بهبود روابط دیپلماتیک پاکستان و افغانستان و چشم انداز آینده

بهبود و گسترش روابط دیپلماتیک بین دولت پاکستان و افغانستان کنونی را میتوان از دو لحاظ معناشناسی کرد. طبق یک برداشت میتوان اقدامهای عملگرایانۀ دو کشور را در ارتقای روابط دیپلماتیک، به مثابۀ ابراز حسن نیت برای فراهم شدن زمینۀ تعاملات همهجانبه بین دو کشور، در آینده تفسیر و تلقی کرد. در برداشت دیگر، میتوان نفس ارتقای روابط دیپلماتیک بین افغانستان و پاکستان را حاصل گفتگوها و تعامل عملگرایانه بین این دو کشور در نظر گرفت. بهبود و گسترش سطح روابط دیپلماتیک و اتخاذ سیاستهای تعاملگرایانه بین پاکستان و حکومت طالبان، در خوشبینانهترین نگاه، زمینه را برای تقویت حسن همجواری بین این دو کشور همسایه فراهم خواهد کرد، پس از سه سال تنش در روابط پاکستان و حکومت سرپرست افغانستان، در ماههای اخیر شاهد بهبود روابط بین این دو متحد دیرینه هستیم. نشانههای این بهبود روابط، بعد از سفر اسحق دار، وزیر خارجۀ پاکستان به افغانستان مشاهده شد. پس از نشست سهجانبه بین نمایندگان چین، پاکستان و حکومت سرپرست افغانستان در کابل و متعاقباً نشست سه جانبۀ وزرای چین، پاکستان و افغانستان در پکن، سطح تعامل بین پاکستان و حکومت طالبان افزایش قابل توجهی یافت.
در اقدامی عملگرایانه، دو کشور با تصمیمی غیرمنتظره، سطح روابط دیپلماتیک خود را از کاردار به سفیر ارتقا دادند. قرار است ششمین دور نشست مشترک وزرای خارجۀ پاکستان، افغانستان و چین در کابل برگزار شود؛ اما با توجه به اینکه قرار بود امیرخان متقی به پاکستان سفر کند و مقدمات سفر را نیز فراهم ساخته بود؛ اما به نظر میرسد به دلایل مداخلات خارجی این سفر به تحقق نپیوسته و این امر میرساند که هنوز دست مداخلهگران در امور افغانستان کار میکند و حکومت سرپرست ناگزیر است برخی موارد به سفارش دیگران قدم بردارند؛ اما در حوزۀ اقتصادی دولت پاکستان آمادگی خود را برای همکاری در اجرای طرح مشترک خط ریلی ترانس- افغان بین ازبکستان، افغانستان و پاکستان اعلام کرده است و اخیراً صادقخان، نمایندۀ ویژۀ پاکستان برای افغانستان، به جهت تسریع و پشتیبانی مالی این طرح، رایزنی خود را با ازبکستان آغاز کرده است، علاوه بر آن پاکستان، افغانستان و چین توافق کردهاند که طرح زیربنایی (CPEC) بهعنوان بخشی از طرح ابتکار کمربند و راه، در خاک افغانستان نیز گسترش پیدا کند. پیش از این مقامات پاکستان با هدف انحصار فرصتهای ترانزیتی برای کشورش به گسترش این طرح در خاک افغانستان تمایلی نداشت.
بهبود و گسترش روابط دیپلماتیک بین دولت پاکستان و حکومت طالبان را میتوان از دو لحاظ معناشناسی کرد. طبق یک برداشت میتوان اقدامهای عملگرایانۀ دو کشور را در ارتقای روابط دیپلماتیک، به مثابۀ ابراز حسن نیت برای فراهم شدن زمینۀ تعاملات همهجانبه بین دو کشور، در آینده تفسیر و تلقی کرد، در برداشت دیگر، میتوان نفس ارتقای روابط دیپلماتیک بین افغانستان و پاکستان را حاصل گفتگوها و تعامل عملگرایانه بین این دو کشور در نظر گرفت. در هر دو صورت با این سؤال اساسی مواجهایم که چه علل و عواملی باعث تقویت روابط پاکستان و حکومت سرپرست افغانستان شدهاند؟ تنش سیاسی بین افغانستان و پاکستان از لحاظ جغرافیایی به مسئلۀ پشتونستان و از لحاظ زمانی به دورۀ جنگ سرد بر میگردد. راهبرد پاکستان در قبال این تنش تاریخی با افغانستان نیز ریشۀ دیرینه دارد و بیشتر از الگوی رفتاری هند بریتانیایی سرچشمه میگیرد.
در دورۀ حضور بریتانیا در شبهقارۀ هند، افغانستان بهصورت مستقیم تحت مستعمرۀ هند بریتانیایی قرار نداشت اما در سیاست خارجی خود عملا تحت تأثیر سیاستهای بریتانیا بود. پاکستان به عنوان بخشی از میراث تاریخی هند بریتانیایی، در نیم قرن اخیر تلاش کرده است تا در افغانستان نظامی سیاسی روی کار بیاید که در عین برخورداری از استقلال، تابع سیاستهای اسلام آباد باشد و بهطور خاص چالشهای پاکستان با هند را درک و با پاکستان همراهی کند. دولت پاکستان این انتظار را در حاکمیت دائمی طالبان در افغانستان محتمل و عملی در نظر گرفته بود، ولی برخلاف انتظار، سیاست خارجی متوازن و غیرجانبدارانه حکومت سرپرست افغانستان در چهار سال گذشته به این انتظار تاریخی پاکستان جواب مثبت نداد. به نظر میرسد که استقلالگرایی افغانستان امروز، در قبال پاکستان و استقرار طالبان بهعنوان تنها قدرت بیبدیل در افغانستان، سرانجام دولت پاکستان را وادار به تجدید نظر در راهبرد خود در قبال حکومت طالبان کرده است.
با این نگاه میتوان تصمیمهای اخیر پاکستان را در ارتقای سطح تعامل دیپلماتیک با حکومت طالبان، ناشی از تغییر رویکرد و انتظارات تاریخی پاکستان در قبال افغانستان دانست. اگر این فرضیه در روابط آیندۀ این دو کشور همسایه تأیید و تقویت شود، شاهد تحولات بنیادین و تاریخی در سطح روابط این دو کشور همسایه و همچنین تحولات در منطقه خواهیم بود، در بررسی تنش تاریخی بین افغانستان و پاکستان، دو فرضیه برجستهترند. نخست، فرضیۀ جغرافیایی که ناشی از منازعۀ خط دیورند است و دوم، فرضیۀ سیاسی که اشاره به نقش و جایگاه هند در تنش بین افغانستان و پاکستان دارد. طبق فرضیۀ دوم، برخی کارشناسان، نقش و بازی هند را در تنش بین افغانستان و پاکستان تعیینکننده میدانند. اگر موضوع را با این رویکرد بررسی کنیم، میتوانیم ارتقای سطح روابط دیپلماتیک اخیر پاکستان را با حکومت طالبان، ناشی از راهبرد تعاملگرایانۀ اخیر هند در قبال افغانستان ارزیابی کنیم. پاکستان با رصد کردن گسترش حرکت هدفمند و سنجیدۀ هند به سوی کابل، برآن شده تا با در پیش گرفتن راهبرد تعاملی با افغانستان، میدان افغانستان را به نفع رقیب خود خالی نکند. پاکستان معتقد است که اگر در افغانستان حضور نداشته باشد، جای آن را هند پر میکند.
در بهبودی روابط بین پاکستان و افغانستان، میانجیگری چین را نمیتوان نادیده گرفت. آسیبپذیری منافع چین در تنش بین پاکستان و افغانستان، اصلیترین دلیل برای تلاش و میانجی شدن چین بین کابل و اسلام آباد به نظر میرسد. زیرا تداوم تنش بین پاکستان و افغانستان، طرحهای کلان اقتصادی- منطقهای چین را با آیندۀ مبهم روبرو میکند. اجرای طرح کلان (CPEC) به عنوان بخشی از ابتکار کمربند- راه از مرز چین به سوی جنوب آسیا، منوط به حل تنش بین پاکستان و افغانستان است. براساس نسخۀ جدید طرح CPEC بخشی از این طرح باید از مرز پاکستان به خاک افغانستان گسترش یابد و پاکستان به دلیل نگاه تنشآلود تاریخی، برای اجرای این طرح انگیزۀ مثبتی نداشت، اما اگر به اجرای این طرح و میانجیگری چین هم اهمیت قائل نمیشد، گزینه بدیل بندر چابهار است که هند مصمم به راه اندازی و حمایت از آن است؛ لذا پاکستان ناگزیر است که میدان را برای هند خالی نگذارد.
با وجود روابط دوفاکتو بین حکومت سرپرست با جامعۀ جهانی، عدم شناسایی رسمی آن، تنها مانع اصلی ادغام افغانستان با جامعۀ بینالمللی است. این وضعیت، فشارهای مضاعف را بر مردم افغانستان و حکومت سرپرست وارد کرده است و بهتدریج ممکن است جایگاه حکومت را در افکار عمومی مردم افغانستان نیز تحت تأثیر قرار دهد، با توجه به محصور بودن افغانستان در خشکی، همواره یکی از راههای دسترسی تجاری و بازرگانی افغانستان به بازارهای بینالمللی، بنادر و راههای پاکستان بوده است. علاوه بر این، حجم بالایی از تجارت دوجانبه نیز وابسته به باز بودن مرزها و فعالیت گمرکات مرزی پاکستان و افغانستان است. پاکستان نیز به طور سنتی از این وابستگی ترانزیتی و تجاری افغانستان به خود، برای فشار بر دولتهای حاکم بر کابل سوء استفاده کرده است؛ اما اکنون بندر چابهار بدیل مناسب برای بندر کراچی پاکستان است، بهبود و گسترش سطح روابط دیپلماتیک و اتخاذ سیاستهای تعاملگرایانه بین پاکستان و افغانستان، در خوشبینانهترین نگاه، زمینه را برای تقویت حسن همجواری بین این دو کشور همسایه فراهم خواهد کرد. با وجود این، در یک نگاه واقعبینانه، این گونه به نظر میرسد که این سطح از روابط و همکاری بین پاکستان و افغانستان، قادر به حل سریع تنشهای پایدار و تاریخی نخواهد شد. زیرا، تنش بین افغانستان و پاکستان، فراتر از کنش و واکنشهای دوجانبه است.
به رغم بهبود سطح روابط بین پاکستان و افغانستان، وجود تنش بین هند از یک سو و پاکستان و چین از سوی دیگر و ابعاد آن، قطعاً بر سرنوشت آیندۀ روابط افغانستان و پاکستان همچنان تأثیر گذار باقی خواهد ماند. علاوه براین، تجربه ثابت کرده است که افغانستان و پاکستان از تحولات و بازیهای غیر مترقبۀ قدرتهای بزرگ در منطقه آسیبپذیر است و ممکن است ناخواسته و یا براساس اولویت منافع خود وارد جهتگیریهای متضاد شود، چنانچه پس از حادثۀ یازدۀ سپتامبر 2001 این اتفاق تجربه شد؛ اما خط دیورند به عنوان یک معضل اساسی میان دو کشور پابرجاست و هیچ یکی از کشورها حاضر به رهایی آن نیست، تا زمانی که این مسئله حل نگردد، آتش زیر خاکستر منازعه همچنان پابرجاست.