شعارهای مردمی برعلیه جنگ، تأثیر داخلی و بین المللی در پی داشت
این واقعیت را هیچکس نمیتواند از نظر دور داشته باشد که مردم هر جامعه و کشور شایسته سرنوشتی است که خود آن را خلق کرده اند. مردم افغانستان چهل است که پیهم در آتش جنگ میسوزند و این جنگ با مداخله کشورهای بیرونی توسط خود افغان ها در این آب و خاک شعله ور گردیده است، پیش از این، مردم افغانستان در فقدان و خلأ آگاهی لازم به هر ساز و نوایی که از جانب چند فرد نواخته میشد بدون مطالعه دقیق و آگاهی لازم میرقصیدند. عدهی بنام رهبر بر سرنوشت این مردم حاکم شدند که خودشان شناخت کافی و لازم از خود و منافع ملی شان نداشتند، تمام تصامیم و روریکردهای شان به گونهی سامان مییافت که خارج از مرزهای افغانستان مهندسی میگردید و این اشخاص در پیاده نمودن آن در خاک خود شان باعث خلق تراژدی میشدند. در واقع رهبران مردمی، فریب کشورهای بیرونی را میخوردند و مردم نیز با تبعیت کورکورانه از رهبران، با هدف مقدس اما نا آگاهانه، به جنگ و خرابی های کشور پیش قدم میشدند. هم مردم و هم رهبران پیامدهای آن را نمی سنجیدند و وارد فازی از جنگ و درگیری می شدند که نتایج آن جز برای تأمین منافع همسایه ها و قدرتهای جهانی پیامد نیک برای افغان ها در پی نداشت.
اکنون؛ اما شعور و آگاهی مردم و رهبران سیاسی نسبت به هر زمان دیگر اوج گرفته است، هستند برخی از نمایندگان احزاب سیاسی که هنوز در همان تاریکی های چهار دهه قبل به سر میبرند و مردمی نیز یافت میشوند که سطح آگاهی شان را بالا نبرده اند؛ اما در عموم نسبت به هر زمان دیگر، درصد قابل توجهی از مردم و رهبران سیاسی محاسبات درست و واقع بینانهتر از منافع ملی و مضرات آن دارند و به این راحتی ها فریب هر صدا و آهنگی را نمیخورند. اکنون که فاز صلح به صورت افت و خیز در جریان است، مردم افغانستان میتوانند با خرد و تعقل شان این پروسه را به گونهی درست مدیریت نمایند. مردم میدانند که کدام یکی از جهت های درگیر در مسیر صلح سنگ اندازی می کنند و باعث وخیم تر شدن اوضاع زندگی جمعی میگردند. این را نیز میدانند که تنها با وجود یک دولت فراگیر ملی است که دست گروههای شر از این آب و خاک کوتاه گردیده و ضرر کمتر به منافع ملی وارد میگردد. با این محاسبات، افغان ها می توانند در برابر هر گروه و جریان سیاسی سرکش قد علم نموده و با استفاده از ابزار های فشار گوناگون، آنان را به مسیر صلح بکشانند.
خیزش نرم مردمی در ولایات مختلف کشور به اثر جنگ و کشتاری که طالبان به راه انداخته اند یک تصمیم خردمندانه و هشدار آمیز است، این مردم با شعارهای الله اکبر به جانب طالبان فهماند که تصرف قدرت از مجرای زور ممکن نیست؛ هیچ زوری نمی تواند فراتر از زور ملت باشد « قهر ملت، قهر خدا است» طالبان یا هر قدرت دیگری توان رویارویی با قهر مردم را ندارند، مردم افغانستان این تصویر را در عالم صورت و معنی به خوبی به نمایش گذاشتند. این شعارهای آماده باش مردم به طالبان و حامیان شان اقدام رعب آمیز بود. طالبان پیام مردم را به خوبی دریافت کردند، پس از این شعارها و قهر ملت بود که این گروه از آغاز پروسه صلح خبر دادند، در فاز بین المللی نیز شعارهای ملت اثرات قابل توجهی بجا گذاشت، لحن بیانیه های مقامات اروپایی و آمریکایی در پیام های شان در جهت حمایت از حکومت مردمی در افغانستان کاملا متفاوت تر از قبل بود. سفیر پیشین کانادا در افغانستان در توئیتر اش نوشت که « جنگ نیابتی پاکستان در افغانستان هرچه زودتر خاتمه یابد» پیش از این مقامات جهان به این صراحت کلام در قبال طالبان و پاکستان حرف نمی گفتند. با این حال، تنها میزان آگاهی و شعور مردم است که می تواند حاکمیت ها و گروههای شر را به تبعیت از مردم وادارد، اگر مردم افغانستان این شعارها را سر نمی دادند تا کنون وضعیت به همان منوال قبلی بود، این مردم باید ناظر به تمام معنی و فعال بر پروسه صلح باشند، اگر طالبان همچنان به خشونت های شان ادامه داده و مجددا پروسه صلح را دور بزنند، قیام عمومی در مقیاس وسیع تر بر علیه این گروه بسیج گردد. قدرت های داخلی و بیرونی متناسب با ایستادگی و اراده مردم، پالیسی های شان را عیار میکنند، مردم از این مهم باید آگاه باشند و به تصامیم آگاهانه شان مبادرت ورزند.