تحلیل پژوهشی از سه راهبرد جنگی در تحولات معاصر جهان

تحولات ژئوپولیتیکی قرن بیست‌ویکم نشان می‌دهد که نظام جهانی در مرحله‌ی گذار از نظم تک‌قطبی به چندقطبی قرار دارد.
سه محور اصلی این گذار عبارت‌اند از:
۱. جنگ اقتصادی برای تصرف منابع و کنترل کریدورهای انرژی و ترانزیت.
۲. جنگ تمدنی برای بازتعریف میراث تاریخی و هویتی ملت‌ها.
۳. جنگ‌های ایدئولوژیک و آخرالزمانی که بر مبنای باورهای دینی و روایت‌های نبوی شکل گرفته‌اند.

۱. جنگ اقتصادی؛ تسلط بر منابع و کریدورهای ترانزیتی

در سطح اقتصادی، رقابت جهانی میان ایالات متحده و چین به شکل نبردی برای کنترل مسیرهای تجاری و انرژی ظاهر شده است.
آمریکا با پرداخت بیش از پنج میلیارد دلار در روز به‌عنوان سود بدهی ۳۵ تریلیون دالری خود و با چنین ساختار مالی شکننده‌ای، تلاش دارد از طریق تحریم‌های هوشمند، کنترل فناوری‌های کلیدی و سلطه بر کریدورهای ترانزیتی، هژمونی خود را حفظ کند.
افغانستان و منطقه‌ی آسیای مرکزی در این میان نقشی ژئواستراتژیک دارند؛ چرا که مسیرهای زمینی طرح کمربند و جاده چین از این جغرافیا عبور می‌کند.
از این‌رو، بخشی از بی‌ثباتی‌های سیاسی این منطقه را می‌توان در چارچوب جنگ خاموش اقتصادی و ترانزیتی میان شرق و غرب تفسیر کرد.

۲. جنگ تمدنی؛ بازگشت امپراتوری‌ها در جامه‌ی ایدئولوژیک

امروز بازیگران جهانی هر یک خود را در قامت وارثان تمدن‌های کهن می‌دانند:
ایالات متحده، به‌عنوان مرکز تمدن غربی، خویش را میراث‌دار امپراتوری روم باستان معرفی می‌کند و رسالت خود را حفظ نظم جهانی بر مبنای ارزش‌های مسیحی ـ رومی می‌داند.
ایران، با تلفیق میراث ساسانی و اندیشه‌ی مهدوی، مدعی رهبری معنوی جهان اسلام است.
صهیونیسم جهانی، در قالب دولت اسرائیل، آرمان از نیل تا فرات و جیحون را به‌عنوان تحقق وعده‌ی کتاب مقدس دنبال می‌کند.
روسیه، با تکیه بر ارتدکسی دینی و مفهوم جهان روسی، در پی احیای امپراتوری تزاری در قالب تمدن اوراسیایی است.
این روند، چهره‌ی جهان را از سطح رقابت اقتصادی به عرصه‌ی برخورد تمدن‌ها و ایدئولوژی‌ها ارتقا داده است.

۳. گفتمان‌های آخرالزمانی؛ نبرد روایت‌ها میان شرق و غرب

۳ـ۱. آخرالزمان در محافل مسیحیت غربی

در جامعه‌ی غرب، به‌ویژه در ایالات متحده، طی دو دهه‌ی اخیر نوعی بازگشت به گفتمان دینی و آخرالزمانی در سیاست و نظامی‌گری مشاهده می‌شود.
پدیدار شدن نشانه‌هایی چون نمایش نمادین صلیب توسط وزیر دفاع آمریکا در میدان‌های نظامی، تأکید دونالد ترامپ بر احیای ارزش‌های مسیحی و نجات تمدن غرب از تاریکی، و حمایت از گروه‌های مسیحی بنیادگرا، همه بیانگر احیای ایدئولوژی انجیلی ـ صهیونیستی در سیاست رسمی آمریکا است.
در درون ساختار فکری این جریان، مفهوم آرماگدون به‌عنوان نبرد نهایی خیر و شر جایگاه محوری دارد. بسیاری از چهره‌های راست‌گرای آمریکا از این نبرد به‌عنوان زمینه‌ساز ظهور دوباره‌ی عیسی مسیح یاد می‌کنند.
همین باور، توجیه‌گر سیاست‌های تهاجمی غرب در خاورمیانه و حمایت بی‌قید از اسرائیل است.
بدین‌سان، جنگ‌های اقتصادی و نظامی معاصر، در لایه‌ی عمیق‌تر خود، پوششی سیاسی برای تحقق باورهای دینی در میان نخبگان مذهبی غرب محسوب می‌شوند.

۳ـ۲. گفتمان‌های آخرالزمانی در جهان اسلام

در جهان اسلام نیز طی سال‌های اخیر، احیای گفتمان مهدوی و نبرد آخرالزمانی جایگاهی قابل‌توجه یافته است.
مفتی‌ها و علمای فلسطینی در خطابه‌های خود مکرراً به پیش‌گویی‌های متون اسلامی اشاره کرده‌اند که رهایی قدس از محور شرق اسلامی و از سرزمین‌های خراسان آغاز خواهد شد.
در این روایت‌ها، ملت‌های شرقی ـ به‌ویژه افغان‌ها ـ حامل پرچم یاری‌دهندگان امام مهدی (عج) معرفی می‌شوند.
در ایران نیز برخی مقامات رسمی، حکومت خود را مقدمه‌ی زمینه‌سازی برای ظهور امام مهدی (عج) دانسته و تصریح کرده‌اند که پرچم این حکومت به دست امام سپرده خواهد شد.
چنین گفتمان‌هایی در ادبیات سیاسی جمهوری اسلامی از ابتدای دهه‌ی نود میلادی تاکنون حضوری پررنگ دارند.
در سوی دیگر، در میان گروه طالبان نیز گاه اشاراتی مشابه شنیده می‌شود. برخی رهبران مذهبی آنان در سخنان عمومی خود، از پرچم سیاه خراسان به‌عنوان نشانه‌ی قیام حق در آخرالزمان یاد کرده‌اند؛ مفهومی که ریشه در احادیث نبوی درباره‌ی خراسان دارد.
این گفتمان، با وجود تفاوت در برداشت‌های فقهی، نشان‌دهنده‌ی باور مشترک به نقش جغرافیای خراسان در آغاز قیام جهانی مهدوی است.

۴. هم‌پوشانی دو روایت آخرالزمانی؛ زمینه‌ی درگیری بزرگ

اگرچه روایت‌های آخرالزمانی در غرب و اسلام از دو خاستگاه متفاوت سرچشمه می‌گیرند، اما در سطح راهبردی هر دو به یک نتیجه می‌رسند:
جهان به‌سوی نبرد نهایی میان حق و باطل در حرکت است.
از منظر غرب، این نبرد در قالب آرماگدون و پیروزی مسیح بر نیروهای شر رخ می‌دهد؛ از منظر جهان اسلام، در قالب ملحمه‌الکبری و قیام مهدوی.
این تلاقی گفتمان‌ها، به‌ویژه در خاورمیانه و آسیای مرکزی، موجب شده تا میدان‌های درگیری رنگی ایدئولوژیک و دینی به خود بگیرند.
از این‌رو، سیاست‌گذاران جهانی عملاً در حال استفاده از باورهای مذهبی برای جهت‌دهی به جنگ‌های ژئوپولیتیکی هستند؛ امری که از منظر تحلیل دینی و تمدنی، نشانه‌ی ورود بشر به مرحله‌ای جدید از تاریخ است.

 نتیجه‌گیری کلی

تحولات کنونی جهان ترکیبی از سه نبرد تاریخی است:

  • نبرد اقتصادی برای کنترل منابع و کریدورها؛
  • نبرد تمدنی برای احیای میراث‌های تاریخی و ایدئولوژیک؛
  • نبرد آخرالزمانی برای تحقق پیش‌گویی‌های دینی و معنوی.

در این میان، محور خراسان در روایت‌های اسلامی و محور بیت‌المقدس و شام در روایات انجیلی، هر دو به‌عنوان صحنه‌های پایانی تاریخ معرفی شده‌اند.
به نظر می‌رسد آینده‌ی نظم جهانی نه صرفاً در میزهای مذاکره‌ی سیاسی، بلکه در جنگ روایت‌ها و باورهای فراتاریخی رقم خواهد خورد؛ جایی که اقتصاد، دین و تمدن در یک صحنه‌ی مشترک به هم می‌پیوندند.

نویسنده: سید باقرشاه احمدی

لینک کوتاه

https://sarie.news/s171n

 

دکمه بازگشت به بالا