وضعیت امروز افغانستان ناشی از تقابل شهر و روستا

سپری شدن چهار سال از حاکمیت طالبان، فراز و نشیب‌های زیادی داشته است. افغانستان، کشور جنگ‌زده‌ای که طی بیست سال توسط امریکا و غرب بذر دشمنی در میان مردمش پاشیده شد، اکنون شاهد رویش آن بذرها و تبدیل آن‌ها به درختانی است که امروز ثمر می‌دهند. طبیعی است پس از تغییرات سیاسی، نسبت به حاکمیت جدید که طی دو دهه گذشته از سوی مردم افغانستان دشمن قلمداد می‌شد و اکنون حکومت را در دست دارد، نوعی کشمکش و بی‌اعتمادی وجود داشته باشد. همین که پس از خروج امریکا، این حکومت عفو عمومی اعلام کرد، نشان می‌دهد تقابل و تضاد آن نه‌تنها با دولت پیشین، که با بخش زیادی از مردم افغانستان نیز وجود داشته است. با این حال، عموم مردم عفو شدند تا مورد انتقام جنگجویان قرار نگیرند و جوی خونی که مطابق نقشه امریکا و غرب قرار بود در این سرزمین جاری شود، خنثی گردد.

در هر صورت، حضور بیست‌ساله غرب به پایان رسید، نظام تغییر کرد و وطن با تمام دارایی‌هایش به کسانی سپرده شد که دو دهه با امریکایی‌ها جنگیده بودند. افغانستان در مضیقه‌های سختی قرار گرفت: پول‌های ملی در بانک جهانی مسدود شد، زیرساخت‌های توسعه‌ای برچیده شد و فرار مغزها به‌گونه‌ای بی‌سابقه تحقق یافت. این شرایط، فشار زیادی بر کشور وارد کرد. با این وجود، کارهایی نیز در این سرزمین صورت گرفته است؛ ساخت‌وساز و پروژه‌های اقتصادی همچنان جریان دارند.

طالبان در این چهار سال توانستند نیرنگ‌های سازمان‌های اطلاعاتی خارجی که زیر نام قوم، ملیت، زبان، مذهب، محل و طبقات اجرا می‌شد را نقش بر آب کنند. امروز اگرچه طالبان در سطوح شهری، به دلیل تفاوت‌های فاحش بین دیدگاه‌های شهری و روستایی، از مشروعیت برخوردار نیستند و تا حد زیادی آزادی‌های زنان را محدود ساخته و تحصیل رسمی دختران بالاتر از صنف ششم را ممنوع کرده‌اند، اما از سوی دیگر توانسته‌اند حکومتی یکدست در کشور برقرار کنند و فعالیت جزیره‌های قدرت را به صفر برسانند. امروز فرمان طالبان در سراسر کشور به صورت یکسان اجرا می‌شود و هیچ مخالف یا متمردی به هر دلیلی سر بلند نمی‌کند. کاری که پس از سال ۱۳۵۲ هجری شمسی که از نظر بسیاری دارای مشروعیت ملی بودند، تاکنون با وجود تشکیلات نظامی گسترده، حضور صدها هزار نیروی خارجی مجهز به توپ و تانک و هواپیماهای بمب‌افکن، ده‌ها هزار مشاور ملکی و نظامی خارجی و در دست داشتن شبکه‌های وسیع تبلیغاتی، امکان‌پذیر نبود.

به نظر می‌رسد کارنامه طالبان از منظر روستانشینان که اکثریت قاطع جمعیت افغانستان را تشکیل می‌دهند، قابل قبول است. تاریخ گواهی می‌دهد که هرگاه حکومت‌های افغانستان مورد قبول این مردم نبوده‌اند، مبارزات مسلحانه از روستاها علیه آنان آغاز شده است؛ چنان‌که در دوره خلق و پرچم شاهد بودیم که مبارزه از قریه‌جات شروع شد و به شهرها کشیده شد. اما تاکنون در برابر طالبان هیچ مقاومت یا انقلابی شکل نگرفته است. اگر این حکومت بتواند رضایت مردم را در بلندمدت جلب کند، طبیعی است که حاکمیت آن تداوم یابد.

آنچه در تحلیل مسائل اجتماعی-سیاسی افغانستان از دید بسیاری از نخبگان مغفول مانده، وضعیت ساکنان روستاهاست که نزدیک به هشتاد درصد جمعیت کشور را شامل می‌شوند. در تمامی حکومت‌های پیش از طالبان، شهرنشینان که در بهترین حالت تا ده درصد جمعیت کل کشور را تشکیل می‌دادند، پیوسته خواسته‌ها، نیازمندی‌ها و تفکرات شهری را در نظر داشتند و اندیشه شهرنشینی حاکم بود. در تمام ادوار تاریخ معاصر کشور، کمتر کاری برای کاهش تفاوت‌های زندگی و اندیشه بین شهر و روستا انجام شد. همین امر باعث شد تضاد بین شهر و روستا روزبه‌روز عمیق‌تر و بحرانی‌تر شود.

طالبان به نوعی نماینده حاکمیت تفکر روستایی در کشور هستند که امروز از سوی شهرنشینان پذیرفته نیست. تفکر روستانشینان تقریباً در تمام عرصه‌های علم، تکنولوژی، آداب، رسوم، باورها، عقاید، عنعنه و مسائل اجتماعی، سیاسی و اداری، در تقابل مستقیم با باورها و عقاید شهرنشینان قرار داشته و دارد. از همه مهم‌تر، آداب، تفکر و شیوه زندگی روستایی در افغانستان بدون کم و کاست در سراسر کشور همگون و یکسان عمل می‌کند. در نگرش روستانشینان، آزادی‌های شهری به‌ویژه برای زنان معادل با بدعت، بی‌عفتی، فحشا و بی‌ناموسی انگاشته می‌شود.

بسیاری از اندیشمندان با استناد به متون مذهبی و علمی استدلال می‌کنند که محدودیت‌های وضع‌شده از سوی طالبان علیه زنان به‌ویژه در مورد تحصیل دختران پس از صنف ششم مغایر با دستورات و مفاد احکام دینی است. آنان فراموش می‌کنند که بسیاری از سنت‌ها، عادات و رسوم روستایی نه‌تنها در افغانستان، بلکه در بسیاری از کشورهای جهان ئهیچ سنخیتی با ادیان و مذاهب ندارند و قدمت آن‌ها گاه به قرن‌ها پیش از ظهور دین کنونی می‌رسد. برای گشایش مکاتب دخترانه و رشد آموزش در افغانستان، باید فرهنگ و دیدگاه عمومی به‌ویژه در میان روستانشینان جنوب و جنوب شرق کشور که با نگاه ناموس‌داری به تحصیل دختران می‌نگرند تغییر کند و کار فرهنگی صورت گیرد تا ذهنیت آنان نسبت به آموزش دختران تعدیل یابد.

اشخاصی که به دلیل فرصت‌های فراهم‌شده، خود را باسواد و دانشمند می‌پندارند و بر فرهنگ و باورهای روستایی می‌تازند و با دید تحقیرآمیز به آنان نگاه می‌کنند، باید این را درک کنند که احترام به عقاید و نظریات تمامی مردم، مشخصه‌ای تعیین‌کننده در دموکراسی است. نباید تحت نام دموکراسی و آزادی، به باورها و عادات پذیرفته‌شده مردم تاخت و به آنان توهین روا داشت. این، پروژه‌ای بسیار خطرناک است که توسط دشمنان افغانستان در خارج از مرزهای کشور طراحی و اجرا می‌شود تا قشر متدین و میانه‌رو که به زندگی عادی در روستاها مشغول‌اند و در ترویج روحیه اعتدال مذهبی و سنتی در کشور نقش مهمی ایفا می‌کنند، با این توهین‌ها و تحقیرها به سمت تشتت و بنیادگرایی سوق داده شده و در نهایت به دامان آنهایی بیفتند که در خارج از مرزها بی‌صبرانه منتظر آنان هستند.

بسیارعلمی و عقلانی خواهد بود تا اولآ ازطریق مراجع اکادمیک و تحقیقاتی البته در اینجا تآکید می‌کنم که ازطریق مراجع تحقیقی افغانی جامعه با تفکیک خواسته‌های مدنی و فرهنگی نظریات همهٔ مردم به ارزیابی گرفته شود تا از این طریق اولویت‌های مدنی، فرهنگی، سیاسی و عقیدتی در کشور معین گردد و بدانیم که کدام پروژه و پروگرام سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، هنری و مذهبی چه تعداد طرف‌دار در کشور دارد که به پیمانه طرفدارانش در آن عرصه فرهنگی سرمایه گزاری‌های مادی ومعنوی صورت گیرد و به آن سر و سامان اجرایی داده شود، برای برون رفت از وضعیت موجود کوتاه کردن فاصله‌های شهر و ده می‌تواند موثر واقع گردد. نخبگان، جامعه شناسان، سیاستمداران، روشنفکران، اهل قلم و سیاست و اداره تلاش به خرج دهند تا کشور را نباید تنها درآئینهٔ شهر دید و به خواسته‌های اکثریت اتباع کشور بی اعتنا برخورد کرد.

نویسنده: محمد امین فرهمند

لینک کوتاه

https://sarie.news/s1713a

 

دکمه بازگشت به بالا