هم‌زمانی حوادث امنیتی در امریکا، سوریه و استرالیا؛ تصادف یا سناریوی هدفمند؟

هم‌زمانی چند رویداد امنیتی در نقاط مختلف جهان طی ۲۴ ساعت گذشته، شک و شبهه پیرامون خلق سناریوی جدید توسط امریکا و اسرائیل را در اذهان عموم ایجاد کرده است، کشته شدن سه شهروند امریکایی در سوریه، تیراندازی مرگبار در دانشگاه براون ایالات متحده که به کشته شدن دو امریکایی انجامید و نیز کشته شدن بیش از ده نفر در مراسمی مربوط به یهودیان در سیدنی استرالیا، در نگاه سطحی حوادثی پراکنده به نظر می‌رسند، اما بررسی دقیق‌تر این رخدادها نشان می‌دهد که شباهت‌ها و هم‌زمانی آن‌ها نمی‌تواند کاملاً اتفاقی باشد.

در تجربه‌های پیشین سیاست بین‌الملل، بارها دیده شده است که زنجیره‌ای از حوادث امنیتی، به‌صورت هدفمند در مقاطع حساس شکل گرفته و سپس در چارچوب یک روایت مشخص رسانه‌ای بازتعریف شده است که مصداق بارز آن طی دو دهه اخیر فرو ریختن برج‌های تجارت جهانی در نیویورک و نسبت دادن آن به القاعده و حمله بر افغانستان نمونه واضح و روشن از این نوع سناریوها بود، از این منظر، حوادث اخیر نیز می‌تواند بخشی از یک سناریوی هماهنگ امریکایی ـ اسرائیلی باشد که هدف آن، ایجاد یک فضای امنیتی جدید در افکار عمومی جهان و آماده‌سازی زمینه برای تحولات بعدی در منطقه غرب آسیا است. چنین فضایی معمولاً با برجسته‌سازی تهدیدات خاص و کمرنگ‌سازی ریشه‌های واقعی بحران‌ها همراه شده و بیم آن می‌رود که منطقه یک‌بار دیگر در خواب نا آگاهی قربانی چنین دسیسه‌سازی ها گردد.

رژیم اسرائیل در شرایط کنونی با مجموعه‌ای از بحران‌های داخلی روبه‌رو است؛ بحران‌هایی که از اختلافات شدید سیاسی و اعتراض‌های اجتماعی آغاز می‌شود و تا افزایش مهاجرت معکوس از سرزمین‌های اشغالی ادامه می‌یابد؛ لذا مقامات‌ رژیم اسرائیل می‌خواهند که با این دسیسه‌ها جلو مهاجرت صهیونیست‌ها را بگیرند. در چنین وضعیتی، نا امن جلوه دادن محیط بیرونی و القای این تصور که تهدید اصلی خارج از مرزها قرار دارد، می‌تواند کارکردی دوگانه داشته باشد؛ از یک‌سو، افکار عمومی داخل سرزمین‌های اشغالی را از مشکلات انباشته‌شده منحرف می‌سازد و از سوی دیگر، امنیت نسبی داخل سرزمین‌های اشغالی را در مقایسه با جهان خارج برجسته می‌کند.

در سطح بین‌المللی نیز، این‌گونه حوادث معمولاً در بستری بازنمایی می‌شوند که به تشدید اسلام‌هراسی می‌انجامد. در چنین فضایی، خشونت و جنایات علیه مردم فلسطین، به‌ویژه در غزه، از حاشیه به متن می‌آید، اما نه به‌عنوان یک فاجعه انسانی، بلکه در سایه روایت‌هایی که آن را نتیجه مبارزه با تروریسم معرفی می‌کنند. این هم‌زمانی، امکان توجیه حملات گسترده‌تر و نیز افزایش فشار بر کشورهای اسلامی و گروه‌های مقاومت را فراهم می‌سازد.

هم‌چنین، تصویرسازی از رژیم صهیونیستی به‌عنوان قربانی خشونت، می‌تواند به کاهش فشارهای سیاسی و حقوق بشری علیه این رژیم کمک کند. در ماه‌های اخیر، حجم بالای تلفات غیرنظامیان در غزه، اسرائیل را در موقعیتی نسبتاً منزوی در افکار عمومی جهان قرار داده است. برجسته شدن حوادثی از جنس آن‌چه در استرالیا یا ایالات متحده رخ داده، این امکان را فراهم می‌کند که روایت غالب، از «متهم» به «مظلوم» تغییر جهت دهد و مسیر برای بازگشت فعال‌تر این رژیم به صحنه دیپلماسی جهانی هموار شود.

در این چارچوب، طرح نام گروه‌هایی مانند داعش به‌عنوان عامل احتمالی برخی از این حوادث نیز قابل تأمل است. این در حالی است که ایالات متحده پیش‌تر بارها از نابودی این گروه سخن گفته و حوزه فعالیت آن را محدود اعلام کرده بود. بازگشت چنین نام‌هایی به ادبیات امنیتی، بیش از آن‌که پاسخی روشن به پرسش‌ها باشد، نوعی ساده‌سازی روایت است که می‌تواند توجه‌ها را از بازیگران اصلی پشت پرده و منافع راهبردی آن‌ها منحرف سازد.

نکته قابل توجه دیگر، نحوه بازتاب این رویدادها در رسانه‌های غربی است. مقایسه حجم و لحن پوشش حوادث اخیر با شیوه بازنمایی کشتار گسترده غیرنظامیان در غزه، از وجود یک رویکرد دوگانه حکایت دارد؛ رویکردی که در آن، جان‌ یهودیان و امریکایی ها برجسته و جان مسلمانان به خصوص مردم غزه به حاشیه رانده می‌شوند. این تفاوت آشکار در روایت‌سازی، خود بخشی از معادله سیاسی بزرگ‌تری است که می‌خواهند در بدل قتل عام مسلمانان و اشغال سرزمین‌های شان خون چند امریکایی و یهودی را در ممالک‌هدف، بریزند و اینگونه جنایات شان را لاپوشانی و زمینه مداخله و اشغال پیاپی را برای خود فراهم سازند.

یادداشت اختصاصی

لینک کوتاه

https://sarie.news/s474n
دکمه بازگشت به بالا