مصداق بارز نسل‌کشی اهل تشیع در افغانستان

توطئه‌های قتل عام شیعیان افغانستان از مصادیق بارز نسل‌کشی بر علیه این کتله مذهبی محسوب می‌گردد. این اولین بار نیست که شیعیان افغانستان به طور خاص هدف حمله وحشتناک گروه‌های تروریستی قرار می‌گیرد؛ بلکه پیش از این در حکومت قبلی افغانستان نیز از مصادیق چنین کشتارهای تکان دهنده بر علیه مردم تشییع صورت گرفته بود، انفجار بر دانش‌آموزان مکتب سیدالشهدا و کورس آموزشی موعود (کاج) و مساجد و ورزشگاه‌ها از عمده مواردی است که پیش از این به صورت‌های مختلف جامعه اهل تشییع را مورد هدف قرار داده بود.

با روی کار آمدن حکومت طالبان نیز این پروسه توقف نیافت؛ بلکه از زمان به قدرت رسیدن این گروه، تاکنون حدود ۱۳ حمله سازماندهی شده شیعیان افغانستان را هدف قرار داده و صورت گرفته است.

حمله بر مرکز آموزشی کاج که باعث کشته شدن ده‌ها دانش‌آموز گردید، از مصادیق بارز نسل‌کشی محسوب می‌گردد، جرم نسل‌کشی بنا به تعریف سازمان ملل عبارت است از:

هر یك از اعمال زیر كه با هدف نابود كردن بخش یا تمامیت یك ملت، قوم، گروه نژادی یا مذهبی انجام گیرد:

(الف) كشتن اعضای گروه؛

(ب) وارد کردن صدمات جسمی یا روحی شدید به اعضای گروه؛

(پ) تحمیل تعمدی نوعی از شرایط خاص زندگی بر یک گروه با هدف نابودی فیزیکی بخش یا تمامیت گروه؛

(ت) تحمیل اقداماتی جهت جلوگیری از زاد و ولد در گروه؛

(ث) انتقال اجباری كودكان گروه به گروهی دیگر؛

 

مطابق به این تعریف، بندهای (الف) و (ب) از مصادیق نسل‌کشی شیعیان افغانستان محسوب می‌گردد؛ زیرا کشتن شیعیان افغانستان و وارد کردن صدمات روحی-روانی بر روحیه آنان کاملاً محرز و آشکار است؛ بنابراین می‌بایست که سازمان‌های بین‌المللی و کشورهای مدافع حقوق بشر که جینوساید را به رسمیت شناخته‌اند، صادقانه این کشتار هدفمندانه را نکوهش نموده و خواهان مجازات عاملین آن در محاکم بین‌المللی گردند.

طالبان به عنوان گروه مسئول و حاکم بر این جغرافیا، مسئولیت دینی و حقوقی دارند تا در قبال تأمین امنیت جان هموطنان‌شان مسئولانه عمل نمایند، کشورها و نهادهای بین‌المللی که با حاکمیت جدید افغانستان در تعامل اند، می‌بایست به صورت جدی این موضوع را با طالبان مطرح نمایند که به هر شیوه ممکن از جرایم نسل‌کشی اهل تشیع جلوگیری نمایند.

راه حل این معضل امر دشواری نیست؛ اگر طالبان واقعاً خواهان جلوگیری این جنایات باشند، بر می‌تابد که به مسئولین اماکن جمعی اسلحه توزیع نموده و آنرا ثبت نمایند و از هر کدام بخواهند که خودشان امنیت اماکن‌شان را تأمین نمایند. مشکل اساسی این است که طالبان نه خود امنیت را تأمین می‌کنند و نه به مردم واگزار می‌نمایند، در چنین حالت مردم دست بسته همه روزه طعمه ترور و وحشت می‌گردند و این چنین زمینه‌های نفاق و شقاق میان حاکمیت موجود و مردم فراهم می‌گردد.

در حالی که حاکمیت موجود اساس و زیربنای حکومتداری‌شان را اسلامی می‌پندارند؛ اما در قسمت حفظ حیات انسان‌ها که در قرآن‌کریم زندگی یک فرد را به مثابه زندگی تمام انسان ها پنداشته است، کوتاهی می‌نمایند. حاکمیت کنونی باید به مردم اعتماد نموده و در حفظ جان شهروندان به آنان اسلحه توزیع نمایند تا بیش از این طعمه حملات ددمنشانه نگردند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا