وحدت اسلامی، لازمه توسعه پایدار در افغانستان

یکی از الزامات توسعه پایدار در افغانستان، جلوگیری از افراطگرایی و اندیشه‌های تکفیری است. مردم افغانستان طی قرون متمادی همواره از پیشگامان مبارزه علیه اشغال و استعمار بوده‌اند. قدرت‌های بزرگی همچون انگلیس و شوروی که هر یک خود را سردمدار جهان می‌پنداشتند، رویارویی نظامی با افغان‌ها را آزمودند و دریافتند که از طریق لشکرکشی و زورگویی نمی‌توان این مردم را به تسلیم واداشت. لذا راهبرد بدیل را برگزیدند تا با هزینه کمتر و با استفاده از مسلمانان علیه یکدیگر، از طریق ایجاد تفرقه و ترویج تفسیق و تکفیر، این کل به‌هم‌پیوسته را دچار گسست و نفاق سازند و نقشه‌های شوم خود را در بلاد اسلامی، به‌ویژه افغانستانِ شکست‌ناپذیر، پیاده و اجرا کنند.

ایجاد و تقویت گروه‌های تکفیری، یکی از شگردهای دیرینه‌ای است که همواره در دستور کار این قدرت‌ها قرار داشته است. متأسفانه استعمارگران نقاط ضعف مسلمانان، به‌ویژه مردم مسلمان افغانستان را تا حدودی یافته‌اند. دین و مذهب مجرایی است که برای مسلمانان حساسیت‌برانگیز است و دنیای استعمار با استفاده از این ویژگی، آن را به سلاحی نرم علیه مسلمانان تبدیل کرده و به‌وسیله آن، مسلمانان را به تکفیر یکدیگر وا می‌دارد. البته مذاهب و فرقه‌ها در ادیان مختلف وجود دارند؛ اما هیچ دین دیگری به اندازه مسلمانان و برای چنین مدت طولانی، از مجرای تکفیر و نفاق علیه خود آسیب ندیده است. خوب است بدانیم که جریان‌های تکفیری چیستند و چرا علیه مسلمانان شمشیر می‌کشند.

تکفیری‌ها خلف سلفی‌ها در سده معاصر هستند که خود را در رفتار، اعمال و اعتقادات، پیرو سلف صالح؛ یعنی پیامبر(ص)، صحابه و تابعین می‌دانند. بنیان‌های فکری ابن‌تیمیه و محمد بن عبدالوهاب نقش مهمی در گسترش تفکر سلفی داشته است. تکفیر در اینجا به معنای نسبت کفر و شرک دادن به مسلمان است. از نظر این جریان، ترک کردن اسلام، رد کامل یا بخشی از شرع خداوند، سب یا استهزای خداوند، قرآن یا یکی از پیامبران، نفی صفات و نام‌های خداوند، تشبیه خداوند به آفریده‌اش، یا توصیف کسی به صفتی که تنها ویژه خداست، یا رابطه‌ای با کفار که موجب کفر شود، مبنای تکفیر و مباح‌دانستن قتل و کشتار تلقی می‌شود. بدعت‌زدایی از اسلام از اهداف ابن‌تیمیه و دیگر سلفی‌هاست. فلاسفه، باطنیه، اسماعیلیه و حتی شیعیان از نظر برخی جریان‌های سلفی و تکفیری، واجب‌القتل به شمار می‌روند. گسترش معنایی و مصداقی کفر، یکی از پیامدهای گسترش سلفی‌گری است.

جهاد در میان تکفیری‌ها مبتنی بر جهاد تهاجمی با رویکردی جهانی است و در نتیجه، از دیدگاه آنان، اسلام بیش از عالم و دانشمند به مجاهد نیاز دارد. سلفی‌ها تحت تأثیر وهابیت و سید قطب و محمد قطب و دیگر جریان‌ها، یا تکفیری تبلیغی یا تکفیری جهادی هستند. برخی از رهبران جریان تکفیری، ضمن احتراز از مفاهیمی همچون جهاد اکبر (مبارزه با نفس) و جهاد اصغر (جنگیدن با دشمنان راه خدا)، جهاد با شمشیر را جهاد در راه خداوند می‌دانند و معتقدند مسلمانان برای جهاد نباید منتظر اجازه از کسی باشند. این حکم از نظر برخی رهبران این جریان، تنها شامل جهاد علیه غیرمسلمانان نمی‌شود، بلکه مسلمانان را نیز در بر می‌گیرد.

جریان‌های مختلف تکفیری تفاوت‌هایی با یکدیگر دارند و این تفاوت‌ها گاه موجب تکفیر دیگری نیز شده است؛ مانند تکفیر طالبان توسط داعش. طالبان یک جریان مذهبی و نظامی متشکل از روحانیونی است که تحت تأثیر سه شاخصِ اسلام حنفی، طریقت دیوبندی و مختصات طایفه‌ای قوم پشتون در افغانستان ظهور کرده که داعیه حاکمیت بر این جغرافیا را دارد. برخلاف سلفی‌ها، این گروه ادعای جهانی‌سازی جهاد و فتح جغرافیای خارج از افغانستان را ندارد و در برخورد با اقوام و مذاهب افغانستان نیز رویه متعادل‌تری دارد. در اندیشه این نحله فکری، تکفیر سایر مذاهب جایگاهی ندارد.

با این حال، مشاهده می‌شود پس از سقوط جمهوریت، برخی افراد و چهره‌هایی که عضویت در حاکمیت کنونی را دارند، در اظهارات خود رگه‌هایی از مفاهیم سلفی‌گری و طرد و نفی شیعیان نشان می‌دهند. چندی قبل والی هرات کتابی درباره عقاید شیعیان نوشته و آن را زیر سؤال برده و گفته بود: «در تکفیر شیعیان احتیاط صورت گیرد». همینطور برخی چهره‌های خرد و کلانی که ظاهراً در بدنه حکومت فعالیت دارند، هرازگاهی با پست‌هایی در فضای مجازی، شیعیان را مشرک می‌خوانند. اما از مقامات طراز اول این حکومت تاکنون در این زمینه سخنی شنیده نشده و این نشان می‌دهد که در سیاست کلان طالبان در مقیاس کشوری، اندیشه تکفیری جایگاهی ندارد. با این حال، شایسته است که این حکومت با نظارت دقیق بر جریان‌ها و افرادی که اندیشه تکفیری را در کشور ترویج می‌کنند، بازپرسی جدی به عمل آورد تا چنین افرادی نتوانند با استفاده از نام و عنوان طالبان، این طرز تفکر را ترویج کنند و وحدت اسلامی را هدف بگیرند.

افغانستان امروزه از زوایای گوناگون تحت هجمه گروه‌های تکفیری قرار گرفته که همواره در کمین هستند تا وحدت اسلامی این سرزمین را نشانه روند و برای خود جای پا باز کنند. این حکومت باید بیش از هر زمان دیگری مراقب چنین افراد و جماعت‌ها باشد؛ زیرا هم اکنون گروه داعش، طالبان را نیز به دلیل سازش با غرب و گسترش روابط دیپلماتیک با جهان مورد حمله قرار داده و ادعا می‌کند که طالبان مانع و سد راه خلافت هستند و گمراهند و در این راستا، جهاد علیه طالبان را تجویز می‌کند. اگر جلو چنین گروه‌هایی گرفته نشود، به زودی افغانستان را به کام هیولای تروریزم فرو خواهند برد.

لذا یگانه راه نجات از طعمه تکفیری‌ها، ایجاد وحدت اسلامی در جغرافیای افغانستان است. برای تحقق آن، ضروری است مجالس و محافل علمی و کارشناسانه برگزار شود و مقامات حکومت نیز به صراحت در نفی آن سخن بگویند. تلفیق عقاید و مذاهب مختلف در بدنه نظام، از دیگر راهکارهای ایجاد وحدت اسلامی است که تیر ناامیدی بر قلب افراطیون و تکفیری‌ها خواهد زد. بنابراین، از آنجا که پیروزی غرب و آمریکا در افغانستان جز از راه نفاق ممکن نیست، ضرورت این عصر ایجاب می‌کند که افغان‌ها از خواب غفلت بیدار شوند و حکومت نیز آگاهانه برای ایجاد وحدت اسلامی گام بردارد تا از این طریق، ثبات و توسعه پایدار در کشور حاکم گردد.

نویسنده: محمد امان فلاح

لینک کوتاه

https://sarie.news/s1740a
دکمه بازگشت به بالا