مخالف دولت پاکستان در خاک افغانستان مرتفع گردد. اما با گذشت زمان، حضور و فعالیت گروه‌هایی چون تحریک طالبان پاکستان (TTP) در مناطق مرزی، موجب تشدید نگرانی‌های امنیتی اسلام‌آباد شد و بار دیگر آتش اختلافات را شعله‌ور ساخت. پاکستان به بهانه حضور رهبر TTP، شهر کابل را بمباران کرد و ادعا نمود که محسود را کشته است؛ اما صدای رهبر طالبان پاکستان در رسانه‌ها منتشر شد که ادعا می‌کرد در پاکستان حضور دارد و اساساً در کابل نبوده است.

حکومت کنونی افغانستان در واکنش به این حملات، شب گذشته درگیری‌های سنگینی را در طول خط دیورند با پاکستان آغاز کرد و گزارش‌هایی از تلفات وارد شده به نیروهای پاکستانی نیز منتشر شده است. با وجود این، نباید نادیده گرفت که بخشی از ناامنی‌های مرزی، ریشه در حضور و تحرک گروه‌های تروریستی دارد که از خلأ امنیتی و ضعف مدیریت مرزی در هر دو سوی دیورند بهره می‌برند. این گروه‌ها نه‌تنها برای افغانستان و پاکستان، بلکه برای امنیت کل منطقه تهدید محسوب می‌شوند.

وجود گروه‌های تروریستی در دو سوی مرز باعث شده کشورهای منطقه، رویکردی محتاطانه در قبال پاکستان و افغانستان در پیش گیرند و حمایت خود را به هیچ یک از طرفین درگیری معطوف نکنند. تجربه دو دهه اخیر نشان داده است که تروریسم مرز نمی‌شناسد و نادیده گرفتن فعالیت‌های آن در یک کشور، به‌سرعت امنیت کشورهای همجوار را به مخاطره می‌اندازد. گروه‌های تروریستی از خلأ قدرت مرکزی، ناامنی، فقر و تضادهای قومی بهره می‌برند تا مناطق گسترده‌ای را تحت کنترل خود درآورند. اگر افغانستان و پاکستان در این زمینه به همکاری متقابل نپردازند، این بحران امنیتی می‌تواند از کنترل خارج شده و به درگیری‌های گسترده‌تر منطقه‌ای بینجامد.

نگاهی به سیاست‌های ایالات متحده در بیست سال گذشته در منطقه غرب آسیا نشان می‌دهد که بخش قابل‌توجهی از بحران‌های کنونی، ریشه در مداخلات و سیاست‌های دوگانه این کشور دارد. واشنگتن پس از حملات یازدهم سپتامبر، با شعار مبارزه با تروریسم به افغانستان لشکرکشی کرد، اما در عمل زمینه‌ساز رشد گروه‌های جدید و تضعیف ساختارهای ملی افغانستان شد. در حالی که آمریکا مدعی نابودی تروریسم بود، حضور طولانی‌مدت نظامی‌اش به گسترش ناامنی و رشد تروریسم در منطقه انجامید؛ به‌گونه‌ای که پس از خروج این کشور از افغانستان، داعش در این جغرافیا جای پا یافت و آن را به پناهگاهی امن تبدیل کرد. در عراق، سوریه، افغانستان و حتی پاکستان، آثار سیاست‌های دوگانه آمریکا مشهود است؛ سیاستی که از یک‌سو با شعار مقابله با افراط‌گرایی پیش می‌رفت و از سوی دیگر، با تسلیح یا نادیده گرفتن برخی گروه‌ها، عملاً بستر رشد تروریسم را فراهم می‌کرد. هدف اصلی این سیاست‌ها، تأمین امنیت منطقه نبود، بلکه حفظ منافع راهبردی واشنگتن از طریق ایجاد تفرقه، بی‌ثباتی و کنترل مسیرهای انرژی بود. اکنون نیز با خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان، خلأ امنیتی و اقتصادی بزرگی برجای مانده که گروه‌های تروریستی از آن بهره‌برداری می‌کنند.

افغانستان در موقعیتی قرار دارد که هرگونه درگیری با همسایگان می‌تواند وضعیت شکننده داخلی را وخیم‌تر کند. این کشور با بحران اقتصادی، فقر گسترده، مهاجرت و مشکلات سیاسی دست‌به‌گریبان است. هرگونه تشدید تنش با همسایگان، احتمال درگیری مستقیم نظامی را افزایش داده و می‌تواند مسیر تجارت و کمک‌های انساندوستانه را نیز مختل نماید. از سوی دیگر، پاکستان نیز با بحران سیاسی داخلی، تورم و تهدیدات امنیتی مواجه است و ورود به جنگی فرسایشی با افغانستان، برای این کشور نیز پرهزینه خواهد بود. در چنین شرایطی، هر دو کشور نیازمند عقلانیت سیاسی، گفت‌وگو و همکاری امنیتی مشترک برای مهار گروه‌های تروریستی هستند؛ چراکه هر دو از فعالیت این گروه‌ها متضرر می‌شوند. پاکستان، افغانستان را به حمایت از TTP متهم می‌کند و افغانستان نیز مدعی است که داعش خراسان در خاک پاکستان حضور دارد و علیه این کشور سازماندهی می‌شود. این معضلات نه از مجرای درگیری، بلکه تنها از طریق گفت‌وگو و احترام متقابل قابل حل است.

در این میان، کشورهای همسایه به عنوان شرکایی مهم برای افغانستان و پاکستان، می‌توانند در نقش میانجی یا تسهیل‌گر گفت‌وگو میان کابل و اسلام‌آباد ظاهر شوند. موضع منطقه مبتنی بر حفظ ثبات مرزها، احترام به استقلال کشورها و مقابله با تروریسم است. تجربه بسیاری از کشورهای منطقه در تعامل با اقوام و گروه‌های مختلف افغانستان، از دوران مجاهدین تاکنون، نشان می‌دهد که آنان شناخت لازم و کافی از بافت‌های سیاسی و قومی این کشور دارند و می‌توانند با درک عمق بحران در هر دو کشور، نقشی حکیمانه در برقراری صلح ایفا کنند.

تداوم درگیری‌های مرزی نه‌تنها برای دو کشور، بلکه برای کل منطقه تهدیدی جدی محسوب می‌شود و تنها از مسیر گفت‌وگو و همکاری قابل کنترل است. بحران کنونی میان پاکستان و افغانستان، بازتابی از رقابت‌های امنیتی و میراث سیاست‌های مداخله‌گرانه غرب در منطقه است. افغانستان امروز بیش از هر زمان دیگری به ثبات، مدیریت هوشمندانه و دوراندیشی نیاز دارد تا پس از چهار دهه خشونت، آرامش و ثبات در کشور حاکم گردد. اما در عین حال، کابل باید مانع از فعالیت گروه‌هایی شود که امنیت همسایگان را تهدید می‌کنند. تنها در سایه همکاری، خویشتن‌داری و رویکرد منطقه‌گرایی است که می‌توان از تکرار فاجعه‌های گذشته جلوگیری کرد و زمینه‌ساز صلح پایدار در منطقه شد.

یادداشت اختصاصی / خبرگزاری سریع

لینک کوتاه

https://sarie.news/s2066a
دکمه بازگشت به بالا