تابآوری در بحران؛ نسخهای برای کاهش اضطراب در جامعه افغانستان

افغانستان امروز در یکی از بحرانیترین و حساسترین مقاطع تاریخی خود قرار دارد. شرایط اقتصادی به شدت ناپایدار است، فرصتهای شغلی محدود، فقر و ناامیدی گسترده شده و فشارهای سیاسی و اجتماعی بر دوش مردم سنگینی میکند. در چنین فضایی، بسیاری از شهروندان احساس خستگی، درماندگی و بیانگیزگی میکنند. سطح استرس و اضطراب در جامعه افزایش یافته و گاه افراد به مرحلهای میرسند که امید خود را به آینده از دست میدهند. اما واقعیت این است که هرچند شرایط دشوار است، هنوز راههایی برای مقابله با این فشارها و حفظ تعادل روحی و روانی وجود دارد.
انسان موجودی مقاوم و دارای قابلیت سازگاری با اوضاع و شرایط مختلف است؛ تاریخ افغانستان گواه آن است که مردم این سرزمین بارها از دل بحرانها برخاسته و دوباره زندگی را از نو ساختهاند، مصداق عینی آن ویرانی کابل در دهه هفتاد و مهاجرت به کشورهای مختلف است که مردم این سرزمین بدون خانه و کاشانه شدند و احساس بیوطنی باعث خلق چالشهای جدی در روابط سیاسی و اجتماعی مردم گردید، اما با آن هم از دل بحرانها برخواستند و زندگی بهتری را آغاز کردند، امروز نیز میتوان با استفاده از روشهای درست مدیریت و کنترل اوضاع روانی، اجتماعی و ایمانی، بر اضطراب و استرس فائق آمد و راهی به سوی آرامش و پایداری گشود.
در ادامه، به برخی از مؤثرترین راههای مقابله با فشارهای روحی و روانی در شرایط فعلی افغانستان پرداخته میشود؛ راههایی که بر پایه تجربه، علم روانشناسی و واقعیتهای اجتماعی کشور قابل اجرا هستند.
در شرایط بحرانی، ذهن انسان تمایل دارد تنها بر جنبههای منفی تمرکز کند، وقتی زندگی سخت میشود، تصور آیندهای بهتر دشوار است؛ اما باید به یاد داشت که هیچ وضعیتی پایدار نیست و همواره دستخوش تغییر و تحول است، دادههای تاریخی نشان داده که هر تاریکی روزی پایان مییابد. افغانستان نیز در دورههای مختلف، بحرانهای سیاسی، جنگها و ناامنیهای بیشماری را پشت سر گذاشته اما هر بار، مردمانش توانستهاند از خاکستر دشواریها برخیزند.
خوشبینی به آینده نه به معنای نادیده گرفتن مشکلات، بلکه نوعی باور به تغییر است. کسی که امیدوار است، برای تغییر تلاش میکند؛ در حالی که فرد ناامید دست از کوشش میکشد و در دام اضطراب و افسردگی میافتد. نگاه خوشبینانه به آینده باعث میشود که فرد از وضعیت کنونی به عنوان تجربهای برای رشد شخصی و اجتماعی استفاده کند. برای مثال، یک محصل افغان که با نبود فرصتهای تحصیلی و کاری مواجه است، اگر دیدگاه خوشبینانه داشته باشد، ممکن است در پی یادگیری مهارتهای آنلاین یا ایجاد کسبوکار کوچک برود. همین نگرش، به او قدرت ادامه میدهد و به جای استرس و ناامیدی، حس هدفمندی ایجاد میکند که در کوتاهمدت تغییرات مثبت قابل توجه در زندگی اش مشاهده میگردد.
خوشبینی باید با واقعبینی همراه باشد. امید کورکورانه ممکن است به سرخوردگی منجر شود؛ اما امید همراه با شناخت واقعیتها، نیرویی سازنده است. افغانستان در حال حاضر با مشکلاتی چون بیکاری گسترده، فقر، مهاجرت، و محدودیتهای اجتماعی مواجه است؛ اما این مشکلات اگر به صورت جمعی و هدفمند مورد تحلیل و اقدام قرار گیرند، میتوانند زمینهای برای رشد ملی و خودباوری فراهم آورند.
یکی از پایههای اصلی آرامش روان در فرهنگ اسلامی، توکل به خداوند است. ایمان واقعی، انسان را از اضطرابهای ناشی از آینده رها میسازد. فردی که باور دارد روزیدهنده خداست و هیچ سختی بدون حکمت نیست، کمتر دچار اضطراب و استرس میشود. با این حال، توکل به معنای انفعال نیست؛ بلکه به معنای اعتماد همراه با تلاش است، در شرایط کنونی افغانستان، بسیاری از خانوادهها با چالش تأمین معیشت روزانه روبهرو هستند. اما تاریخ نشان داده که مردمان سختکوش این سرزمین، حتی در دشوارترین شرایط نیز با تلاش، صبر و توکل توانستهاند مسیر زندگی خود را تغییر دهند. یک فرد وقتی کار و تلاش خود را با نیت خالص و امید به خداوند آغاز میکند، ذهن و روحش به آرامش میرسد. از دید روانشناسی نیز، فعالبودن و احساس کنترل بر زندگی از مهمترین عوامل کاهش استرس است. کسی که دست روی دست بگذارد و خود را قربانی شرایط بداند، به مرور دچار افسردگی و درماندگی میشود؛ اما کسی که به رغم محدودیتها تلاش میکند، حتی اگر نتیجه مطلوب را بهدست نیاورد، احساس ارزشمندی و رضایت درونی پیدا میکند. توکل در جامعه افغانستان میتواند به شکل جمعی نیز معنا یابد. وقتی مردم به جای ناامیدی، به هم امید بدهند و باور داشته باشند که با اتحاد و کار مشترک میتوان بر بحرانها غلبه کرد، روحیه جمعی تقویت میشود و جامعه از درون توانمند میگردد.
در شرایط سخت، بسیاری از مردم به طور طبیعی درونگرا میشوند و درگیر مشکلات شخصیشان میشوند؛ اما حقیقت این است که یاریرساندن به دیگران یکی از بهترین درمانها برای استرس و فشار روانی است. انسان زمانی که به دیگران کمک میکند، حس معنا و هدف در زندگیاش تقویت میشود و احساس تنهایی و درماندگی در او کاهش مییابد. در جامعه افغانستان نمونههای فراوانی از این نوعدوستیها دیده میشود. جوانانی که در زمستان برای بیخانمانان لباس گرم جمعآوری میکنند، زنان محله که برای خانوادههای بیسرپرست غذا تهیه میکنند، یا کسانی که بخشی از درآمد اندک خود را صرف تحصیل کودکان نیازمند مینمایند اینها نشانههایی از امید و انسانیت در دل بحراناند، مطالعات روانشناسی نشان داده است که کمک به دیگران، میزان هورمونهای شادی در بدن را افزایش میدهد و استرس را کاهش میدهد. در واقع، وقتی انسان به کسی لبخند میزند، خودش نیز آرامتر میشود. این احساس مثبت میتواند چرخهای از امید و همبستگی را در جامعه ایجاد کند. علاوه بر آن، همکاریهای جمعی زمینهساز بازسازی اجتماعی نیز هست، اگر مردم افغانستان با همکاریهای محلی، انجمنهای کوچک و فعالیتهای داوطلبانه به حل مشکلات جامعهشان بپردازند، نه تنها بار روانی خود را کاهش میدهند بلکه به توسعه اجتماعی کشور نیز کمک خواهند کرد.
در جامعهای که دچار بحران است، انزوا و گوشهگیری میتواند یکی از خطرناکترین پیامدها باشد. انسان موجودی اجتماعی است و برای حفظ سلامت روان نیاز به ارتباط، گفتگو و حمایت دارد. وقتی مردم با هم صحبت میکنند، دردهایشان را به اشتراک میگذارند و به هم دلگرمی میدهند، از شدت استرس و اضطرابشان کاسته میشود، در افغانستان بسیاری از خانوادهها به دلیل مشکلات مالی یا مهاجرت اعضا از هم دور افتادهاند، اما حتی تماسهای تلفنی یا گفتگوهای کوتاه میتواند روحیه را بالا ببرد. ایجاد حلقههای دوستی، نشستهای فرهنگی و محلی، و تشویق به گفتگو درباره احساسات و نگرانیها از جمله اقداماتی است که میتواند فشار روانی را کاهش دهد، از سوی دیگر، رسانهها و نهادهای اجتماعی نیز باید نقش خود را در تقویت روحیه مردم ایفا کنند. تولید برنامههای امیدبخش، داستانهای موفقیت و پیامهای انگیزشی میتواند ذهن جامعه را از فضای ناامیدی به سوی امید و حرکت سوق دهد.
افغانستان امروز در مرحلهای قرار دارد که شاید از نظر ظاهری تاریک به نظر برسد، اما در بطن همین تاریکی، بذرهای امید و بازسازی وجود دارد. مردمی که در برابر جنگها، ناامنیها و فقر ایستادهاند، میتوانند با ایمان، همکاری و همبستگی، آیندهای روشنتر بسازند، راه مقابله با استرس در چنین شرایطی، نه در فرار از واقعیت بلکه در پذیرش آگاهانه، امید، توکل و مشارکت جمعی است. هر فرد میتواند نقشی کوچک در کاهش اضطراب عمومی و ساختن جامعهای مقاومتر ایفا کند، ما در کنار هم قویتریم. اگر دست در دست هم دهیم، از دل همین بحران میتوانیم راهی به سوی آرامش، ثبات و رشد بیابیم. آینده افغانستان به ایمان، تلاش، نوعدوستی و امید مردمش بستگی دارد؛ و این همان نیرویی است که هیچ قدرتی قادر به شکست آن نیست.
یادداشت اختصاصی

