وقتی درد مردم به تجارت بدل می‌شود؛ فاجعه خاموش در شفاخانه‌های افغانستان

به اثر یأس و ناامیدی پی در پی و بحران‌هایی که طی سالیان متمادی بر مردم افغانستان تحمیل می‌گردد، سلامت روحی و فیزیکی مردم به یکی از جدی‌ترین چالش‌های داخلی تبدیل شده است. طی بیست سال گذشته نظام صحی کشور به لحاظ کمی رشد چشمگیری داشته است؛ اما از نظر کیفی جای نظارت و تدقیق بیشتر وجود دارد، شفاخانه‌ها و مراکز درمانی مأمن شفقت، تخصص و نجات جان انسان‌هاست که مردم به آن اعتماد دارند و به امید شفا و درمان به آن مراجعه می‌کنند تا بهبود یابند، اما این مراکز صحی امروز در بسیاری از نقاط کشور به خصوص شهر کابل به بازارهایی برای تجارت درد و رنج مردم بدل شده‌اند. افزایش قیمت دوا، نبود معیارهای طبی، کمبود نظارت دولتی و رفتار غیرمسئولانه شماری از داکتران و مدیران شفاخانه‌ها، چهره نظام صحی کشور را تیره ساخته است.

در سال‌های اخیر، شکایت‌های گسترده مردم از عملکرد شفاخانه‌ها، افزایش یافته است. بسیاری از مریضان مجبورند برای درمان‌های ساده مبالغ هنگفتی بپردازند. در موارد متعدد، نسخه‌نویسی‌های غیرضروری، معرفی دواهای گران‌قیمت و ارجاع بیماران به لابراتوارهای خاص و غیر ضروری که غالباً با برخی داکتران یا اداره‌کنندگان شفاخانه‌ها ارتباط مالی دارند، نشان می‌دهد که در برخی مراکز درمانی، سلامت مردم به کالایی سودآور بدل شده است. این وضعیت، بی‌اعتمادی گسترده‌ای را در جامعه نسبت به نظام صحی به وجود آورده و درمان را از معنای انسانی‌اش دور ساخته است، مثلا شفاخانه کاتب در غرب کابل که بخش‌های مختلف دارد، به خصوص بخش اطفال، وقتی‌که مریض نزدشان برده می‌شود تأکید بر بستر ساختن آن دارند، از هر بستر ساده در 24 ساعت 1500 افغانی می‌گیرند، وقنی‌که مریض همین پول را برای بستر پرداخت می‌کند، از هر تزریق پیچکاری و کنول زدن در همین تخت شفاخانه که فیسش هم پرداخت شده مبلغ 20 افغانی جداگانه اخذ می‌کنند، اگر به نزد داکترش مراجعه کنی که بیا از طفل خبر بگیر گریان دارد، به راحتی می‌گوید من مسئول گریه‌اش نیستم، درحالی‌که طفل بدون درد گریه ندارد و والدین هم اطفال‌شان را بخاطر درد و گریه به شفاخانه می آورند.

در شفاخانه‌های دولتی نیز وضعیت به‌مراتب نگران‌کننده است. نبود دواهای با کیفیت، کمبود وسایل طبی، بی‌نظمی اداری، رفتار نادرست پرسونل و فساد و تبعیض در بخش ارائه خدمات، سبب شده که مریض‌ها اعتماد خود را از دست بدهند. در بسیاری از موارد، دواهایی که باید رایگان در اختیار بیماران قرار گیرند، در بازار سیاه فروخته می‌شوند و بیماران برای دریافت خدمات ابتدایی ناچار به پرداخت پول‌ند. در نتیجه، بیماران فقیر مجبورند به شفاخانه‌های خصوصی مراجعه کنند، جایی که هزینه‌ها سرسام‌آور و گاه غیرقابل پرداخت است. در کشوری که اکثریت مردم زیر خط فقر زندگی می‌کنند، این وضعیت به معنای محرومیت طبقات ضعیف از حقوق ابتدایی درمان است، بسیاری از خانواده‌ها در کابل، هرات، مزار شریف و قندهار روایت می‌کنند که تنها برای بستری شدن یک بیمار در شفاخانه خصوصی، مجبور به فروش دارایی‌های اندک خود شده‌اند. در حالی که دولت مسئول تأمین سلامت مردم است، ضعف در نظارت و نبود سیاست روشن در بخش صحی، راه را برای تجارتی شدن درمان هموار کرده است. امروز در افغانستان، درمان دیگر حق نیست؛ بلکه یک تجارت است.

یکی از ریشه‌های اصلی این بحران، نبود نظارت مؤثر از سوی وزارت صحت عامه است. بسیاری از شفاخانه‌ها بدون رعایت معیارهای لازم و بدون بررسی کیفی، جواز فعالیت دریافت کرده‌اند. در برخی مناطق، شفاخانه‌ها حتی از وسایل ابتدایی مراقبت عاجل یا کادر متخصص برخوردار نیستند، اما آزادانه تبلیغ می‌کنند و با وعده‌های دروغین بیماران را جذب می‌نمایند. نبود میکانیزم مؤثر نظارت، سبب گسترش سوءاستفاده مالی، تشخیص‌های اشتباه و حتی مرگ بیماران شده است. از سوی دیگر، نظام آموزشی طبابت نیز در مسیر خطرناکی قرار دارد. آموزش در نظام صحی کشور بدون امکانات کافی علمی و استادان مجرب باعث شده تا صدها فارغ‌التحصیل فاقد تجربه عملی وارد بازار کار شوند. نتیجه آن، افزایش اشتباهات طبی، تشخیص‌های غیرحرفوی و تجویز دواهای نادرست است. در موارد متعدد، اشتباهات کوچک سبب از دست رفتن جان بیماران شده است. وقتی آموزش طب غیر مسئولانه و در فقدان مسئولیت و دلسوزی باشد، طبیعی است که درمان نیز نتیجه بخش نباشد.

فساد اداری در نهادهای صحی نیز یکی از عوامل تشدیدکننده این بحران است. گزارش‌های متعدد نشان می‌دهد که در برخی موارد، قراردادهای دوا و تجهیزات طبی بر اساس منافع شخصی صورت می‌گیرد نه نیاز واقعی شفاخانه‌ها. کیفیت پایین دواها، نبود نظارت بر واردات تجهیزات و نبود سیستم شفاف حساب‌دهی، فضای مناسبی برای فساد فراهم کرده است. این وضعیت نه‌تنها اصول اخلاقی و ارزش‌های طبی را زیر سؤال برده، بلکه سلامت عمومی جامعه را با خطر جدی روبه‌رو ساخته است، در چنین شرایطی، وزارت صحت عامه مسئولیت سنگینی بر دوش دارد. سکوت در برابر وضعیت موجود، به معنای پذیرش تدریجی فاجعه‌ای است که سلامت میلیون‌ها شهروند را تهدید می‌کند. وزارت صحت باید از حالت منفعل خارج شده و با سیاست‌گذاری دقیق و اقدام فوری، روند تجارتی‌شدن درمان را متوقف سازد، نخستین گام، معیاری‌سازی شفاخانه‌ها و مراکز درمانی است. تمام شفاخانه‌ها چه دولتی و چه خصوصی باید بر اساس معیارهای روشن و بین‌المللی ارزیابی شوند. امکانات، تجهیزات، صلاحیت مسلکی کارمندان، وضعیت بهداشتی، نحوه برخورد با بیماران و شفافیت در اخذ فیس‌های گوناگون باید بخشی از این ارزیابی باشد. هیچ مرکزی نباید بدون رعایت حداقل معیارها اجازه فعالیت داشته باشد، ایجاد نهاد مستقل نظارتی برای بررسی عملکرد شفاخانه‌ها یک ضرورت فوری است. این نهاد باید از نظر ساختار و بودجه مستقل بوده و صلاحیت قانونی برای تعلیق یا لغو جواز مراکز متخلف را داشته باشد. گزارش‌های نظارتی باید به‌صورت منظم منتشر و در اختیار مردم و رسانه‌ها قرار گیرد. نظارت مردمی از طریق خطوط شکایت و رسانه‌ها نیز باید تقویت شود تا هیچ شفاخانه‌ای نتواند در پشت درهای بسته با سلامت مردم معامله کند.

اصلاح نظام آموزشی طبابت باید در هماهنگی میان وزارت صحت عامه و وزارت تحصیلات عالی انجام گیرد. تنها دانشکده‌هایی که از امکانات علمی، استادان متخصص و معیارهای آموزشی بین‌المللی برخوردارند باید اجازه فعالیت داشته باشند. تربیه داکتران با تعهد انسانی و وجدان حرفه‌ای، زیربنای هر نظام صحی سالم است، ایجاد سیستم بیمه صحی ملی برای حمایت از اقشار کم‌درآمد می‌تواند یکی از مؤثرترین گام‌ها در جلوگیری از تجارتی شدن درمان باشد. افغانستان می‌تواند با الگوگیری از تجارب موفق منطقه‌ای، بیمه‌های پایه‌ای و کم‌هزینه را برای شهروندان فعال کند تا هزینه‌های درمان از دوش مردم برداشته شود، سلامت مردم نباید قربانی منفعت‌طلبی و بی‌نظمی گردد. شفاخانه‌ها باید دوباره به مأمن انسانیت و شفقت تبدیل شوند. وزارت صحت عامه باید بداند که هر روز تأخیر در اصلاح این وضعیت، به معنای از دست رفتن جان‌هایی است که می‌توانستند نجات یابند. اکنون زمان آن رسیده که با اراده، نظارت شفاف و برخورد قانونی، سلامت مردم از چنگال تجارت آزاد گردد، اگر امروز اقدام نشود، فردا درمان در افغانستان نه تنها گران، بلکه دست‌نیافتنی خواهد شد؛ و آن روز، شفاخانه‌ها دیگر نماد شفا نخواهند بود، بلکه به نشانه‌ای از بی‌عدالتی، بی‌وجدانی و سقوط اخلاقی بدل خواهند شد.

نویسنده: عبدالحی حبیبی

لینک کوتاه

https://sarie.news/a937s
دکمه بازگشت به بالا