نان؛ تنها گم شدهی که افغانها را زمینگیر کرده است
تغییر نظام سیاسی منفعتی است که به حساب یک قشر فکری افغانستان مثمر و مفید واقع شد؛ اما بخش عمده و کلان این سرزمین که فقرا و مردم عادی است فراموش شدهگان همیشگی اند که نه در نظام قبلی و نه در حال حاضر به آنان توجه صورت نگرفته است؛ کابل شهر کلانی است که حدود هفت میلیون انسان را در خود جا داده است، اکثرا مردمان بی بضاعت و شاغلان اقتصادی نفوس این شهر هفت میلیونی را تشکیل میدهند؛ اما در حال حاضر بسیاری از این طیف انسانها، در معرض بیکاری و بی ثباتی اقتصادی قرار گرفته اند.
فقر مزمن و واگیر، حیطهی زندگی بینوایان را بیش از قبل تحت تأثیر قرار داده است، در میان این مردم زنان بی سرپرست هم وجود دارد که قبلا به نحوی بازار کار داشتند، برخی در دفاتر و ادارات به عنوان آشپز، صفا کار، کارمند و … تأمین مایحتاج روزمره مینمودند برخی دیگر در مزارع و صنعت بافندگی سنتی و… مصروف بودند، روال زندگی به گونهی بود که چرخ اقتصاد در گردش بود و هرکس به نوبهی خود میتوانست لقمه نانی از این میان برداشته و شب را در کنار عایله با آرامش خاطر سپری نمایند؛ اما در تغییرات سیاسی، تقریبا تمام این فرصتها از میان رفت، بی ثباتی در نرخ ارز، فرار سرمایههای مادی و معنوی، خارج شدن نیروهای خلاق کار، مسدود شدن دفاتر سازمان ها و نهادهای خصوصی همه و همه زمینهی دسترسی به کار و تأمین نفقه را برای مرد و زن این سرزمین دچار چالش نموده است.
در این میان، زنانی که تنها نان آور خانه بودند بیش از همه در قفسهی تنگ و مشقت بار روزگار کنونی قرار گرفته اند؛ از سویی در جامعهی سنتی افغانستان جای پایی ندارند تا همانند مردان آزادانه به مراکز و منابع متعدد مراجعه نموده و خواستار کمک و همکاری گردند؛ از سوی دیگر وجود فضای تک بُعدی مردانه در سطح شهر و اماکن مختلف، آنان را از مراجعه به بیرون بازداشته است؛ لذا نان تنها گم شدهی است که این روزها از دید مردم و بانوان این سرزمین پنهان شده است. با وجودی که کمکهای نهادهای بین المللی و کشورهای مختلف کماکان به این کشور جریان دارد؛ اما این کمکها به دسترس فقرای واقعی نمی رسد، روند توزیع کمکها به گونهی است که از مجرای وکلای گذر توزیع میگردد؛ اما آنان با توجه به شناخت و مهارتی که در این امر دارند کماکان از توزیع عادلانه آن چشم پوشی میکنند، در ناحیه 13 شهر کابل، خانمی که خود سرپرست خانواده است میگوید کمکها کماکان به منطقه شان می آید؛ چندین بار که مراجعه کردم به من گفته اند که تو در این مسجد شریک نیستی و این کمک ها بر حسب تقسیمات بر مساجد صورت گرفته است، اگر روند توزیع کمک به این شیوه باشد، پس این کمک ها به مستحقین واقعی نمی رسد؛ زیرا در مساجد معمولا اشخاصی شریک اند که خود شان صاحب ملک و خانه شخصی هستند؛ با توجه به اینکه اکثر نفوس این شهر متشکل از فقرا و مستمندانی هستند که کرایه نشین و مستأجر اند؛ اگر کمک ها به صاحبان ملک و جایداد توزیع گردد که در مساجد شریک اند؛ پس سرنوشت فقرا و بی نوایان کرایه نشین که مستحق ترین شهروندان هستند چه خواهد شد؟
بنا بر این انتظار میرود که حکومت روند نظارتی اش را بر توزیع کمک ها جدی تر سازند؛ اشخاصی که از بیست سال گذشته به عنوان وکیل گذر و کوچه تا کنون برسرنوشت اقتصادی این مردم حاکم بوده اند نباید در جامعه امروزی جایگاه داشته باشند؛ روند توزیع کمک ها از چنین مجاری فساد آلود قبلی نباید صورت بگیرد؛ زیرا هر کدام این افراد به مثابه زالوهایی شده اند که شاهرگهای حیاتی مردم را میمکند، ماموران حکومتی در هماهنگی با مردم ناحیه ها و متنفذین دلسوز که شناخت درست از ساحه زندگی شان توزیع کمک ها را مدیریت نمایند، بسیاری از فقرای این چنینی وجود دارند که به دلایل و توجیهات مختلف از حقوق شان محروم میگردند، این حق الهی برگردن ما است که در این روزهای سخت از فقرا دلجویی نموده و تا حد ممکن آنان را یاری برسانیم؛ بنا بر این وکلای گذر باید مورد باز خواست قرار گیرند و هر کدام با نظارت مستقیم اعضای حکومت مورد پرسش و پاسخ مردمی قرار گیرند؛ از تمام مساجد و مراکز عمومی اعلان گردد که پرسش و پاسخگویی وکلای گذر با عموم مردم با در نظرداشت توزیع کمک ها صورت می گیرد در این صورت وکلای متحلف باید مجازات شوند و کار از دست آنان گرفته شده و به اشخاص صالح و چهره های دلسوز واگزار گردد تا کمک به مستحقین واقعی برسد.
لینک کوتاه