اتحاد و اخوت؛ تنها راه نجات افغانستان از مداخلات خارجی

از دوران ظهور دین مقدس اسلام، جبههگیری یهودیان و جاهلان عصر علیه این دین الهی آغاز گردید. چنانکه در تاریخ مرور کردهایم، پیامبر گرامی اسلام (ص) با چه مشقتها و سختیهایی توانست این دین را به مردم معرفی کند و اهل بصیرت را به پیروی از این خط الهی فرابخواند. ممانعت و مزاحمتهای فراوانی از سوی بتپرستان قریش و یهودیان آن عصر صورت گرفت؛ از مباهله گرفته تا تقابل و رویارویی فیزیکی با پیامبر اسلام، کمترین تلاشهایی بود که در مخالفت با اسلام و مسلمانان انجام شد.
پس از آن، خلفای راشدین و تابعین نیز با چالشهای مشابهی از سوی مخالفان مواجه شدند؛ اما از آنجا که وعده الهی بر حق است، این دین مقدس روزبهروز بر وسعت جهانگیری و شمار پیروانش افزود و در حال حاضر دلباختگانی دارد که همه مردم زمین را به بهرهبرداری از این میوه خوشطعم الهی فرامیخوانند.
اما در عصر حاضر نیز دین مقدس اسلام مخالفان سرسخت خود را دارد که همواره با استفاده از ابزارهای گوناگون در تلاش هستند تا جلو حقیقت را بگیرند و مانعی بر سر راه رشد اسلام و مسلمانان ایجاد کنند. برخی محققان غربی ادعا کردهاند که قوانین اسلامی فقط در ادوار بسیار دور قابل اجرا بودند و در عصر حاضر قابلیت اجرایی ندارند. به علاوه، مدعی هستند که تمدن اسلامی چیزی جز عقبافتادگی و جهالت نیست و این تمدن با شمشیر و اشغالگریهای گروهی راهزن که بر سر یک کلمه متحد شدهاند، گسترش یافته است. آنان میگویند مسلمانان سعی داشتهاند تمام جهان را فتح کنند و آن را به امپراتوریی تبدیل نمایند که در آن، فقه و احکام اسلامی بهصورت سختگیرانهای بر مردم اجرا شود.
در پاسخ به این محققان، گروه دیگری از پژوهشگران غربی به قلمفرسایی درباره تمدن اسلامی پرداختهاند. آنان بررسی کردهاند که چگونه اسلام با پیشرفت علم، همچنان مورد تأیید و توصیف قرار گرفته و به دینی منحصربهفرد تبدیل شده است و با ترکیب مفهوم عقل و روح، توانسته از دیگر ادیان متمایز گردد. آنان تصریح کردهاند که این اسلام بود که جهان مدرن امروز را به وجود آورد؛ همانطور که گراهام مینویسد: «چگونه اسلام دنیای جدید را خلق نمود و انگیزه رنسانس را به اروپا و ملل غربی داد.»
مسلمانان بر این باورند که الله متعال وعده حتمی پیروزی داده و با این وعده، به مسلمانانی که توان خود را در خدمت اسلام قرار دادهاند تا پیام آن استمرار یابد، نیرو بخشیده است. به همین دلیل، این دین ظفرمند همچنان در پهنه جهان به حیات خود ادامه میدهد. این محققان، مانند گراهام، غرب را دعوت میکنند تا اعتراف کند که وقت آن رسیده که یادآوری بر فراموشی غلبه کند. همانقدر که مصریان و یونانیان برای غرب اهمیت دارند، اسلام نیز مهم است. در جریان نگارش تاریخ جدید است که ما بالاخره از ذهن خود خواهیم زدود که چه چیز ما را از هم جدا انداخته و از نو خواهیم آموخت که ما، به عنوان فرزندان حضرت ابراهیم (ع) و ارسطو، چه اشتراکاتی داریم.»
همانطور که میدانیم، هر تمدنی در بستر تاریخ، مسیر خاص خود را دارد. تمدن اسلامی از ابتدا با هدف قراردادن نیازهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی بشر، قادر بود تا به او در رسیدن به پیشرفت واقعی کمک کند. از این رو، این تمدن با چالشهایی روبرو شد؛ از جمله رویارویی با اندیشه استعمارگری که منجر به ایجاد تفرقه و اختلاف میان کشورهای مسلمان گردید. در مورد استعمار و استثمار مسلمانان در سراسر جهان، متأسفانه غرب توانست از خود مسلمانان علیه خودشان استفاده کند.
تروریزم و افراطیت، گاو شیرده برای اهداف غرب و دشمنان اسلام است. آنان با استفاده ابزاری از این جریانهای تکفیری، تیشه به ریشه اسلام و مسلمین میزنند. این جریانها با تکفیر و قتلعام مسلمانانی که همانند آنان نمیاندیشند، در واقع راه را برای استثمار و استعمار غربی هموار میکنند. امریکا، غرب و بهطور کلی استعمار و استکبار، در طول تاریخ به انحای مختلف توانستهاند با استفاده از این اقلیت نادان، وارد جغرافیای مسلمین شوند و با شعار «فتنه بینداز و حکومت کن»، سرمایههای کشورهای اسلامی را به یغما ببرند.
مصداق اخیر این جریانهای تکفیری، گروه داعش است که در سوریه و عراق ظاهر شد و تلاش کرد تا این دو کشور را تحت سیطره خود درآورد؛ اما با مجاهدت و تلاشهای فراوان مبارزان راه اسلام، این فتنه غربی ناکام ماند و نتوانست به جایی برسد؛ هرچند تلفات و خسارات مالی و انسانی زیادی را بر مسلمین تحمیل کرد.
امریکا وقتی از افغانستان خارج شد، گروه داعش را در این سرزمین تقویت کرد؛ بهگونهای که این گروه صاحب جغرافیا شد و هر زمان که میخواست، علیه اهدافی در افغانستان عملیات انجام میداد. اما پس از استقرار حاکمیت جدید در افغانستان، از آنجا که عزم و ارادهای جدی برای نابودی داعش وجود داشت، این گروه از جغرافیای افغانستان پاکسازی و به دامن پدر معنویاش، پاکستان، متواری شد.
اکنون با روی کار آمدن حکومت طالبان، که بحث عقاید و مذهب در آن بیش از هر زمان دیگری اوج گرفته، بار دیگر استعمار در تلاش است تا از این آب گلآلود ماهی مراد خود را صید نماید. لذا هوشیاری و بیداری حکومت سرپرست میتواند این هدف را نیز ناکام بگذارد. این حکومت باید با استفاده از فرصت پیشآمده، تلاش کند تا اتحاد و اخوت اسلامی را در افغانستان برقرار ساخته و هرگونه مجرای نفوذ گروههای تروریستی و غرب را در افغانستان ببندد.
اتحاد و اخوت اسلامی در کشور باعث میشود زمینههای تحکیم و تثبیت حکومت و حاکمیت ملی در افغانستان فراهم گردد و ملتی یکدست و یکپارچه، تحت لوای حبلالله، در برابر هرگونه فتنه و مداخلهجویی ایستادگی نموده و نقشههای شوم استعماری را نقش بر آب کند. در غیر این صورت، تجربه ثابت کرده است که اگر حکومت به سمت اتحاد و همدلی گام برندارد، زمینههای نفوذ بیگانگان فراهم شده و آنان با استفاده از مجاریی که در افغانستان ساخته و پرداختهاند، وارد کشور شده و یکبار دیگر این سرزمین را وارد جنگ خانمانسوز خواهند کرد. لذا تنها راه نجات حکومت و مردم افغانستان از چنگال غرب و گروههای تکفیری، اتحاد و همدلی است.
یادداشت اختصاصی / خبرگزاری سریع
لینک کوتاه