مروری بر استفاده از قحطی به عنوان سلاح کشتار جمعی

در گذشته، گرسنگی دادن به دشمن به عنوان یک روش مشروع جنگی پذیرفته شده بود. این امر به وضوح در اسناد اولیه حقوق جنگ مدرن دیده میشود. برای مثال، «کد لیبر» سال ۱۸۶۳، که یک سند بنیادین در حقوق جنگ مدرن به شمار میرود، به صراحت اجازه میداد که جمعیت دشمن، چه «مسلح یا غیرمسلح»، برای تسریع در تسلیم شدن شان گرسنگی داده شوند. کد لیبر (Lieber Code) یا دستورالعملهای عمومی شماره ۱۰۰ برای اردوی امریکا، مجموعهای از قوانین و مقررات بود که در طول جنگ داخلی امریکا توسط اردوی این کشور به کار گرفته شد. ماده ۱۷ این دستورالعمل بیان میداشت: «جنگ تنها با اسلحه پیش نمیرود. قانونی است که متخاصم دشمن، مسلح یا غیرمسلح را گرسنگی داد تا به تسلیم سریعتر دشمن منجر شود .»
نگاه اخلاقی به این موضوع، پس از جنگ جهانی اول شروع به تغییر کرد، جنگی که در آن محاصرههای متفقین باعث گرسنگی گسترده غیرنظامیان شد. در سال ۱۹۱۹، گزارشی از سوی کمیسیون مسئولیت نویسندگان جنگ، «گرسنگیدهی عمدی به غیرنظامیان» را به عنوان عملی «برخلاف رسوم جنگ و قوانین بشریت» بر شمرد. هرچند این موضوع جنبه اجرایی و قانونی نداشت اما اولین شناسایی بینالمللی گرسنگی دادن به عنوان یک جنایت جنگی به شمار میرفت. در محاکم نورنبرگ پس از جنگ جهانی دوم، فرماندهان آلمانی مانند فیلد مارشال فون لیب (برای محاصره لنینگراد) از اتهامات مربوط به گرسنگیدهی تبرئه شدند، زیرا محکمه دریافت که «هیچ ممنوعیتی در مقررات لاهه برای استفاده از گرسنگی به عنوان یک سلاح جنگی وجود ندارد». این تبرئه یک شکاف قانونی مهم را که حتی پس از وحشت جنگ جهانی دوم وجود داشت، برجسته کرد.
توسعه یک ممنوعیت روشن به دلیل منافع استراتژیک قدرتهای بزرگ با موانع جدی روبرو شد. در طول تدوین کنوانسیونهای ژنو در سال ۱۹۴۹، بلوک ناتو که مایل بود گزینه استراتژیک محاصره را علیه اتحاد جماهیر شوروی حفظ کند، مفادی را که میتوانست ممنوعیت را تقویت کند، «تضعیف کرد». متن نهایی، ضمن اعمال برخی محدودیتها، «در اصل، قانونی بودن گرسنگی به عنوان یک سلاح جنگی را پذیرفت». نقطه عطف در این زمینه با پروتکلهای الحاقی سال ۱۹۷۷ به کنوانسیونهای ژنو رقم خورد. ماده ۵۴ پروتکل الحاقی اول (برای درگیریهای مسلحانه بینالمللی) و ماده ۱۴ پروتکل الحاقی دوم (برای درگیریهای مسلحانه غیربینالمللی) به صراحت استفاده از گرسنگی دادن به جمعیت غیرنظامی را به عنوان یک روش جنگی ممنوع میکنند.
اساسنامه رم نیز «استفاده عمدی از گرسنگی دادن به غیرنظامیان به عنوان یک روش جنگی از طریق محروم کردن آنها از اشیاء ضروری برای بقای شان، از جمله ممانعت عمدی از ارسال کمکهای امدادی» را به عنوان یک جنایت جنگی تعریف میکند. در طول قرن بیستم، نمونههای قابل توجه استفاده از گرسنگی دادن به عنوان سلاح جنگی دیده میشود. در اوایل دهه ۱۹۳۰، رهبر شوروی، ژوزف استالین، به دنبال درهم شکستن ناسیونالیسم اوکراینی و مقاومت در برابر سیاست اشتراکیسازی کشاورزی خود بود. اوکراین، با تاریخچه جنبشهای استقلالطلبانه و هویتی که ریشه در دهقانانش داشت، به عنوان تهدیدی برای وحدت شوروی تلقی میشد. استالین در نامهای به همکارش کاگانوویچ نوشت: «اگر اکنون برای بهبود وضعیت در اوکراین تلاش نکنیم، ممکن است اوکراین را از دست بدهیم».
در آن زمان، دولت تمام مزارع خصوصی را مصادره کرد و سهمیههای تحویل غلات غیرممکن و بالایی را تحمیل کرد، در حالی که میدانست این سهمیهها قابل تحقق نیستند. نیروهای ویژه اتحاد جماهیر شوروی خانه به خانه میرفتند و نه تنها غلات، بلکه تمام مواد غذایی، از جمله کچالو، سبزیجات و تخمهای زراعتی را مصادره میکردند و دهقانان را با هیچ چیز رها میکردند. قانون «پنج خوشه غله» برداشتن هرگونه محصول از مزارع اشتراکی را مستوجب مجازات اعدام میکرد. رژیم شوروی مرزهای اوکراین را بست تا از فرار دهقانان گرسنه جلوگیری کند. یک سیستم پاسپورت داخلی معرفی شد که به کشاورزان داده نمیشد. روستاها و مناطق کامل در «لیستهای سیاه» قرار گرفتند، توسط نیروها محاصره شدند و از تمام تدارکات محروم شدند، که آنها را به مرگ محکوم میکرد. این جنایت در تاریخ به نام «هولومودور» شناخته میشود.
یک نمونه تاریخی دیگر، طرح گرسنگی آلمان نازی طرح گرسنگی به آلمانی: Hunger plan یکی از سیاستهای جنایتکارانه و سیستماتیک آلمان نازی در طول جنگ جهانی دوم بود که با هدف تأمین مواد غذایی برای اردو و مردم آلمان از طریق غارت منابع کشاورزی سرزمینهای اشغالی در اروپای شرقی، به ویژه اتحاد جماهیر شوروی، طراحی و اجرا شد. این طرح در واقع یک برنامه از پیش طراحیشده برای ایجاد قحطی و گرسنگی گسترده در میان جمعیت اسلاو بود که نازیها آنها را از نظر نژادی «پست» میدانستند. این طرح بخشی از ایدئولوژی نژادپرستانه نازیها بود. با از بین بردن میلیونها نفر از طریق گرسنگی، زمینه برای اسکان آلمانیها در مناطق اشغالی شرق فراهم میشد. همچنین گرسنگی به عنوان یک سلاح جنگی برای درهم شکستن مقاومت و اراده مردم در مناطق اشغالی به کار گرفته میشد. طرح گرسنگی به مرگ میلیونها غیرنظامی در اتحاد جماهیر شوروی و لهستان منجر شد. محاصره لنینگراد بارزترین و وحشتناکترین نمونه اجرای این طرح بود که در آن بیش از یک میلیون نفر تنها بر اثر گرسنگی جان باختند.
فهرست تاریخ استفاده از گرسنگی به عنوان سلاح به این موارد ختم نمیشود. در جنگ داخلی نیجریه (۱۹۶۷-۱۹۷۰)، دولت نیجریه با ایجاد محاصره کامل علیه ایالت جداییطلب بیافرا، قحطی گستردهای را به راه انداخت که به مرگ بیش از یک میلیون نفر، عمدتاً از قوم ایگبو، منجر شد. تصاویر کودکان گرسنه بیافرا، وجدان جهانی را تکان داد و این فاجعه را به نمادی از کاربرد بیرحمانه گرسنگی علیه غیرنظامیان تبدیل کرد. در دهههای بعد، این تاکتیک مرگبار بارها تکرار شد. در جنگ داخلی سودان و بعدها در سودان جنوبی، طرفهای درگیر به طور مکرر از دسترسی به کمکهای بشردوستانه به عنوان ابزار چانهزنی استفاده کرده و با غارت منابع غذایی، قحطیهای محلی ایجاد کردند.
قرن بیست و یکم نیز شاهد تداوم این جنایت جنگی بوده است. در یمن، محاصره اعمالشده توسط ائتلاف به رهبری عربستان، میلیونها نفر را در آستانه قحطی قرار داد. اخیراً نیز در جنگ تیگرای اتیوپی، نیروهای دولتی متهم به محاصره و نابودی سیستماتیک منابع غذایی برای درهم شکستن مقاومت شدند. این نمونهها نشان میدهد که با وجود قوانین بینالمللی صریح، گرسنگی همچنان یک سلاح ارزان، مؤثر و ویرانگر در منازعات مدرن باقی مانده است.
لینک کوتاه