یکسال پس از سقوط اسد؛ جولانی سوریه را به دهانه نفوذ اسرائیل و امریکا کشاند

در یکسالگی سقوط حکومت بشار اسد، سوریه هنوز از گرداب شورش و نفوذ خارجی ها بیرون نشده است. روزی که قدرت در دمشق از هم پاشید، تنها پایان حکومت نیمقرنی خاندان اسد نبود، بلکه آغاز مرحلهای تازه و پیچیده از معادلات منطقهای بود؛ مرحلهای که در آن نام هیات تحریر الشام و رهبر آن، ابومحمد الجولانی، بیش از هر چهره دیگری بر زبانها افتاد. اکنون در نخستین سالگرد این تحول بزرگ، بخش عمدهای از تحلیلها بر این پرسش متمرکز است که سقوط اسد چگونه ممکن شد و چرا بسیاری معتقدند جولانی نهتنها اسد را سرنگون کرد، بلکه سوریه را به سمت نفوذ اسرائیل و امریکا سوق داد. مرور رویدادهای یک سال گذشته نشان میدهد که این ادعا، صرفنظر از آنکه مبالغه باشد یا نه، دستکم از نظر سیاسی و میدانی، نشانهها و زمینههای قابل بررسی دارد.
در روزهای پایانی حکومت اسد، خطوط نبرد در شمال و غرب سوریه بهسرعت سقوط میکرد. اردوی سوریه که سالها درگیر جنگ فرسایشی بود، به شدت آسیب دید و از نظر تأمین نیرو، تجهیزات و فرماندهی واحد دچار گسست شده بود. در چنین شرایطی، هیات تحریر الشام توانست با ایجاد هماهنگی میان گروههای تروریستی و تمرکز بر نیروهایی که قبلا آموزش نظامی ديده بودند، سلسله عملیاتهایی را سامان دهند که مستقیماً پیکره دفاعی حکومت اسد را هدف قرار میداد. تصرف بخشهایی از حلب، پیشروی در ادلب و سپس نزدیک شدن به محورهای منتهی به دمشق، نقطهعطفی بود که روند فروپاشی دولت بشار اسد را شتاب بخشید. فرماندهان نظامی حکومت اسد در همان روزها اعتراف کردند که ساختار فرماندهی از هم پاشیده و دولت دیگر قادر به اداره جنگ در چند جبهه نیست.
اما توان میدانی تنها بخشی از نقش هیات تحریر الشام در سقوط دمشق بود. جولانی از مدتها قبل مسیر ویژهای را در پیش گرفته بود؛ مسیری که هدفش انتقال از یک گروه صرفاً نظامی به ساختاری شبهحکومتی بود. تغییر چهره ظاهری رهبر این گروه از لباس نظامی به کتوشلوار، ایجاد ادارات شهری و امنیتی در ادلب، و تلاش برای ارائه تصویر یک قدرت قابل اعتماد به مردم و خارجیها، نشان میداد که این گروه برای روزی برنامهریزی میکند که حکومت مرکزی سقوط کند و خلأ قدرت بهوجود آید. همین تغییرات باعث شد که پس از سقوط دمشق، تحریر الشام ساختاراش را تعريف و به گونهای از قبل برنامه ریزی شده درون نهادهای دولتی قرار گیرد.
در همان روزهای هرجومرج پساسقوط، رخداد غیر منتظره در جنوب سوریه اتفاق افتاد؛ رخدادی که مسیر تحلیلها را بهطور جدی تغییر داد، پیشروی فوری و بیسابقه اسرائیل از مرزهای جولان تا حومه دمشق بود. برای سالها، اسرائیل از استقرار نیروهای مقاومت در جنوب سوریه نگران بود و حکومت اسد تلاش میکرد اين نیروها را برای استقرار نظم و ثبات در سوریه حفظ کند؛ اما فروپاشی ناگهانی قدرت در دمشق، مرزهای جنوبی این کشور را تقریباً بیصاحب باقی گذاشت، اسرائیل که این وضعیت را فرصت راهبردی میدید، با گسترش استحکامات و استقرار تجهیزات پیشرفته، عملاً کنترل بخشهایی از خط مرزی را در دست گرفت. چنین اقداماتی بهسرعت این روایت را تقویت کرد که سقوط اسد، زمینِ بازی جنوب سوریه را به نفع اسرائیل تغییر داد.
در واقع قدرتگیری هیات تحریر الشام، خط دفاعی سوریه در برابر اسرائیل را از داخل تخریب کرد، زیرا پیشرویهای سریع هیأت تحریر الشام در شمال و مرکز، اردوی سوریه را چنان پراکنده کرد که دمشق فرصت و توان مدیریت جبهه جنوب را از دست داد و اینگونه بود که گروههای مختلف تحت چتر تحریر الشام پیشروی کردند و اسرائیل نیز از این نفاق داخلی بهره برده و استحکامات اش را داخل مرزهای سوریه انتقال داد و هیچ مانعی سر راهش وجود نداشت.
در کنار تحولات میدانی، سیاست امریکا نیز در دوره پساسقوط تغییرات قابل توجهی پیدا کرد. واشنگتن که سالها هیات تحریر الشام را شاخهای افراطی و خطرناک میدانست، پس از تغییر توازن قوا در سوریه، به سمت اتخاذ موضعی عملگرایانهتر حرکت کرد. حذف برخی چهرههای نزدیک به این گروه از فهرست تحریمها، گمانهزنی رسانههای غربی درباره تماسهای غیرمستقیم با مدیریت ادلب و تغییر لحن برخی مقامهای امریکایی نسبت به واقعیتهای جدید سوریه، همگی این تصور را بهوجود آورد که امریکا در حال بازنگری در سیاستش است، در واقع سقوط اسد، فرصت تازهای به واشنگتن داد تا بدون درگیری گسترده، نفوذی هدفمند و کمهزینه در سوریه داشته باشد.
این روند باعث شد روایت جولانی، سوریه را به سمت امریکا و اسرائیل بلغزاند و بازتاب آن به گونهای هماهنگ شده توسط جریان رسانهای غرب با بزرگنمایی روابط نزدیک الجولانی با امریکا و غرب نشر و پخش گردد. هیات تحریر الشام برای کسب مشروعیت بینالمللی و اثبات توان اداره کشور، عملاً فضایی ایجاد کرد که فشار اساسی را از دوش اسرائیل برداشته و امریکا را به سمت تعامل با ساختار جدید سوریه سوق داده است. در حال حاضر الجولانی و تیم اش که روزی تحت تحریم و در لیست سیاه امریکا بود، اکنون به یک فرمانبردار کامل امریکا و اسرائیل تبدیل شده و از آنان تبعیت میکنند.
در داخل سوریه، پیامدهای سقوط حکومت همچنان سنگین احساس میشود. مردم از وضعیت معیشتی بهشدت ناراضیاند؛ زیرساختها در بسیاری مناطق آسیب دیده؛ و هیچ چشمانداز روشنی برای بازسازی وجود ندارد. در چنین شرایطی، بسیاری از سوریها باور دارند که کشور از یک استبداد به چندپارگی خطرناک منتقل شده است؛ وضعیتی که در آن نه دولت مرکزی وجود دارد، نه یک ساختار منسجم جایگزین. طرفداران جولانی میگویند که هیات تحریر الشام تنها نیروی باانضباط و منسجم باقیمانده در کشور است و اگر این گروه نبود، سوریه بهمراتب وضعیت بدتری پیدا میکرد. اما منتقدان پاسخ میدهند که همین انسجام، وقتی بدون مشروعیت ملی و نظارت سیاسی باشد، خود زمینهساز وابستگی و باز شدن درهای نفوذ خارجی است.
یک سال پس از سقوط اسد، سوریه در مرحلهای قرار دارد که کنترل سرنوشت آن بیش از هر زمان دیگری در دست بازیگران خارجی است. اسرائیل اطمینان بیشتری در مرزهای جنوبی یافته، امریکا سیاست تعامل گزینشی را در پیش گرفته و هیات تحریر الشام تلاش میکند تااعتماد غربی ها را بیشتر از هر زمان دیگر به دست آورد. با وجود این تحولات، آینده سوریه همچنان مبهم است. پرسش اساسی این است که آیا امکان دارد این کشور دوباره به یک ساختار ملی پایدار برسد، یا مسیر کنونی آن را به سمت وابستگی بیشتر و تجزیه پنهان پیش میبرد؟
سالگرد سقوط اسد نشانه پایان بحران در سوریه نیست؛ بلکه یادآور آغاز مرحلهای است که شاید پیچیدهتر و غیرقابل پیشبینیتر از اوضاع بحرانی سالهای جنگ باشد. در محراق آن، نام جولانی بهعنوان مقصر اصلی اوضاع کنونی سوریه همچنان همچنان در پس زمینههای ذهن پا برجاست. آنچه روشن است اینکه پس از سقوط حکومت بشار اسد اوضاع سوریه بحرانیتر از هر زمان دیگر شد، گروههای چند ملیتی در آن رشد و این سرزمین در کشمکش میان قطبهای قدرت قرار گرفته است به گونهای گروههای داخلی خواهان تقسیم بندی خاک سوریه و اسرائیل نیز ادعای مرزی و رؤیای گسترش اسرائیل بزرگ را در سر دارد و ترکیه هم بدش نمیآید تا بخشی از سوریه به خاکش ملحق گردد، ولی در زمان حکومت اسد هیچ یک از گزینههای فوق در سوریه موجود نبود.
نویسنده: محمد امان فلاح

