مسئله سوریه؛ تجزیه برای نفوذ در کشورهای منطقه

از روزی که حکومت بشار اسد سقوط کرد و الجولانی زمام قدرت را به دست گرفت، سوریه دچار تحولات جدیدی شد که بیانگر نوعی تمکین و زانو زدن مقابل امریکا و رژیم اسرائیل بود، از قرائن سیاسی حاکم بر سوریه چنین بر میآید که الجولانی در حال تبانی با اسرائیل گامهایی برای تجزیه این کشور بر میدارد، از روزی که الجولانی زمام قدرت را به دست گرفت، رژیم اسرائیل در اقدام پیشگیرانه طی عملیاتهایی تمام زیرساختهای نظامی و قدرت تسلیحاتی سوریه را نابود کرد، این رژیم عملا وارد خاک سوریه شد و از طریق زمین و هوا تأسیسات نظامی این کشور را نابود کرد، کشتیهای جنگی، طیارهها و مراکز انباشت تسلیحات اهدافی بود که در همان ابتدای کار توسط بمباران رژیم اسرائیل از بین رفت؛ زیرا اسرائیل میدانست که حکومت الجولانی دست نشانده است و ملت را با خود ندارد، بر همین اساس به این درک رسیده بود که در صورت موجودیت تسلیحات ممکن است که روزی در اختیار ملت سوریه قرار گیرد و اینگونه برای رژیم اسرائیل چالشهای غیرمنتظره ایجاد کند و از سویی هم این تسلیحات میتوانست مانعی بر سر راه تجاوزات این رژیم باشد؛ لذا هدفمندانه در اولین اقدام آن را از بین برد.
در زمان جنگ با حکومت بشارالاسد، نیروهای الجولانی گفته بود که پس از تصرف سوریه، نوبت آزادی قدس است؛ اما چنانچه شاهد بودیم/هستیم، نه تنها در این راستا کمترین قدمی برنداشتهاند؛ بلکه زمینه را هموار نمودهاند که رژیم اسرائیل به درون سوریه نفوذ نموده و از طریق نفوذیهایش زمینه جنگ داخلی و تجزیه سوریه را فراهم سازند، جنگ و درگیری در ولایت السویدا که میان دروزیها و قبائل عرب اتفاق افتاد در واقع نوعی اقدامات از پیش تعیین شده بود که در همدستی با الجولانی این منطقه را از سوریه جدا کرده و خودمختاری بدهند و اینگونه کریدور داوود را از طریق السویدا به اربیل متصل نموده و تا شمال شرق لبنان ادامه مییابد که به خاک سوریه ملحق نموده و بخشی از قلمرو تحت حاکمیت و نفوذ اسرائیل باشد، رژیم الجولانی از آغاز حاکمیتاش تا کنون تلاشهای گستردهای به خرج داد تا روابط اش با امریکا و اسرائیل را نزدیک سازد، در پی چنین تلاشهایی بود که امریکا تحریمها را از سوریه برداشت و رژیم الجولانی نیز متقابلا خود را متعهد ساخت که با استفاده از هر روش، مسیرهای تمامیت خواهی امریکا و اسرائیل را گشوده و در تغییر نقشه خاورمیانه آنان را کمک نماید، رژیم اسرائیل و امریکا وجود سوریه متحد و یکپارچه را برنمیتابند، زیرا این رژیم با تمام وجود درک میکند که اگر روزی در سوریه حکومت ملی و مشروع به وجود بیاید این کشور مجددا به محور مقاومت خواهد پیوست، زیرا مردم سوریه ذاتا مخالف رژیم اسرائیل اند.
بر همین اساس رژیم اسرائیل در صدد تضعیف سوریه از طریق تجزیه و ایجاد منطقه حائل است تا از حاکمیت یک دولت ملی و قوی در آینده این سرزمین جلوگیری کند، این طرح نه تنها در سوریه بلکه در بسیاری از کشورهای اسلامی به خصوص در حمله اخیر به ایران نیز کاملا واضح بود، در حمله اخیر به ایران رژیم اسرائیل میخواست که مردم ایران را چند پارچه ساخته و اینگونه راه نفوذ در بین ملت باز کند؛ اما ملت ایران با آگاهی از این توطئه صهیونیستی بیش از هر زمان دیگر متحد و یکپارچه ایستادند؛ حتی اپوزیسیون مخالف حکومت ایران نیز در حمایت از دولت اعلام وجود کردند و اینگونه تمایلات تجزیه طلبانه این رژیم در ایران ناکام ماند، شکست این پروژه باعث گردید که رژیم اسرائیل از راه دور و از طریق جغرافیاهای همجوار با ایران، طرح تجزیه طلبانهاش را تعقیب کند، این رژیم میخواهد که با ایجاد جغرافیای متخاصم علیه ایران هرگونه نقشه اش را تطبیق و ایران و محور مقاومت را تضعیف نماید، این طرح که از سوریه، لبنان تا کردستان عراق، ترکیه و جمهوری آذربایجان امتداد مییابد برای گسترش نفوذ منطقهای خود تحت عنوان پروژه « کریدور زنگه زور» با حضور مستقیم امریکا و رژیم اسرائیل بخش مهمی از این پازل راهبردی به حساب میآید؛ لذا کشورهای منطقه بجای نفرت پراکنی علیه همدیگر باید هوشیارانه با این طرح شیطانی مقابله کنند.
در حال حاضر که قبائل عرب سوریه برای مقابله با دروزیها در حال نبرد اند باید این انگیزه تقویت و از قبائل حمایت گردد، ملتهای منطقه نباید تحت هیچ عنوان اجازه دهند که رژیم اسرائیل با برانگیختن احساسات بر آنان غلبه نموده و همانند اسلافاش اینگونه ملیتها را به بند استثمار و حوزه نفوذ اش بکشاند، کشورهای عربی و ترکیه که هم اکنون میپندارند در سایه آرامش و امنیت به سر میبرند باید از این خواب و خوش خیالی بیدار شده و راهکارهای عملی را در مقابله با این رژیم روی دست گیرند؛ اگر این کشورها به فکر رقابت با ایران هستند تا اینگونه از ایران جلو بیافتند و این کشور تحت تحریم و فشارهای امریکا تضعیف گردد، باید خاطرنشان ساخت که این رقابت، سطحی و پیش پا افتاده است، کلیت امر و کلیت قضیه فراموش شان شده است که در آینده نزدیک با پشت سرگذاشتن ایران نوبت این کشورها نیز خواهد رسید؛ این رژیم در حال حاضر تلاش دارد تا ضدیت با محور مقاومت و تشیع را که از سوریه تا جمهوری آذربایجان روی دست دارد تقویت نموده و اینگونه ملتهای منطقه را علیه همدیگر بشوراند؛ زیرا فقط در اینصورت است که میتوانند برای اقدامات استعماری شان راه را هموار و طرحهای تجزیه طلبانه را آسانتر تطبیق نمایند. دولت ترکیه که خود را حامی رژیم الجولانی میپنداشت کاملا واضح گردید که در برابر طرحهای رژیم اسرائیل ناکام ماند و این رژیم توانست جنگ داخلی را در سوریه محک بزند؛ در زمان حکومت بشارالاسد، با وجودی که جنگ و درگیری ادامه داشت، اما رژیم اسرائیل هیچگاه نتوانست وارد خاک سوریه شده و یا بمبارانی بر مراکز نظامی و تسلیحاتی این کشور انجام دهد؛ سوریهی زمان بشارالاسد اینگونه خوار و حقیر نبود؛ بلکه با حاکمیت خاندان اسد این کشور به نحوی ژاندارم منطقه بود؛ اما اکنون که وضعیت سوریه مشاهده میگردد بوی ناتوانی، ضعف و اضمحلال آن به مشام میرسد. این است سرنوشت ملتهایی که عمق استراتژیک امریکا و اسرائیل را درک نمیتوانند و اینگونه دست بسته کشورشان را به اسرائیل تقدیم میکنند.