از تهران تا فلسطین؛ مقاومت علیه استبداد و زورگویی

تسخیر لانهٔ جاسوسی امریکا در تهران (سفارت امریکا) در چهارم نوامبر ۱۹۷۹، نه یک رویداد منفرد، بلکه نقطهٔ عطفی در تاریخ معاصر خاورمیانه بود. دانشجویان انقلابی ایران آن محل را «لانهٔ جاسوسی» نامیدند و پس از ورود به ساختمان، مقدار زیادی اسناد طبقهبندیشده و مدارک جاسوسی را به دست آوردند که بیانگر اندیشه و انگیزهٔ امریکا در قبال ملت ایران و سایر ملل مسلمان بود؛ اسنادی که نسلهای بعدی را به تجدیدنظر دربارهٔ نقش امریکا در ایران و منطقه واداشت و چهرهٔ نیمهپنهان آن کشور را برای عموم آشکار ساخت.
اظهارات رسمی انقلاب اسلامی ایران بر این نکته تأکید داشت که سفارت امریکا و کارمندانش نقشهایی فراتر از روابط دیپلماتیک ایفا میکردند و پیشینهٔ مداخلات سیاسی و جاسوسی امریکا در ایران را تأیید مینمودند؛ مواردی که بعدها در اسناد و تحلیلهای تاریخی نیز بازتاب یافت.
برای درک دقیقتر این رویداد، باید به بستر تاریخی آن بازگشت. نفوذ سیاسی و اقتصادی امریکا و غرب در ایران، از جمله دخالت مستقیم در کودتای ۱۹۵۳ که منجر به سرنگونی حکومت مصدق شد، در خاطرهٔ جمعی ایرانیان و مردم منطقه حک شده است. اسناد دولتی و تحقیقات تاریخی نشان میدهد که انگلستان و ایالات متحده در طراحی و پشتیبانی از این کودتا نقش داشتند. این تجربهٔ تلخ، بذر بیاعتمادی نسبت به سلطه و استثمار خارجی را در جامعه کاشت و زمینهٔ پذیرش روایتهای انقلابی را فراهم ساخت.
تسخیر لانهٔ جاسوسی امریکا نمادی از شور و شوق ضد استعماری مردم ایران در فرایند انقلاب اسلامی بود؛ نمادی که برای ملت ایران اثبات کرد سفارتخانهٔ امریکا میتواند محلی برای نفوذ خارجی، جمعآوری اطلاعات و تأثیرگذاری بر سیاستهای داخلی کشور باشد. ملت انقلابی ایران با محاسبه و پیشبینی دقیق پیامدهای بستن سفارت امریکا، با تمام توان و نیروی خود به این اقدام مبادرت ورزید و با گفتن «نه» به استعمار، آمادهٔ پذیرش هرگونه پیامد آن شد.
تحریمها و قطع روابط رسمی، تنها اقداماتی بود که امریکا پس از این روز تاریخی بر ملت ایران روا داشت؛ اما این ملت با تحمل تمام فشارها به استعمار لگد زد و تحریمها را پذیرفت. با مدیریت و درایت دولت، تحریمها تا حد قابل توجهی مهار شد و ایران توانست مسیر توسعه را بهخوبی بپیماید. در واقع، انقلاب اسلامی ایران اعتراضی مشروع به مداخلات خارجی بود و در بطن خود این پیام را داشت که این ملت آزاده، تحت هیچگونه فشار، در برابر زورگویی، استعمار و استثمار سر خم نخواهد کرد.
از زمان تسخیر این لانهٔ جاسوسی و شیطانی امریکا تا امروز که محور مقاومت روزبهروز گسترش مییابد، ملتهای مسلمان با تجربههای مشترک همچون فلسطین، عراق، افغانستان و یمن، یکصدا علیه استثمار و استعمار ایستاده و مقاومت را تنها راه بقا دانستهاند. جمهوری اسلامی ایران از سال ۱۹۷۹ تاکنون سیاست مبارزه با استکبار را اتخاذ کرده و همواره علیه سلطه و استثمار مبارزه نموده است؛ سیاستی که هم ابعاد ایدئولوژیک و هم جنبههای راهبردی دارد و در عمل به حمایت از جریانهای همفکر ضد استکبار در منطقه انجامیده است. این سیاست، موجودیت و نفوذ امریکا و همپیمانانش را به چالش کشیده است.
یمن، فلسطین و لبنان از جمله کشورهایی هستند که منافع امریکا را در زمین و دریا به چالش کشیده و هزینههای هنگفتی بر امریکا و اسرائیل تحمیل کردهاند. تحلیلهای راهبردی نشان میدهد مجموعهای از بازیگران منطقهای، از حزبالله در لبنان گرفته تا جریانهای مقاومت در عراق، یمن و افغانستان، توانستهاند در دو دههٔ اخیر به ابزارهایی برای افزایش هزینههای نظامی و سیاسی مداخلهٔ خارجی تبدیل شوند و توفیقات میدانی و بازدارندگی چشمگیری علیه دشمنان منطقهای به دست آورند. جنگ ۲۰۰۶ لبنان و حملهٔ هفتم اکتبر حماس نمونههایی از این تأثیرگذاری و آموزههای راهبردی مقاومتاند که امریکا و اسرائیل را با چالش جدی مواجه ساختهاند.
با این حال، امریکا و غرب تا آنجا که توانستهاند از هیچ نوع فشار و حربهای علیه مقاومت دریغ نکردهاند. ایجاد درگیریهای منطقهای با گروههای نیابتی همچون داعش، که تهدیدی جدی علیه منطقه بود، سرانجام با تلاشهای فراوان محور مقاومت به نابودی انجامید. وضع تحریمها و اعمال فشارهای اقتصادی بر ایران، که هر سال شدیدتر شده است، هزینههایی بر ملت ایران تحمیل کرده، اما با درایت و مدیریت دولتمردان کشور، این فشارها نتوانستهاند تأثیر اقتصادی جدی بر ایران بگذارند.
مقاومت، خطی مستقیم بهسوی مهار کامل استکبار است که با مجموعهای پیچیده از تاکتیکها، موفقیتها و عقبنشینیها، بر اساس اقتضائات زمانی و میدانی، رویکردهای متفاوتی اتخاذ میکند و موفقیتهای چشمگیری نیز به دست آورده است. تجربهٔ چندینسالهٔ فلسطین نشان میدهد که روح مقاومت و خواست آزادیطلبی با فشارهای خارجی از میان نمیرود. جنبشهای فلسطینی، از طیفهای سیاسی تا گروههای مسلح، بارها اعلام کردهاند که هیچگونه طرح خلع سلاح یا تسلیم را تا زمان پایان اشغال نخواهند پذیرفت و با تمام توان و به هر قیمتی در برابر زورگوییها خواهند ایستاد.
این موضعگیری در مذاکرات اخیر و طرح صلح شرمالشیخ نیز آشکار بود؛ چنانکه پس از آتشبسی که با ضمانت ترامپ اجرا شد، اسرائیل بار دیگر آن را نقض کرد و حملات هوایی و زمینی علیه مردم غزه را از سر گرفت. این امر نشان داد که هرگونه تلاش برای خلع سلاح حماس بدون تضمین حقوق سیاسی مردم فلسطین و پایان اشغال، نتیجهبخش نخواهد بود و احتمال تشدید تنش را افزایش میدهد. این واقعیت، نفیکنندهٔ راهحل سیاسی و حقوقی برای پایان منازعه نیست؛ بلکه نشان میدهد که صرفاً فشار نظامی یا مطرحکردن خلع سلاح، بدون آزادی فلسطین و تضمینهای معتبر سیاسی، نمیتواند مشکل را حل کند.
تجربهٔ چند دههٔ مقاومت نشان داده است که دولتها و جنبشهای مقاومت برای دستیابی به دستاوردهای ملموستر باید مجموعهای از ابزارهای متوازن را برای نتیجهبخشی مؤثرتر به کار گیرند؛ دیپلماسی، تقویت ظرفیتهای ملی برای مبارزات هدفمند، توانمندسازی اقتصادی و باورسازی فرهنگی از جمله مؤلفههایی هستند که مقاومت را بیش از هر زمان دیگر در مسیر خود موفقتر خواهند ساخت. سپس، مقابلهٔ نظامی و تبلیغاتی با حمایتهای ملی و بهرهگیری از ظرفیتهای اقتصادی، فشار را بر امریکا و غرب افزایش خواهد داد.
در طول تقریباً نیمقرن اخیر، از آغاز انقلاب اسلامی تاکنون، جمهوری اسلامی ایران نشان داده است که میتواند بازیگری مؤثر در منطقه باشد. با وجود همهٔ تحریمهای ظالمانهٔ امریکا و غرب، این کشور توانست خود را به قدرتی برتر در منطقه تبدیل کند و همزمان، با وجود فشارهای اقتصادی، پذیرای میلیونها مهاجر از کشورهای همسایه باشد؛ امری که نشانگر توان مدیریت بحران مقامات ایرانی است.
بازخوانی و تحلیل پیروزی انقلاب اسلامی ایران و تسخیر لانهٔ جاسوسی امریکا، در واقع بازشناسی مشروعیت انتقادات ضد استعماری آن دوره و دلایل اصلی واکنش ایرانیان نسبت به نفوذ بیگانگان است. روحیهٔ ضد استعماری و وطندوستی ملت ایران، میراثی باستانی و برگرفته از تمدن کهن این سرزمین است؛ ملتی که قرنها آزاد زیسته و هر متجاوز زورگو را به خاک مذلت نشانده است. این روحیه به درازای تاریخ ادامه خواهد داشت.
یادداشت اختصاصی
				
					
