حکومت فراگیر و رعایت حقوق بشر عامل ثبات حکومت در افغانستان

افغانستان چندین دهه است که از گروههای نیابتی داخلی و قدرت‌های خارجی رنج برده است و همواره تحت هجمه حملات داخلی و خارجی دست و پنجه نرم کرده و داغ این همه مصیبت ها را ملت بیچاره و درمانده کشور به جان خریده است، سیاسیون که هر کدام نوبتی در هرم قدرت قرار می‌گیرند دغددغه‌ای ملی ندارند، آنان به نوبت با فراموشی کامل ملت و وطن در صدد تثبیت قدرت و جایگاه سیاسی شان است، در تغییر و تبدیل نظام‌های سیاسی ملت است که لگد مال می‌شوند، لذا اکنون که زمینه‌ای نسبی به وجود آمده تا نگرانی کشورهای منطقه و فرامنطقه رفع گردد و ملت نیز در تعیین قدرت سهم فعال داشته باشد باید استراتژی و پالیسی طرح گردد که قدرت‌های بیرونی از ناحیه افغانستان احساس خطر نکنند و ملت نیز برایش احساس تعلق به وطن ایجاد گردد.

در وضعیتی که هم اکنون جریان دارد بعید نیست که ایالات متحده امریکا به منظور مقابله با نفوذ و هژمونی چین در جنوب آسیا، از طریق انگلیس، برنامه جدید اسلام‌آباد برای افغانستان را استمزاج و سرنوشت سیاسی و امنیتی کشور ما را به پاکستان واگذار کند. چینی‌ها با سرمایه‌گذاری‌های کلان در پاکستان، این کشور را به زیر بال خود کشیده‌اند. در صورت ادامه این روند، اسلام‌آباد کاملا به سمت چین گرایش خواهد یافت.

استمرار این وضعیت به نفع استراتژی غرب برای مقابله با نفوذ چین در منطقه نخواهد بود. واشنگتن با استفاده از حضور و تاثیر تاریخی انگلیس در پاکستان خواهد کوشید که از آمیختن کامل اراده این کشور در هژمونی چین جلوگیری کند. کوتاه‌ترین راه برای تحقق این هدف، افغانستان و بازی با سرنوشت این کشور است.

از آنجایی که بزرگترین اولویت غرب و حتی هند در مرحله کنونی، مهار خطر چینی‌ها و محاصره این کشور در منطقه و جهان است، بعید نیست که افغان‌ها بار دیگر قربانی یک معامله بزرگ شوند و به منظور منحرف کردن رویکرد پاکستان در قبال چین، سرنوشت آن‌ها در سبد اراده این کشور نهاده شود.

با وجودی که اکنون روسیه افغانستان را به رسمیت شناخته و برخی کشورهای آسیای میانه نیز تمایل به ایجاد روابط با افغانستان را تقویت کرده اند؛ اما هنوز هم تضاد منافع قدرت‌های بزرگ و همسایگان افغانستان، سرنوشت این کشور را وارد مرحله نوینی خواهد کرد؛ چنانچه در بررسی سازمان ملل متحد، بیشتر قدرت‌های منطقه و جهان رسمیت دادن را مشروط را برای افغانستان اعلام کردند، از این رو، تا زمان ثبات در افغانستان راه طولانی در پیش است؛ زیرا بسیاری کشورها ملاحظات خود را در قبال افغانستان دارند؛ امریکا و اسرائیل که صراحتا رأی منفی دادند و گفتند که منافع ما در افغانستان تأمین نیست و رسمیت بخشیدن به این حکومت را در گزینه نداریم.

افغانستان با آسیای میانه، به‌ویژه تاجیکستان مرزهای طولانی دارد. بزرگترین پایگاه نظامی روسیه در خارج مرزهای این کشور، در تاجیکستان قرار دارد. روسیه بی‌ثباتی در افغانستان را تهدیدی برای ثبات در آسیای میانه و به تبع آن مناطق مسلمان‌نشین خود می‌داند. چین نیز بر همین منوال، نگران اوضاع امنیتی در ترکستان شرقی و پروژه «راه ابریشم و یک کمربند یک راه» خود است.

اگر اوضاع امنیتی به خوبی مدیریت نگردد ولایت شمالی بدخشان هم مرز با چین به صحنه رقابت گسترده قدرت‌های بزرگ و کشورهای همسایه تبدیل خواهد شد. تحرک و اقدامات عناصر بیگانه در این ولایت راه را برای مداخله خارجی هموار می‌سازد؛ چنانچه چندین بار شاهد بودیم که منازعه این مردم با حکومت ظاهرا بر سر مسئله تریاک اوج گرفته بود که هر بار قتل و خونریزی در پی داشت اگر طالبان و طرف‌های ذی‌نفوذ در بدخشان متوجه این خطر نشوند، نمودار تهدید روند صعودی پیدا خواهد کرد و این ولایت احتمالاً به میدان معامله خطرناک میان کشورهای همسایه و قدرت‌های بزرگ تبدیل خواهد شد.

هرچند در حال حاضر حکومت سرپرست به دستاوردهای بزرگ دست یافته است، اما به دلیل تک قومی بودن قدرت نمی‌تواند و اجازه نمی‌یابد که قدرت را کاملا در انحصار خود قرار دهد. شرایط این مرحله با دهه نود تفاوت دارد. اگر رهبران حکومت سرپرست حساسیت‌های داخلی و بین‌المللی و میزان خطر مداخله خارجی در افغانستان را درک نکند، جنگ‌های نیابتی آغاز و کشور به سوی سرنوشت نامعلومی سوق داده می‌شود. نتیجه این بحران جدید، چیزی جز تجزیه افغانستان و ظهور جزایر قدرت و ملوک‌الطوایف وابسته به قدرت‌های منطقه‌ای و بین‌المللی نخواهد بود.

همینطور طردهای درون‌گروهی در ساختار حکومت سرپرست به وضوح قابل مشاهده است، آنچه که برخی‌ها از آن تحت عنوان تبعیضات قومی و قبیله‌ای یاد می‌کنند؛ اگر این روال ادامه یابد ساختار درونی حکومت دچار آسیب و فرسایش گردیده و نهایتا اختلافات تا سطح رویارویی‌های مسلحانه کشانده خواهد شد.

اگر حکومت سرپرست کماکان عرصه را برای فعالیت زنان محدود و دشوار کند و این طبقه اجتماعی بزرگ و به عبارتی نیمی از جامعه افغانستان را همچنان در قید نگهدارند، گروه‌های مقاومت بانوان تشکیل خواهد شد. بدون تردید، آنها با تأسی از نقش زنان مبارز در لبنان، فلسطین، امریکای لاتین و غیره، پا به صحنه مبارزه مسلحانه خواهند گذاشت. در این زمینه می‌توان به فرمانده کفتر، به‌عنوان زنی بی‌سواد، اما دلیر و پرانگیزه در بغلان اشاره کرد.

از این رو، به چند دلیل مختلف شرایط دشواری در انتظار حکومت سرپرست خواهد بود: 1. پای زنان به صحنه داغ نبرد کشیده می‌شود که پیامدهای ناخوشایندی در سطح ملی و بین‌المللی برای حکومت خواهد داشت. 2. جنگیدن با زنان برخلاف فرهنگ جامعه افغانستان است و به حیثیت حکومت خدشه وارد می‌کند. 3. پیروزی در مقابل زنان، افتخار به شمار نمی‌رود و شکست در این نبرد افتضاحی در مقیاس ملی و بین‌المللی تلقی خواهد شد. 4. جنبش مسلحانه زنان افغانستان با همدلی و پشتیبانی گسترده مالی و تبلیغاتی جامعه جهانی همراه خواهد شد. 5. بذر همنوایی با زنان جنگجو در محافظه‌کارترین بافت‌های جامعه افغانستان نیز شکوفه خواهد زد. 6. حرکت مسلحانه زنان به نماد و سمبل مبارزه در برابر اسلامگرایی تبدیل خواهد شد.7. طیف وسیعی از جوانان باسواد و پرانگیزه از میان مردان نیز به صفوف زنان و سنگر مقاومت آنها خواهند پیوست. 8. فاکتورهای مذکور باعث جدایی شمار زیادی از عساکر حکومت در مناطق فعالیت جنبش زنان مبارز خواهد شد.

با توجه به آنچه که گذشت، راهکار معقول و موثر برای نجات افغانستان از بحران و معضلات کنونی این است که طرف‌های مختلف پیش از تبدیل مجدد این کشور به کانون آتش‌بازی قومی و مذهبی و جنگ‌های خونین و پایان‌ناپذیر نیابتی احساس مسئولیت کنند و برای تشکیل ساختاری فراگیر به کار مشترک بپردازند تا این ملت مظلوم را از انواع تهدیدها برهانند.

یادداشت اختصاصی / خبرگزاری سریع

لینک کوتاه

https://sarie.news/s1114a
دکمه بازگشت به بالا