تکنوکراسی؛ نوع نگاه به حکومتداری و جامعه

واژهٔ تکنوکراسی از زبان یونانی و از دو کلمهٔ (téchne) به معنای فن و مهارت و (kratos) به معنای حکومت و حاکمیت گرفته شده است. این اصطلاح در مفهوم امروزی نخستین بار در سال ۱۹۲۰ توسط «جنبش تکنوکراتها» در امریکا پدید آمد. در همان زمان در اتحاد جماهیر شوروی انقلاب سوسیالیستی به پیروزی رسیده بود و نظام اقتصادی متمرکز شکل گرفته بود. این تحولات جهانی، دموکراسی را با بحران مواجه ساخت.
تکنوکراسی نوعی شکل حکومت و ادارهٔ دولت است که همهٔ امور و فعالیتهای اداری آن بر اساس پیشرفتهای علمی و فنون تکنیکی استوار است و به پدیدهها و ارزشهای عاطفی، روحی و اجتماعی توجهی ندارد. در چنین نظامی، مهندسان و متخصصان علوم طبیعی، فنی و اقتصادی تا حد زیادی جای سیاستمداران را میگیرند. برای دستیابی به اهداف، طرحها و برنامههای ساختهٔ عقل انسانی بالاتر از ارزشهای سیاسی و اجتماعی رایج تلقی میشوند. در نظام تکنوکراتیک، توجه اصلی به ابزارهای رسیدن به هدف است. در این نظام، نقش احزاب سیاسی و سازمانهای اجتماعی و همچنین فرایند دموکراتیک شکلدهی به ارادهٔ مردم و تعیین اهداف اجتماعی در انتخابات محصور میگردد.
تکنوکراتها معتقدند که طرحهای ایدئولوژیک نمیتوانند تضمینکنندهٔ استواری حکومت و رفاه مردم باشند. در چنین حکومتی، اعضای کابینه باید افرادی بیطرف باشند که عضویت حزبی نباید داشته باشند، در فنون و علوم تخصص داشته و دستورات رئیس و حاکمان را بهخوبی اجرا کنند، از دید تکنوکراتها، همهٔ نیازهای انسانی باید با استفاده از پیشرفتهای فنی و روشهای تکنیکی حل شوند. پیشرفت علمی را یگانه روش حل مشکلات میدانند. آنان جامعه را همچون یک سیستم فنی تلقی میکنند و خواستههای افراد «بیثمر» را نادیده میگیرند. ارزش متخصصان ماهر برای تکنوکراتها بالاست و نقش محیط اجتماعی در پرورش افرادی که از علم و دانش محروم ماندهاند، چندان مورد توجه آنان نیست. از نظر آنها عقبماندگی مردم ناشی از شرایط زیست و محیط تربیتی است. آنان به مباحث سیاسی رایج دربارهٔ توزیع عادلانهٔ ثروت بیتوجهاند و خواهان آناند که قدرت سیاسی از نمایندگان منتخب مردم گرفته شده و به کمیسیونهای تخصصی متشکل از متخصصان سپرده شود. تکنوکراتها فرایندهای فرهنگی، سیاسی و اجتماعی را صرفاً از دیدگاه علمی و عقلانی مینگرند.
نظریهپردازان تکنوکراسی بر این باورند که متخصصان باید رهبری دولت را بر عهده گیرند، زیرا آنان بهتر از دیگران میتوانند برای رفاه عمومی کار کنند، تنش ایجاد نمیکنند، بحثهای طولانی ندارند، کودتا نمیکنند، استدلال سیاسی مطرح نمیسازند و آمادگی بیشتری برای اجرای اوامر دارند، نظریهٔ تکنوکراسی در زمان انقلاب سوسیالیستی شوروی و بحران عمومی سرمایهداری هواداران بسیاری داشت. برخی گرایشهای سیاسی پدید آمدند که تکنوکراسی را راهحل سومی میان سوسیالیسم و سرمایهداری میدانستند. در این نگرش، ابزارها هدف را تعیین میکنند، نه آنکه اهداف وسیلهها را مشخص کنند. به باور تکنوکراتها، هر پیشرفت تکنیکی که بهدست انسانها ایجاد میشود، خود نیازها و مشکلات تازهای در جامعه پدید میآورد که حل آنها نیز تنها از راه پیشرفتهای جدید تکنیکی ممکن است. از این رو به عقیدهٔ آنان، دوران سلطهٔ انسان بر انسان گذشته است و اینک تکنیک است که بر انسانها سلطه و حاکمیت دارد. بدین ترتیب، بررسی فرایندهای دموکراتیک و توزیع عادلانهٔ ثروت چندان ضرورتی ندارد و احزاب و مباحث سیاسی بیاهمیتاند، زیرا تکنیک خود مسیر تغییر و توسعهٔ ارزشهای اجتماعی را تعیین میکند.
پیش از آنکه در قرن بیستم نظام منظم نظریههای سیاسی تکنوکراسی ارائه شود، موضوع عقلانیت علمی و فنی در حکومت مدرن و نقش تکنوکراتها در ادارهٔ امور مطرح بود. برخی حتی طرح «دولت فیلسوفان» افلاطون را مرتبط با تکنوکراسی میدانند. مبنای نظریهٔ حکومت تکنوکراتیک بر سه دلیل استوار است:
۱. نقش متخصصان در جامعه و سیستم سیاسی؛ یعنی چون قدرت سیاسی بر مهارتهای علمی و فنی متکی است، مهندسان و تکنوکراتها میتوانند به پیشرفت جامعه و رفاه مردم کمک کنند.
۲. برجسته بودن نقش تکنیک در امور اجتماعی و سیاسی؛ آنان معتقدند که روزبهروز عرصهٔ تصمیمگیریهای سیاسی و هنجاری با پیشرفتهای فنی محدودتر میشود و تکنیک تأثیر بیشتری بر سیاست میگذارد و استقلال تصمیمات انسانی کاهش مییابد.
۳. ابزارها خود اهداف را تعیین میکنند، نه آنکه اهداف مشخص وسایل را تعیین نمایند. تکنوکراسی نوعی تفکر است که در خدمت نظام صنعتی سرمایهداری قرار دارد و بر این باور است که تکنیک جهت و مسیر فعالیتهای اجتماعی را مشخص کرده و خود روند رشد جامعه را تعیین میکند.
پیشرفتهای علمی و فنی تأثیرات عمیق مثبت یا منفی در امور اجتماعی، اقتصادی و سیاسی دارند. علم و فن بسیاری از نیازها و مشکلات انسانی را پاسخ میدهند. این تأثیرات در همهٔ جوامع، چه سوسیالیستی و چه سرمایهداری، دیده میشود. لنین در آغاز قرن بیستم، حکومت شوراها و برقرسانی سراسری را دو جنبهٔ برجستهٔ نظام سوسیالیستی دانست؛ یعنی در کنار تصمیمات سیاسی شوراها، نقش برجستهای برای تکنیک در توسعه و رفاه جامعه قائل بود. امروزه نیز بسیاری از اندیشمندان و فعالان اقتصادی بر تأثیر عمیق تکنیک و تکنوکراتها بر امور اجتماعی و بر تعیین نوع و جهت رشد آن تأکید میکنند. برای نمونه، بیل گیتس بر این باور است که فناوری اطلاعات و ارتباطات (اینترنت) میتواند روابط افسارگسیختهٔ سرمایهداری را زیر نفوذ مردم قرار داده و سبب شکلگیری «سرمایهداری نرم» شود.
برخی دیگر معتقدند که پیشرفت علمی و فنی در امور اجتماعی پیامدهای منفی هم دارد. برای نمونه، نظریههایی وجود دارد که رشد سریع علم و تکنیک آزادیهای فردی انسانها را محدود میکند. اینترنت در شرایط کنونی آزادی فردی را تحت نظارت و کنترل قرار داده و به حریم خصوصی ضربه میزند. همچنین پیشرفت افسارگسیختهٔ علم و فن محیط زیست انسان را تخریب کرده، هوا را برای نسل کنونی آلوده میسازد و شرایط زیست نسلهای آینده را دشوار یا حتی نابود میکند، بزرگترین نقطهٔ منفی تکنوکراسی آن است که تکنوکراتها عمدتاً نگاه عینی-فنی دارند و در ادارهٔ امور دولتی جنبههای روحی و اجتماعی انسان را در نظر نمیگیرند یا اهمیت کمی به آن میدهند.
نویسنده: شکیب احمد سروش
لینک کوتاه