نیروهای امنیتی افغان در تقابل با جنگ جبهه‌ی و روانی

در موجودیت یک نظم سیاسی جهانشمول، نظام سیاسی افغانستان اینک بیش از هر زمان دیگر در قبال حفظ نظم و امنیت ملی و بین المللی مسئول است. پیوند جهانی افغانستان با کل کشورهای دنیا در نظم بین الملل پس از شکست حاکمیت سیاه طالبان در نوع خودش کم نظیر بوده است. در زمان حاکمیت سیاه طالبان، افغانستان با دنیا ارتباط نداشت، از این رو، تعاملات اقتصادی – سیاسی به روی حاکمیت این گروه بسته بود و پیامد آن فقر مفرط و دامن‌گیر در سطح ملی را در پی داشت. مردم افغانستان بیشترین مهاجر و آواره را در کشورهای مختلف دنیا داشتند، این مهاجرت و آوارگی صرف به هدف زنده ماندن از شر هیولای طالبانی به چار سمت جهان به ساکنین این مرز و بوم تحمیل گردیده بود. حاکمیت سیاه طالبان نه به کشورهای جهان پاسخگو بود و نه پروای مردم افغانستان را در سر نداشتند از این رو این حاکمیت و این کشور در آن زمان در انزوای کامل ملی و بین المللی به سر می‌برد، همین بود که جهان از شر هیولای تروریزم به ستوه آمده و از گزند آن نیز محفوظ نماند که به صورت دسته جمعی بر این گروه حمله نموده و در همکاری با نیروهای ملی افغانستان بساط شر را از کشور برچیدند.

حاکمیت امروزی افغانستان که در سازگاری چند جانبه با جهان به سر می‌برد، مسئولیت‌های سنگینی در قبال تعهدات جهانی اش به عهده دارد. این مسئولیت در ابتدا به رفع خطرات تروریزم بر می‌گردد، مقابله با تروریزم از سال 2014 بدینسو، عمدتا توسط نیروهای امنیتی افغان مدیریت گردیده است، این نیروها سینه سپر نموده اند تا هیولای تروریزم را در لانه اش خفته نگهدارد، بیداری هیولای تروریزم باعث می‌گردد که هر جنبنده‌ی انسان را فارغ از قوم و مذهب ببلعد، از این رو نیروهای امنیتی افغان با درک از این مهم، تا کنون مسئولانه در برابر آنان سینه سپر نموده و موفقانه توانسته اند خطرات عمده شان را از میان مردم افغانستان و مرزهای بین المللی به جان خود خریده و گزند را از آنان به دور داشته باشد.

نظامیان افغان طی دو دهه همکاری کشورهای جهان به خوبی توانست خمود و جمود نا امنی ها را پیموده و به نیروهای متبحر و کار آزموده تبدیل شود، در حال حاضر نیروهای ویژه‌ی مبارزه با تروریزم از هر سه ارگان امنیتی افغانستان چنان از توانایی چشمگیر و ملموسی برخوردار است که در سطح منطقه کمتر نیروهای نظامی است که به این سطح توانایی دست یافته باشند، به عنوان نمونه جند سال پیش در یکی از فرودگاههای کشور هندوستان، انتحاری سازمان های تروریستی داخل شده بود، چپ و راست کشتار و تخریب به راه انداخته بودند، نیروهای ویژه هند حدود یک هفته با آنان در ساحه کوچک میدان هوایی مصروف نبرد بود؛ بالاخره طی مدت زمان یک هفته موفق شدند بساط شر را از این فرودگاه برچینند؛ اما در افغانستان که خطرناکترین تروریست‌های بین المللی در قالب چندین گروه حضور و فعالیت نحس دارند، هر گونه اعمال تروریستی که در قالب تیمی و به صورت بسیار پیچیده صورت می‌گیرد حد اکثر تا مدت 24 ساعت بیشتر دوام آورده نمی‌توانند که توسط عقاب‌های بلند پرواز نیروهای ویژه شکار گردیده و طعمه‌ی آنان می‌گردد، این یک دستاورد عمده برای قوای مسلح افغانستان به حساب می‌آید.

افغانستان در وضعیت جنگی قرار دارد، در چنین وضعیتی دیپلماسی و اتخاذ سیاست‌های راهبردی به مثابه عملکردهای قوه قهریه بازدهی فوری در پی ندارد، این اقدامات امنیتی قوای مسلح است که افعی تروریزم را دم کشال نموده است و در موجودیت چنین سپر دفاعی مستحکم، خود را از هرگونه « فتح » و تصرف عاجز می‌یابند. در واقع با توجه به وضعیت امنیتی افغانستان، نیروهای امنیتی، به خصوص قوای مسلح کشور که در صف مقدم مبارزه با تروریزم به سر می‌برند، ستون فقرات نظام و کشور به حساب می‌آیند. از آنجایی در ساختار ارگانیکی بدن، ستون فقرات عامل پویایی و پایایی سائر اعضای بدن می‌باشد و هر عضوی از بدن متکی و وابسته به آن می‌باشد در ساختار ارگانیکی نظام نیز قوای مسلح افغانستان حکم ستون فقرات را دارد که سائر ارگان‌های این ساختار متکی و وابسته به قوام و دوام این نیروها می‌باشد. از این رو، گروههای تروریستی با قبول شکست در میدان نبرد، تلاش دارند تا در میدان راه اندازی جنگ‌های روانی این نیروها را مغلوب سازند؛ در حال حاضر میادین جنگ در دو جبهه فیزیکی و روانی به شدیدترین حالت اش جریان دارد، اطاق فکر تروریستان که لانه اش در لایه‌های پنهان استخبارات بعضی کشورهای همسایه و منطقه است طرحی را روی دست گرفته اند که از این مجرا بتوانند تفوق نیروهای نیابتی شان را در برابر نیروهای امنیتی افغان مسجل نمایند. این طرح در قالب ترورهای هدفمند چهره‌های سرشناس سیاسی – مدنی به راه افتاد و تا لایه‌های مختلف کتله‌های اجتماعی رسوخ نمود. در این طرح هیچ مدارا و مروتی جایگاه ندارد، بلکه هرچه شقاوت و انگیزه‌های دنی در محتوی و ماهیت آن را با خود حمل کند مورد پسند اربابان تروریزم است.

آنچه که جنگ‌های روانی تروریستان را بیشتر رنگ و محتوی میدهد و به پندار شان بیشتر آنان را به هدف نزدیک می‌سازد، ایجاد رعب و وحشت به پیمانه‌ی وسیع است، این کار ممکن نیست مگر با راه اندازی قتل‌های هدفمند و دسته جمعی از کودکان و دانش آموزان گرفته تا صفوف جماعت و بلا استثنا هر آنکسی که تابعیت افغانستان را دارا می‌باشد قتل شان مباح و خون شان فرش سرخ موفقیت زیر پای لشکر تروریزم به حساب می‌آید. از این رو بقای تروریزم و شهرت آنان در گرو خون‌هایی است که ریخته می‌شود، هرچند میزان خونریزی و شقاوت افراد بی گناه در این میان بیشتر باشد به همان میزان این گروه رسیدن به اهداف شان را راحت تر قابل دسترسی می‌دانند. جدیدا با راه اندازی حملات بر کودکان دانش آموز و صفوف نمازگزاران افواهاتی به راه انداخته اند و در میان مردم نشر و پخش می‌کنند که گویا حملات اخیر مربوط به نهادهای امنیتی افغانستان است که در پی آن انگیزه سیاسی نهفته است؛ اما باید یاد آور شد نیروهایی که همه روزه در راستای حفاظت از این جغرافیا و نفوس سرزمینی همه روزه جان های شان را فدا می‌کنند چگونه ممکن است مردمی را به قتل برسانند که خود بر خواسته از متن همین مردم است. تک تک این نیروها متعلق به خانواده‌هایی است که همواره در معرض حملات تروریستان قرار دارند، هیچ عقل سلیمی نمی‌پسندد این نیروها که خود را در محافظت از مردم شان سپر قرار داده اند خود قاتل این ملت گردند. قوای مسلح افغانستان به عنوان شهروندان و پاسبانان این آب و خاک خود را صاحب خانه این خانه می‌دانند، کدام صاحبخانه این مخیله را در ضمیر خود پرورانده می‌تواند که به روی سائر اعضای خانواده تفنگ برداشته و آنان را به قتل برسانند؛ بنا بر این به یقین می‌توان گفت که روزی عاملان اصلی این خونریزی ها افشا خواهند شد و به سان اتفاق اخیر که دادگاه لاهه خواهان پیگیری جنایات جنگی و نسل کشی گردیده است دریچه‌ی به روی این مردم گشوده می‌شود که قاتلان شان به سزای اعمال خود رسیده و برای همیشه لکه‌ی ننگ قتل هموطنان بر جبین شان باقی خواهد ماند. اینبار نیز به سان میدان جنگ، در زمین جنگ‌های روانی ناکام خواهد ماند و سر انجام جز تسلیم پذیری در برابر خواسته‌های برحق مردم افغانستان راهی دیگری نخواهند یافت؛ زیرا هر گونه جرم و جنایت برای ابد دوام نمی آورد و در یک مقطع زمانی پایان پذیر است؛ از این رو جبر زمان، چهره‌ی سیاه طالبان را بیش از هر وقت دیگر بر ملا می سازد تا قضایای خون‌های به ناحق ریخته شده آفتابی گردد و عاملان آن به پای میز مجازات به سزای اعمال شان برسد.

لینک کوتاه

https://sarie.news/a428b
دکمه بازگشت به بالا