نبرد پنهان اسلامآباد؛ جنگ روانی پاکستان علیه طالبان

همزمان با مذاکرات صلح میان هیئتهای نماینده پاکستان و حکومت طالبان در استانبول، نبرد دیگری در عرصهای نامرئیتر و عمیقتر آغاز شد؛ نبردی که نه با تفنگ و توپ، بلکه با کلمات، تهدیدها، و القائات رسانهای پیش میرود. جنگ روانی پاکستان علیه حکومت طالبان، بار دیگر نشان داد که اسلامآباد نه تنها در پی صلح واقعی نیست، بلکه تلاش دارد از ابزار رسانه و زبان تهدید برای تحمیل اراده سیاسی خود بر کابل استفاده کند. در روزهایی که نگاهها به موفقیت گفتوگوهای صلح دوخته شده بود، اردوی رسانهای پاکستان با هماهنگی کامل و هدفمند، به اجرای عملیات روانی دو بعدی پرداخت که هدف اصلی آن تضعیف روحیه حکومت طالبان و آمادهسازی افکار عمومی جهان برای مشروعیتبخشی به سیاستهای نظامی اسلامآباد بود.
بعد نخست این عملیات روانی، تغییر ادبیات رسمی رسانههای پاکستان بود، تقریباً همزمان، تمام رسانههای مطرح این کشور از جمله “جیو نیوز”، “دان”، “اکسپرس” و “نیوز وان” در گزارشها و تحلیلهای خود از واژه “رژیم طالبان” به جای “حکومت افغانستان” استفاده کردند. این تغییر واژه، در ظاهر اندک به نظر میرسد؛ اما در باطن، نشانهای از یک عملیات تبلیغاتی حسابشده است؛ زیرا اصطلاح “رژیم” در ادبیات سیاسی، بیشتر برای نظامهای غیرقانونی، بسته و غیرمشروع به کار میرود. چنین انتخاب واژگانی در سطح گسترده، بیانگر دستورالعمل هماهنگ از نهادهای امنیتی و اطلاعاتی پاکستان است تا مشروعیت بینالمللی حکومت طالبان را در اذهان عمومی زیر سؤال ببرند.
هدف این بخش از عملیات روانی، القای این تصور است که طالبان نه یک حکومت مشروع، بلکه گروهی است که بدون مقبولیت مردم افغانستان و کشورهای جهان بر افغانستان مسلط شده است. از این منظر، اسلامآباد تلاش دارد تا از یک سو خود را در جایگاه “قربانی تروریسم” و از سوی دیگر کابل را در نقش “پناهگاه تروریستها” معرفی کند. در واقع، پاکستان با تغییر هوشمندانه زبان رسانهای، میخواهد بار مسئولیت بحران امنیتی داخلی خود را بر دوش افغانستان بیندازد.
اما بعد دوم این جنگ روانی، به مراتب تندتر و تنشآور تر است، مقامات بلندپایه پاکستانی، به ویژه خواجه آصف، وزیر دفاع این کشور، همزمان با جریان مذاکرات در استانبول، در فضای مجازی و مصاحبههای رسمی، افغانستان را تهدید به اقدام نظامی کردند. آصف در شبکه اجتماعی “ایکس” (توییتر سابق) نوشت: ««اجازه دهید به آنها اطمینان بدهم که پاکستان نیازی ندارد حتی از بخشی از توان نظامی کامل خود استفاده کند تا رژیم طالبان را بهطور کامل نابود کرده و آنها را دوباره به غارها برای پنهان شدن بازگرداند.» این سخنان آشکارا نشان میدهد که لایهای از تحقیر و کمزدن و یادآوری از شکست گذشته طالبان در این پیام نهفته است؛ پیامی که هدف آن تخریب روحیه سطوح رهبری طالبان و تحریک احساسات اعضای طالبان در افغانستان است.
این نوع گفتار از زبان یک وزیر دفاع در هیچ کشور مسئول و متعهدی پذیرفته نیست. ادبیات تحقیرآمیز، تهدیدآمیز و یادآوری از شکست و جنگهای گذشته، نه تنها فضای مذاکرات را مسموم میکند، بلکه نشان میدهد که پاکستان عملاً از مسیر دیپلماسی فاصله گرفته و جنگ روانی را به عنوان ابزار جایگزین انتخاب کرده است، این موضعگیری کودکانه حتی با انتقاد برخی از خبرنگاران و تحلیلگران پاکستانی مواجه شد که آن را “غیرمسئولانه و تحریکآمیز” توصیف کردند.
گزارشهایی نیز از نشست استانبول منتشر شد که نشان میدهد هیئت پاکستانی در میز مذاکره، لحن تند، تحقیرآمیز و خارج از عرف دیپلماتیک داشته است. این رویکرد دو وجهی، تهدید از بیرون و تحقیر در داخل مذاکرات بیانگر یک سیاست روانی تمامعیار است که هدفش، فرسایش اعتمادبهنفس هیئت افغان و ایجاد برتری روانی برای پاکستان بوده است. در عرصه روانشناسی سیاسی، این نوع رفتارها به عنوان «تاکتیک سلطه روانی» شناخته میشود که کشورها از آن برای تحمیل خواستههای خود در میز مذاکره استفاده میکنند.
از سوی دیگر، باید توجه داشت که پاکستان خود درگیر بحرانهای امنیتی گستردهی داخلی است. موج حملات تحریک طالبان پاکستان (TTP)، ناامنی در ایالتهای خیبرپختونخوا و بلوچستان، و ضعف کنترلی اردوی این کشور بر نواحی مرزی، نشان میدهد که اسلامآباد توان تأمین امنیت داخلی خود را ندارد. در چنین شرایطی، استفاده از عملیات روانی علیه افغانستان، در واقع تلاشی است برای فرافکنی مشکلات داخلی به بیرون، ایجاد دشمن فرضی و سپردن مسئولیت امنیتی پاکستان به کشوری که هیچگونه مسئولیتی در قبال امنیت داخلی پاکستان ندارد.
در واقع، جنگ روانی پاکستان نه تنها علیه طالبان، بلکه علیه مردم افغانستان است. هدف نهایی آن، تضعیف وحدت ملی، تشدید بیاعتمادی میان اقوام و گروههای سیاسی، و تکرار سناریوی قدیمی «افغانستان ناامن، پاکستان مظلوم» میباشد. رسانههای پاکستانی به گونهای هماهنگ تلاش دارند که افکار عمومی منطقه را متقاعد کنند که منبع اصلی تهدیدات امنیتی پاکستان، در خاک افغانستان قرار دارد؛ در حالی که این کشور سالهاست از گروههای افراطی برای اهداف ژئوپولیتیکی خود بهرهبرداری میکند و هم اکنون داعش خراسان را حمایت میکند؛ اما انگار هیچ مسئولیتی در این زمینه ندارد.
نمونه روشن این دوگانگی در پروژه حصارکشی مرزی دیده میشود. پاکستان میلیاردها روپیه صرف ایجاد حصار فلزی در امتداد مرز افغانستان کرد، اما همزمان ادعا دارد که جنگجویان تحریک طالبان پاکستان از همین مرزها وارد کشور میشوند. اگر این ادعا درست است، پس این هزینه کلان چه کاربردی داشته؟ و اگر حصار و سیمکشی کارآمد است، چگونه تروریستها آزادانه تردد میکنند؟ این تناقض آشکار، خود یک نشانه دیگر از جنگ روانی و تبلیغات سیاسی اسلامآباد است که میخواهد ناکارآمدی خود را با اتهامزنی به افغانستان توجیه کند.
این تناقضات پاکستان بسیار طفلانه و در عین حال بوی نفاق از آن استشمام میگردد، اگر این جنگ روانی توسط مردم افغانستان به موقع شناسایی و خنثی نشود، میتواند زمینهساز بحرانهای بزرگتر شود که کمترین آن بیثباتی دو کشور و بزرگترین آن شعلهور شدن آتش در کل منطقه خواهد بود در واقع، پاکستان میخواهد در ذهن جامعه افغان این باور را القا کند که افغانستان مسئول مشکلات پاکستان است، نه اینکه خود پاکستان از پس مشکلات داخلیاش برآید.
از منظر سیاسی، اسلامآباد با شکست مذاکرات، به دنبال آن خواهد بود که شدت این جنگ روانی را افزایش دهد. احتمال دارد در روزها و هفتههای آینده، رسانههای پاکستانی با تیترهای تحریکآمیزتر، اظهارات تندتر مقامات نظامی و حتی اقدامات نمایشی مرزی، فشار روانی بر طالبان را بیشتر کنند. در چنین وضعیتی، بیتفاوتی رسانهها و نخبگان افغانستان در برابر این هجمه نرم، اشتباهی راهبردی خواهد بود.
پاکستان در طول تاریخ، هرگاه در بحران داخلی فرو رفته، از کارت افغانستان برای نجات خود استفاده کرده است. امروز نیز در حالی که دولت این کشور با اعتراضات داخلی، چالشهای اقتصادی، اختلافات سیاسی و ناامنیهای گسترده روبهروست، تلاش دارد با ایجاد فضای تهدید و دشمنتراشی بیرونی، افکار عمومی مردم خود را منحرف کند. این همان سیاست فرسودهای است که طی هفتاد سال گذشته بارها تکرار شده و هر بار نتایج فاجعهباری برای منطقه به همراه داشته است.
در افغانستان اعم از حکومت، مردم و رسانهها باید در برابر این جنگ روانی، با حفظ انسجام و یکپارچگی درونی آگاهانه صف آرایی و اذهان عمومی را در برابر این توطئه آگاه سازد. مقابله با دروغ و تحریف از مجرای روشنگری و برجسته ساختن اهداف پشت پرده، بهترین ابزار برای خنثیسازی این عملیات روانی است. هر چه آگاهی مردم نسبت به اهداف پشتپرده اسلامآباد افزایش یابد، اثرگذاری این جنگ نرم کمتر میشود. میدان جنگ امروز، فقط میدان نبرد نظامی نیست؛ بلکه جنگ تبلیغاتی و روانی نیز بخش مهم آن را تشکيل میدهد.
جنگ روانی پاکستان علیه حکومت طالبان، تنها بخشی از سیاست بزرگتر این کشور برای حفظ نفوذ در افغانستان است. تهدید، تحقیر و تبلیغ، سه ضلع این استراتژیاند؛ اما تاریخ نشان داده است که هیچ قدرتی نتوانسته با توهین و تحمیل، بر روحیه استقلالطلبانه و آزادیخواهانه مردم افغانستان غلبه کند. همانگونه که ذره ذره خاک و نفوس این سرزمین در برابر توپخانههای قدرتهای استعمارگر شرق و غرب ایستادند و جنگ سخت و نرم آنان را با شکست مواجه ساختند، امروز نیز افکار عمومی آگاه میتواند در برابر گلولههای روانی پاکستان مقاومت کند. این نبرد، نبرد کلمات است؛ و پیروزی در آن از آنِ کسانی خواهد بود که حقیقت را با صبر، درایت و آگاهی عریان کنند.
نویسنده: شکیب احمد سروش

