خرد و آگاهی؛ تنها راه مقابله با افراطگرایی در افغانستان

همزیستی مسالمتآمیز، بهرسمیتشناختن حقوق دینی، اجتماعی و سیاسی پیروان مذاهب مختلف، و احترام به عقاید دیگران بدون توسل به توهین، تحقیر یا خشونت، از اصول بنیادین یک جامعه پایدار است. این مفاهیم نهتنها در میثاقهای بینالمللی مورد تأکید قرار گرفتهاند، بلکه در آموزههای اسلامی نیز ریشه دارند. اسلام زندگی مسالمتآمیز را نهتنها میان مسلمانان بر اساس اخوت دینی و اشتراک در اصول و اهداف بلکه حتی با پیروان دیگر ادیان و مذاهب تجویز میکند. شریعت اسلام برای تمامی ساکنان جامعه اسلامی، صرفنظر از دین یا مذهبشان، حقوق انسانی و شهروندی قائل است و جان، مال و ناموس آنان را مصون میداند. تفاوتهای زبانی، قومی یا نژادی نیز در این دیدگاه جایگاهی ندارد؛ آنچه اهمیت دارد، انسانیت و سپس اعتقادات مشترک است.
بااینحال، بسیاری از جوامع اسلامی، از جمله افغانستان، با چالشهای جدی در تحقق این آرمانها روبهرو هستند. افغانستان بهرغم تاریخ طولانی همزیستی اقوام و مذاهب گوناگون، همواره هدف تهاجم و نفوذ نیروهای بیگانه و عوامل تفرقهافکن بوده است. وجود تنوع قومی و مذهبی بهخودیخود امری طبیعی است، اما تبدیل آن به منبع درگیری و خشونت، نتیجۀ تحریکات خارجی و سوءاستفاده سیاستمداران داخلی است. نکته حائز اهمیت این است که مردم افغانستان اعم از شیعه و سنی در مواجهه با دشمنان خارجی همواره متحد بودهاند، چنانچه در مقابله با استعمار انگلیس یا اشغال شوروی نشان دادند. بنابراین، اصل بنیادین در افغانستان، همکاری و همزیستی بوده، نه اختلاف.
یکی از عوامل اصلی تشدید تنشها در افغانستان، نبود حکومتی مقتدر و پاسخگو بوده که زمینۀ نفوذ بازیگران خارجی و سوءاستفاده از اختلافات داخلی را فراهم کرده است. متأسفانه، بسیاری از درگیریهای سیاسی و نظامی در این کشور، محصول ائتلافهای قومی و مذهبی برای کسب قدرت بوده که به ویرانی و کشتار انجامیده است. این وضعیت تا حد زیادی ناشی از ناآگاهی عمومی و سطح پایین تحصیلات است که مردم را در برابر تبلیغات سیاسی آسیبپذیر میکند. افزون بر این، فقر گسترده، بسیاری را وادار به همکاری با نیروهای خارجی برای تأمین معیشت کرده است.
ضعف نظام آموزشی نیز از چالشهای اساسی است. هرچند در دورانی شاهد گسترش مدارس و دانشگاهها بودیم، این تحولات عمدتاً محدود به شهرها بود و روستاها از کمترین امکانات آموزشی محروم ماندند. نبود آگاهی صحیح از مفاهیم دینی، منافع ملی و حقوق شهروندی، مردم را به ابزاری برای تحریکات گروههای افراطی تبدیل کرده است. امروز، گروههایی مانند حزب التحریر با ترویج اندیشههای تکفیری، بهراحتی در میان جوانان نفوذ میکنند.
اگرچه نفوذ قدرتهای غربی در افغانستان انکارناپذیر است، اما خطر گروههای افراطی که گاه آلت دست اطلاعات کشورهای منطقهای و فرامنطقهای هستند بهمراتب جدیتر است. امام علی (ع) میفرمایند: «جهل عامل افراط و تفریط است.» افراطیون بهجای گفتوگوی عقلانی، به تکفیر دیگران و خشونت متوسل میشوند تا آرامش اجتماعی را برهم زنند. نمونه بارز این رویکرد، عملکرد گروههایی مانند داعش بود که هرچند شکست خوردند، اما پیامدهای ویرانگری بهجا گذاشتند.
افراطگرایی محدود به یک مذهب یا قوم خاص نیست؛ هم شیعیان و هم اهل تسنن باید مراقب باشند که اجرای مراسم مذهبی به توهین یا تنفر نینجامد. تندرویهای مذهبی، جوانان را بهسوی گروههای تکفیری سوق میدهد. بنابراین، تنها راه مقابله با افراطگرایی، ترویج خردورزی، آموزش همگانی و پایبندی به اصول اعتدال است. ما میتوانیم با حفظ مبانی دینی و درک شرایط زمان و مکان، هم به احکام اسلام عمل کنیم و هم جامعهای مسالمتآمیز بسازیم.
راه نجات افغانستان از چرخۀ خشونت، تقویت آگاهی عمومی، مبارزه با فقر و وابستگی، و ایستادگی در برابر نفوذ بیگانگان است. تنها با اتکا به عقلانیت، مدارا و احترام به حقوق یکدیگر میتوان آیندهای امن و پایدار برای این سرزمین متصور شد.
یادداشت اختصاصی / خبرگزاری سریع