بافت‌های سنتی جامعه افغانستان عامل عدم توسعه و ثبات

نویسنده: عبدالحی مهمند

ساختارهای اجتماعی هر جامعه نقش تأثیرگذاری در تحولات سیاسی اجتماعی آن جامعه و حتی رفتار سیاست‌مداران و افراد داشته و  بخش مهمی از فرهنگ تشکیل‌دهنده یک جامعه به حساب می‌رود. با توجه به ساختار قومی و قبیله‌ای که جامعه افغانستان دارد، فرهنگ سیاسی این جامعه به شدت متأثر از ساختار اجتماعی جامعه بوده و این فرهنگ تأثیرگذاری مستقیمی روی رفتار و منش سیاسی سیاست‌مداران و حتی نوع نگاه مردم به سیاست دارد؛ از این‌جهت، در تاریخ افغانستان، سیاست و رفتارهای اجتماعی به شدت متأثر از ساختارهای قومی و قبیله‌ای بوده که در برخی از مقاطع تاریخی، با تشدید شکاف‌های قومی و اجتماعی، شاهد برخی تعارضات سیاسی در بین جامعه و به خصوص در بین نخبگان بوده‌ایم و متأسفانه به دلیل تأثیرگذاری عمیق ساختارهای قبیله‌ای بر روی رفتار و فرهنگ سیاسی جامعه، سیاست‌مداران افغانستان نیز گاها از این عنصر استفاده‌های ابزاری نموده و موجب استحکام ساختارهای قبیله‌ای و قومی در جامعه گردیده‌اند.

از نظر تاریخی، شکاف‌های تاریخی بیشتر در ساختار اجتماعی جامعه افغانستان وجود دارد؛ جامعه افغانستان به شدت یک جامعه قومی بوده و اقوام مختلف در آن زندگی می‌کنند؛ اما به دلیل این‌که هیچ‌گاه فرآیند ملت‌سازی به مفهوم مدرن در این جامعه با موفقیت سپری نشده، ساختار قبیله‌ای و قومی هم‌چنان نقش بسیار مؤثری را تاکنون روی فرهنگ سیاسی و رفتار جامعه داشته است.

پس از 2001 که انتظار می‌رفت با تحولات بین‌المللی و داخلی که در افغانستان صورت گرفت، با همکاری جامعه جهانی، نوعی عبور از ساختارهای قبیله‌ای و قومی به سوی فرآیند ملت‌سازی در افغانستان صورت بگیرد؛ اما متأسفانه در کوتاه‌مدت نوعی بازگشت و ظهور مجدد رویکردهای قومی و تأثیر ساختار قبیله‌ای و قومی بر سیاست و حکومت در افغانستان را مشاهده می‌کنیم. بنابراین می‌توان گفت که زیرساخت زندگی سیاسی اجتماعی در افغانستان هنوز دارای ریشه‌های عمیق قومی و قبیله‌ای است که گاهی تحت تأثیر برخی عوامل بیرونی و احیانا داخلی، ممکن شدت و ضعف پیدا کند، ولی هم‌چنان به عنوان آتش زیر خاکستر نهفته است. متأسفانه عواملی مانند وضعیت جغرافیایی افغانستان که اکثریت مردم این کشور به دور از زندگی شهری به سر می‌برند و از طرفی دیگر، پایین بودن سطح سواد و آگاهی مردم و هم‌چنین عوامل بیرونی، روی پررنگ ساختن نگرش‌های قومی و قبیله‌ای در سیاست و حکومت افغانستان تأثیرگذار بوده است. بنابراین بعد از 2001، علی‌رغم حضور جامعه جهانی در افغانستان، به دلیل نگاه متفاوتی که کشورهای بیرونی در افغانستان داشتند، هر کدام از این کشورها تلاش کردند همراهی و هم‌گرایی برخی اقوام را در افغانستان با خود داشته باشند و از این منظر، ما شاهد استحکام و استمرار ساختار قومی و قبیله‌ای در سیاست و حکومت و نظام سیاسی افغانستان بوده‌ایم

پس از سقوط جمهوریت ساختار سیاسی نیروهای حاکم کنونی، با بافت ایدئولوژیک و عمدتا تک‌قومی بر قبیلوی بودن نظام اجتماعی_ سیاسی افغانستان بیشتر مهر تایید گذاشت، در حال حاضر عموم تصمیم گیرندگان سطوح اول حکومت از یک قوم اند، با وجودی که در ظاهر امر برای اقناع ذهنیت عامه تحت چتر دین حکمرانی صورت می‌گیرد؛ اما روابط قومی_قبیلوی در حکومت بیش از هر زمان دیگر پر رنگ است؛ لذا برای عبور از بافت‌های سنتی و قبیلوی که در سالیان متمادی نهادینه شده است بر می‌تابد که ضرورت‌های مدرن و عینی که باعث توسعه و ثبات کشورهای جهان گردیده است بر فرهنگ جامعه افزون گردیده و ساختار قدرت نیز متناسب با آن خود را عیار سازد.

لینک کوتاه

https://sarie.news/a4997b
دکمه بازگشت به بالا