مشارکت سیاسی راه غلبه بر هرج و مرج در افغانستان
اوضاع کنونی جهان از شرق تا غرب چنان درگیر تنشهای سیاسی، اقتصادی، نظامی و مرزی است که زندگی انسانها در سراسر گیتی رنگ ناامنی، بیثباتی و آشفتگی به خود گرفته است. صحنه بینالمللی بیشتر شبیه میدان رقابت قدرتهاست تا فضایی برای همکاری و همین امر هر روز زندگی مردم را سختتر و پرمخاطرهتر کرده است، واژه هرجومرج در این میان تنها یک اصطلاح لغوی نیست؛ بلکه واقعیتی است که بر ذهن و جان انسان امروز سنگینی میکند، اگر در گذشته فرهنگنامهها آن را آشوب، فتنه و پریشانی معنا میکردند، اکنون در جهان سیاست مصداقی عینی یافته است. در یک نظام سیاسی، هنگامی که نهادها و ساختارهای حکومتی از انجام وظایف خود باز بمانند و یا گرفتار بیکفایتی شوند، جامعه به سمت بینظمی و بیثباتی میرود، ثبات سیاسی زمانی معنا پیدا میکند که خبری از شورشهای قومی، تروریسم، کودتاها و آشفتگیهای اجتماعی نباشد و دولت بتواند نقش واقعی خود را در مدیریت روابط داخلی و جهانی ایفا کند، در نقطه مقابل، بیثباتی سیاسی هنگامی است که قوانین و هنجارهای بنیادین از کار میافتند، دستگاههای دولتی نفسزنان در برابر بحرانها میایستند و خطر سقوط همواره در کمین است، در چنین وضعی، نه سرمایهگذاری خارجی پا میگیرد، نه چرخ اقتصاد میچرخد و نه مردم امیدی به آینده دارند.
امنیت سیاسی نیز همزاد ثبات است، امنیت یعنی شهروندان یک کشور خود برای سرنوشتشان تصمیم بگیرند، نه آنکه بیگانگان دست در کارشان برند، برای تأمین این امنیت، دولتها ناگزیرند زمینه مشارکت سیاسی مردم را فراهم کنند، زیرا بدون حضور فعال شهروندان، هرجومرج سیاسی و دخالت خارجی اجتنابناپذیر میشود، امنیت تنها در سطح فردی معنا ندارد، بلکه در سطوح عمومی، خانوادگی و اجتماعی نیز مطرح است، هرجا که جان، مال و عزت مردم به خطر افتد، یا خانوادهها و گروههای اجتماعی در معرض تهدید باشند، امنیت در خطر است، از همینرو دانش سیاسی، امنیت ملی را با مشارکت مردم در قدرت سیاسی گره میزند؛ چرا که هیچ حکومتی بدون تکیه بر اراده مردم توان ایستادگی پایدار در برابر بحرانها را ندارد، مشارکت سیاسی، در اصل، تجلی اراده مردم برای تعیین سرنوشت جمعی است، هرچه حضور مردم در سیاست پررنگتر، معنادارتر و آگاهانهتر باشد، مشروعیت حکومت تقویت میشود و امکان عبور از بحرانها بیشتر میگردد، فرهنگ سیاسی یک جامعه بستر این مشارکت را فراهم میکند و اگر این فرهنگ گرفتار تعصب قومی، زبانی و مذهبی باشد، راه برای سوءاستفاده قدرتهای بیرونی هموار میشود، در جهانی که فرهنگ سیاسی به جای ارزشهای آزادی، عدالت و شایستهسالاری بر اساس تعصب و جدال قبیلهای شکل بگیرد، ثبات و امنیت چیزی جز سراب نخواهد بود، از آغاز قرن بیستویکم ایالات متحده آمریکا راهبرد تازهای را با نام «هرجومرج سازنده» به اجرا گذاشت. سیاستی که جای جنگهای ناکام گذشته را گرفت و به ابزاری برای بازسازی صحنه جهانی به سود واشنگتن بدل شد، این سیاست بیش از همه کشورهای عربی و اسلامی را نشانه گرفت و نتیجهاش چیزی جز ویرانی و آشوب نبود، افغانستان، عراق، لیبیا، سوریه و یمن شاهدان زنده این راهبردند؛ سرزمینهایی که از رهگذر دخالتها و جنگهای نیابتی به ویرانه بدل شدند و مردمشان آواره و بیپناه ماندند.
بهار عربی و انقلابهای رنگی، به ظاهر جنبشهای مردمی بودند؛ اما در عمل محصول همین راهبرد آشوبآفرین بودند. ایجاد شکافهای قومی، مذهبی و زبانی، شعلهور ساختن نزاعهای قبیلهای و برهم زدن بنیادهای دولتملت، ستونهای اصلی این سیاست بود، افغانستان، نمونه بارز چنین آزمایشی است؛ کشوری که پس از یازدهم سپتامبر زیر سایه سیاست هرجومرج سازنده آمریکا و همپیمانانش، به میدان رقابت قدرتها بدل شد و نهایتاً با توافقنامه دوحه، سرنوشت مردم به معامله گرفته شد و این توافقنامه را به عنوان ابزار فرار عزتمندانه خود مورد استفاده قرار دادند، امروز در این سرزمین، مفاهیمی چون آزادی، دموکراسی، حقوق بشر و عدالت اجتماعی به بیارزشترین واژهها تبدیل شدهاند، آموزش، فرهنگ، هنر و مشارکت سیاسی شهروندان جایی در نظم موجود ندارند و آنچه باقی مانده یک مشت مردم نگران و مضطرب که هر روز برای بهبودی آیندهشان لحظه شماری میکنند؛ لحظهها سپری میگردند و بهبودی در راه نیست؛ اما تاریخ نشان داده است که این وضع پایدار نیست، هیچ قدرتی، هرچند به ظاهر نیرومند، نمیتواند در برابر اراده تودههای مردم برای آزادی، عدالت و صلح ایستادگی کند، دیر یا زود این مقاومت به ثمر خواهد نشست و مردم در مسیر خودخواهی و خشونت حاکمان را کنار خواهند زد، اگر امروز جهان پر از تنش و سکوت به اثر جبر است، اگر افغانستان و کشورهای منطقه زیر بار سنگین بحرانهای سیاسی و اجتماعی ناله میکنند، باز هم چراغ امید خاموش نشده است، تجربه تاریخ گواهی میدهد که مشارکت آگاهانه مردم و پافشاری بر ارزشهای انسانی میتواند بساط هرجومرج را برچیند، این مسیر شاید طولانی و دشوار باشد، اما سرانجام، حقیقت بر دروغ و آزادی بر اسارت پیروز خواهد شد.

