استثمار مدرن امریکا در عصر تکنالوژی

استثمار و استعمار دو مفهوم به هم پیوسته و محصول تجاوزگریهای امریکایی-غربی هستند که در علوم سیاسی مورد بررسی قرار میگیرند. امپریالیستهای خونخوار از گذشته تاکنون با تجاوز مکرر به قلمروهای کشورهای ضعیف، با شیوههای مختلف، منابع درآمدی آنان را به یغما برده و با زورگویی و فریب از این کشورها اخاذی میکنند. اکنون شکل استعمار و استثمار تغییر کرده و از حالت اشغال نظامی به وضعیت نرمی مانند کنترل بانکی، تجهیز گروههای نیابتی و… تبدیل شده است.
در تأیید این فرضیه، به تازگی دونالد ترامپ ادعا کرده است که از زمان ریاستجمهوری او، کشورهای جهان هزاران میلیارد دالر به امریکا پرداخت کردهاند و این مبلغ مستقیماً به خزانهداری امریکا واریز شده است. وقتی ترامپ از پرداخت هزاران میلیارد دالری کشورها به امریکا سخن میگوید، منظور مبلغی معادل تریلیونها دالر است که امریکا به زور از کشورها اخاذی میکند. این در حالی است که ملتهای جهان روزبهروز بیشتر در زیر خط فقر قرار میگیرند، اما ترامپ به زور حقوق آنان را غصب میکند.
این روش، استثمار فرعونی و نمرودی در عصر تکنالوژی است که توسط امریکا و ترامپ مجدداً احیا شده است. امریکا به عنوان هیولایی بیرحم، خود را از داراییهای ملتهای فقیر و درمانده جهان تغذیه میکند. متأسفانه در این عصر، هیچ موسیای یافت نمیشود که در برابر این ستم و زورگویی بایستد و حق مظلومان را از این زورگوی معاصر بازپس گیرد.
برای امریکا فرقی نمیکند که با دوست طرف است یا دشمن؛ از هر دو اخاذی میکند و در این زمینه هیچ استثنایی قائل نیست. به همین دلیل است که میتوان مطمئن بود هزینه سازش با امریکا به مراتب سنگینتر از هزینه مقاومت در برابر آن است. بنابراین تا زمانی که ملتها با هم متحد نشوند و در برابر زورگویی و تمامیتخواهی امریکا ایستادگی نکنند، این هیولای خونآشام به هیچ کشوری رحم نخواهد کرد و با استفاده از ابزارها و شیوههای گوناگون، دامنه اخاذیهای خود را گسترش خواهد داد.
لذا شایسته است نگاهی کوتاه به استعمار نوین نیز بیندازیم و برای آشنایی با این نوع استعمار، با شیوهها و مجاری تحقق آن آشنا شویم.
استعمار نوین نیازی به اشغال سرزمینی یا سلطه مستقیم نظامی ندارد، بلکه از ابزارهای اقتصادی، مهندسی سیاسی، کنترل رسانهای و سلطه دیجیتال برای حفظ وابستگی کشورها استفاده میکند. این روشها بهگونهای طراحی شدهاند که استقلال ظاهری کشورها حفظ شود، اما در عمل، آنها را در مدار وابستگی نگه میدارند.
یکی از مؤثرترین روشهای استعمار نوین، تله بدهی و وابستگی مالی است. کشورهای درحالتوسعه با دریافت وامهای کلان از صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی، در چرخهای از بدهی گرفتار میشوند که خروج از آن تقریباً غیرممکن است. این وامها تحت عنوان توسعه اقتصادی ارائه میشوند، اما همراه با شرایط سختگیرانهای مانند خصوصیسازی، کاهش هزینههای عمومی و آزادسازی تجاری هستند که در نهایت کنترل اقتصادی کشورها را از آنها سلب میکنند. کشورهایی که قادر به بازپرداخت بدهیهای خود نیستند، مجبور به دریافت وامهای جدید میشوند و در چرخهای بیپایان از وابستگی مالی باقی میمانند.
سیاستهای تعدیل ساختاری صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی، دولتها را وادار به کاهش هزینههای عمومی، خصوصیسازی شرکتهای دولتی و کاهش ارزش پول ملی میکند که نتیجه آن افزایش فقر، نابودی صنایع داخلی و وابستگی اقتصادی دائمی است. نمونههایی از این استعمار مالی را میتوان در بحران بدهی آرجنتاین، بحران اقتصادی یونان و وامهای بیپایان کشورهای افریقایی مشاهده کرد.
کشورهای استعمارگر نوین، بهجای اشغال نظامی، از تغییرات سیاسی برای کنترل دولتها استفاده میکنند. این فرایند شامل دخالت در انتخابات، سازماندهی کودتاها و حمایت از انقلابهای رنگین میشود که موجب بیثباتی سیاسی و روی کار آمدن حکومتهای وابسته میگردد. قدرتهای امپریالیستی از رسانهها، سازمانهای غیردولتی و سرمایهگذاریهای سیاسی برای تأثیرگذاری بر انتخابات استفاده میکنند و اگر این اقدامات موفق نشود، به براندازی از طریق کودتا یا انقلابهای مهندسیشده متوسل میشوند. نمونههایی از این تغییر حکومتها عبارتاند از: کودتای ۱۹۵۳ ایران علیه محمد مصدق، کودتای ۱۹۷۳ شیلی علیه سالوادور آلنده و تحولات اوکراین در سال ۲۰۱۴.
در استعمار نوین، کنترل اطلاعات بهاندازه کنترل منابع اهمیت دارد. رسانههای جهانی که تحت مالکیت شرکتهای غربی هستند، افکار عمومی را جهتدهی میکنند و تصویری مطلوب از قدرتهای استعماری ارائه میدهند. نوام چامسکی در کتاب مهندسی رضایت: اقتصاد سیاسی رسانههای جمعی نشان میدهد که رسانهها چگونه مداخلات نظامی غرب را تحت عنوان کمکهای بشردوستانه مشروع جلوه میدهند، رهبران مستقل را دیکتاتور معرفی میکنند و بحرانهای خاص را برجسته کرده، در همین حال سایر بحرانها را سانسور میکنند. نمونه این استانداردهای دوگانه رسانهای را میتوان در نحوه پوشش بحران انسانی یمن در مقایسه با درگیریهای اوکراین مشاهده کرد.
علاوه بر این، شرکتهای فناوری مانند گوگل، فیسبوک و توییتر (ایکس) به ابزارهای استعماری مدرن تبدیل شدهاند که جریان اطلاعات را در سراسر جهان کنترل میکنند و با سانسور صداهای مخالف سیاستهای غربی، دستکاری الگوریتمها و همکاری با سازمانهای اطلاعاتی، افکار عمومی را مهندسی میکنند.
در قرن ۲۱، دادهها به منبعی استراتژیک تبدیل شدهاند و زیرساختهای دیجیتال، امپراتوریهای جدید را شکل دادهاند. استعمار نوین از کنترل اینترنت، هوش مصنوعی و فضای مجازی بهعنوان ابزاری برای سلطه استفاده میکند. اکثر کشورها مالک زیرساختهای دیجیتال خود نیستند و به شرکتهای غربی وابستهاند، که آنها را در برابر نفوذ سایبری و کنترل اطلاعات آسیبپذیر میکند. برنامههای جاسوسی مانند «PRISM» متعلق به آژانس امنیت ملی امریکا، حتی دولتهای مستقل را تحت نظر دارند. تسلط بر ابرکمپیوترها و سرورهای جهانی، امکان رصد اطلاعات کاربران را برای قدرتهای غربی فراهم میکند و فیلتر کردن اینترنت یا قطع دسترسی کشورها به خدمات دیجیتال در صورت مخالفت با سیاستهای امپریالیستی، به ابزاری برای فشار تبدیل شده است.
استعمار نوین بدون نیاز به اشغال سرزمینی، از طریق اقتصاد، سیاست، رسانه و فناوری، کشورها را تحت کنترل خود نگه میدارد.
یادداشت اختصاصی / خبرگزاری سریع