خروج نیروهای امریکایی و سناریوهای محتمل برای افغانستان
خروج نیروهای امریکایی و سناریوهای محتمل برای افغانستان
حارث جبران ۱۱ ثور ۱۴۰۰
خروج نیروهای امریکایی از افغانستان و پایان دادن به طولانیترین جنگ تاریخ امریکا، امر میمون و خجسته است. پس از اعلام تاریخ خروج این نیروها، شهروندان و عدهای از نظامیان بازنشسته امریکایی این تصمیم ریـیس جمهور جو بایدن را به گرمی استقبال کردند. دانیال دافیس، نظامی پیشین امریکایی که دو دوره ماموریت نظامیاش را در افغانستان سپری کرده است، میگوید: «تصمیم بیرون کشیدن نیروها واقعبینانه و منطقی است؛ در ضمن پس از پایان جنگ، اداره رییس جمهور بایدن به آسانی درک خواهد کرد که جنگ دایمی تضمین کننده منافع امنیتی نیست». ( TIME- KIMBERLY DOZIER AND W.J. HENNIGAN, April 13,2021)
تصمیم خروج نیروها توسط رییس جمهور بایدن، تصمیم سختی بود. او پس از سه ماه رایزنی و مشوره با همکارانش در کاخ سفید و سنجش هزینه خروج و حضور، بالاخره قانع شد تا تاریخ خروج کامل را ۱۱ سپتامبر امسال اعلام کند. هرچند رییس جمهور بایدن محتاطانه تصمیم گرفته و به خاطر تدوین «استراتژی خروج» با ماموران کارکشته و اتاق فکر کاخ سفید در تماس بوده؛ اما با آن هم اعلام پایان ماموریت جنگی امریکاییها در افغانستان، حکومت ایالات متحده را به دو دسته تقسیم کرده است:
بال نظامی که تقریباً خواهان حضور و تمدید ماموریت مبارزه با تروریسم است.
بال دیپلماتیک که روی خروج مسوولانه نیروها تأکید دارد.
با این حال، خروج نیروهای امریکایی و ناتو برای افغانستان، منطقه و جهان دارای پیامدهایی است که نگارنده در این یادداشت این پیامدها و سناریوهای محتمل برای افغانستان را بررسی کرده است. پس از خروج، سه سناریو در باب جنگ محتمل است:
دفاع مستقلانه
بدون شک نیروهای جابهجا شده (نیروهای عادی Regular Force) در ساختارهای نظامی افغانستان (ارتش، پولیس و امنیت ملی) در دو دهه گذشته، آموزشهای حداقلی را دیدهاند. تجربه محاربه و به دوش کشیدن بار جنگ در سالهای پسین، این نیروها را قادر ساخته است تا مستقلانه دفاع کنند. در ضمن نیروهای قطعات خاص Special Force unit)) دارای مهارتهای فوقالعاده، مجهز به تجهیزات روز و آموزش دیدهاند. این ویژهگیها نیروهای قطعات خاص افغانستان را در سطح منطقه بیمانند ساخته است و آنها قدر اند پیچیدهترین و مغلقترین عملیات ضد هراسافگنیCounter Terrorism operation) ) را در داخل افغانستان راهاندازی کنند. این نیروهای رزمی با قابلیتهای فوقالعاده نظامی آراسته هستند و دورههای آموزشی ویژهای را در کشورهای ایالات متحده امریکا، انگلستان، آلمان، فرانسه، ایتالیا، هندوستان و ترکیه فرا گرفتهاند. تعداد این نیروها نیز متناسب به وسعت جغرافیایی، جمعیت و حجم تهدیدات، منطقی سنجش شده و کافی است تا دفاع مستقلانه شکل بگیرد. خوشبینانهترین وضیعت جنگی پس از خروج «دفاع مستقلانه» است. اما آیا دولت افغانستان قادر به تمویل و تجهیز این نیروها در درازمدت است؟
این پرسش در واقع تعیین کننده وضعیت جنگی پساخروج است. براساس تخمینها در یک سال چرخش ماشین جنگی دولت افغانستان بالغ بر چهار میلیارد دالر هزینه دارد. نیروهای دفاعی – امنیتی افغانستان به لحاظ قابلیتهای حربی آماده دفاع مستقلانه هستند؛ اما تضمینی برای بقا و رزمایش دوامدار وجود ندارد. هرگاه این تضمین توسط حکومت افغانستان داده شود، چرخش ماشین جنگی و ماموریت ضد هراسافگنی بطی نخواهد شد.
انتخاب گزینه «دفاع مستقلانه» میتواند ایدهآلترین نوع وضعیت جنگی باشد؛ اما از آنجاییکه مفهوم «امنیت» در کشورهایی مثل افغانستان بیشتر داخلی تعریف میشود – برعکس کشورهای توسعهیافته که امنیت را خارجی تعریف میکنند و مربوط به بازیگران خارجی میدانند – با این حال بحث شکنندهگی وضعیت سیاسی و خلاهای امنیتی داخلی، محوریترین بحث برای استحکام بخشیدن امنیت ملی کشور پس از خروج نیروهای امریکایی و ناتو خواهد بود. افغانستان پسا ۱۱ سپتامبر ۲۰۲۱ (خروج نیروهای امریکایی و ناتو)، بیشتر از اینکه توجه به محیط بیرونی در باب امنیت داشته باشد، باید روی ثبات سیاسی و خلاهای امنیتی داخلی توجه نماید تا به گونه نسبی مفهوم امنیت ملی نمود پیدا کند.
باری بوزان، یک تن از پیروان مکتب کپنهاگ و نظریهپرداز نظریه مجموعه امنیتی منطقهای، برای کشورهای جهان سوم مفهوم امنیت حکومت را در مقابل امنیت ملی به کار میبرد؛ چون شکنندهگی و بحران فراتر از محیط بیرونی در داخل شکل میگیرد. با این حال، امنیت حکومت به امنیت رژیم حاکم برمیگردد؛ ولی درباره حکومتهای قدرتمند (غربی)، مفهوم امنیت ملی عمدتاً برای حفظ استقلال، هویت سیاسی و مصونسازی شهروندان در برابر تهدیداتی که از سوی دیگر کشورها متوجه آنها است به کار میرود، نه در برابر تهدیدات داخلی.
باید اذعان کرد که پس از متحول شدن تعریف امنیت در سال ۱۹۷۰ و تغییر مفهومی پارادایم امنیت از حالت مضیق و نظامیمحور به امنیت موسع، متغیرهای دیگر نیز در کانتکست امنیت جا پیدا کرد. بوزان در تعریف نظریه امنیت ملی خود از دو مفهوم نام میبرد: «میزان انسجام سیاسی» و «نوع محیطهای امنیتی». در بحث میزان انسجام سیاسی، وی بر مشروعیت یا عدم مشروعیت هیأت حاکم در میان مردم آن کشور تأکید و بر این اساس حکومتها را به دو گروه قوی و ضعیف تقسیم میکند. در بحث محیط امنیتی نیز وی به ثبات یا بیثباتی در محیط امنیتی کشورها اشاره میکند. وی معتقد است که کشورهای غربی و کشورهای جهان سوم در این دو مقوله با یکدیگر متفاوتاند، چرا که بسیاری از کشورهای جهان سوم هیأت حاکم شکنندهای دارند که از مشروعیت محدود برخوردار است و این امر باعث متزلزل شدن پایههای حکومت آنها میشود؛ چیزی که در کشورهای غربی عکس آن وجود دارد. همچنین برعکس کشورهای غربی، محیط امنیتی در کشورهای جهان سوم به دلیل ضعف سیاسی، بسیار بیثبات و متزلزل است. بنابراین نمیتوان از تعریفهای غربی امنیت ملی برای کشورهای جهان سوم استفاده کرد.
خروج مسوولانه و ادامه کمکها
تأکید حکومت افغانستان، قدرتهای منطقه و بال دیپلماتیک ایالات متحده امریکا بر خروج مسوولانه است. حضور ایالات متحده امریکا در افغانستان براساس نیاز زمان، مجوز شورای امنیت سازمان ملل و چندین یادداشت دیپلماتیک (پیمان استراتژیک، توافقنامه امنیتی و…) تعریف شده است. بدون شک هر دو طرف متعهد به مفاد این یادداشتهای ردوبدل شده هستند. بنابراین هر نوع شتابزدهگی برای خروج، پیامد نامطلوب دارد و عقبگرد تلقی میشود. سناریوی دوم میتواند خروج مسوولانه باشد. تعهدات مالی و سیاسی همچنان محفوظ بماند تا چتر مصون برای صفوف نیروهای دفاعی – امنیتی و دموکراسی نیمبند باشد. انقطاع هزینه گزاف خواهد داشت. در مرحله اول، ثبات نسبی، نیروهای تربیت شده در ارتش و پولیس و دموکراسی به نیستی خواهند رفت و خروجی از این نوع در واقع چراغ سبز برای حضور و تراکم نیروهای هراسافگن منطقهای پنداشته میشود. افغانستان به لحاظ موقعیت جغرافیایی، خصوصاً همسایهگی با پاکستان و هممرز بودن دو کشور با منطقههای سرطانی، این ظرفیت را دارد تا دوباره به لانه امن تروریسم جهانی مبدل شود. با این حال امنیت ایالات متحده امریکا و امنیت جهانی با خطر روبهرو خواهد بود.
تعقیب اهداف از راه دور
منطقه ما ظرفیت بینظیر در پرورش و رشد افراطیت دارد. پروسه رادیکالسازی افراد، جلب و جذب و قدرت بسیج براساس تفکر و قرائت افراطی از دین، این توان را به گروههای تروریستی داده است تا به عنوان یک پتانسیل منطقهای و تهدید بالقوه مطرح باشند. همچنان مأموریت ضد هراسافگنی هنوز به پایان نرسیده است، برعکس نسل جدید جهادگرایان برای گروههای تروریستی هویت نو تعریف کردهاند و نوع مبارزهشان خشونتبارتر و خونینتر شده است. در ضمن اهداف غیرنظامی ایالات متحده امریکا به عنوان یک شریک استراتژیک افغانستان برآورده نشده و تمامی دستآوردها چون دموکراسی، حقوق شهروندی، حقوق زنان، آزادیهای فردی، حقوق اقلیتها و سایر ارزشهای دموکراتیک در حال متلاشی شدن است. از سوی دیگر، خروج کامل امریکاییها با توجه به حضور فعال رقبای منطقهایشان، هزینه سنگین خواهد داشت و عملاً آنها را در آزمون سخت و نفسگیر قرار خواهد داد که این خود نشانگر یک دور باطل است. امریکاییها به دنبال قوامبخشیدن هژمونی خود هستند، در عین حال روی کاهش مصارفشان فکر میکنند. بنابراین، سناریوی سوم میتواند «خروج نیروها و تعقیب اهداف از راه دور» باشد. با این حال، آنان میتوانند از مصارف بیش از حد جلوگیری کنند. در ضمن عملیسازی روند خروج نیروها، یکی از بندهای تعهد شده در توافقنامه دوحه است. اتاق فکر کاخ سفید استراتژی خروج سربازانشان را براساس منافع ملی و امنیتیشان تدوین کرد. اما آیا حضور در حوزه پیرامونی افغانستان و پیشبرد ماموریت ضد ترور از راه دور میتواند راهکار مناسب باشد؟
جنرال کنت مکنزی، فرمانده فرماندهی مرکزی ایالات متحده امریکا، طرحی را به کمیته خدمات نظامی مجلس سنای این کشور تحویل داده است که بر مبنای آن پس از خروج نیروهای امریکایی از افغانستان، شماری از این سربازان در منطقه جابهجا میشوند و حضورشان به لحاظ شکلی و محتوایی متفاوت از قبل خواهد بود. براساس این طرح، نوع تهدیدات و چگونهگی مأموریتشان بازتعریف خواهد شد. اقداماتی که برای عملیسازی طرح در نظر گرفته شده، اینها است: جابهجایی واحدهای استخباراتی، راهاندازی عملیات کشفی، عملیاتهای ضد ترور و نظارت از اهدافی در داخل افغانستان. هرچند جنرال مکنزی چگونهگی مبارزه با هراسافگنی را بدون حضور در خاک افغانستان دشوار خواند؛ اما به هر حال تعقیب اهداف از راه دور به عنوان یک راه حل مطرح است.