خط فرضی دیورند و معضلات بجا مانده از آن
مسئلهی دیورند که واگذاری بخشی از خاک افغانستان به پاکستان را در پی داشت یکی از معضلات دیرینه و جدی میان دو کشور محسوب میگردد. در سال ۱۸۸۸ که روسیه در اوج قدرت بود عبدالرحمن خان به هدف روشن ساختن قلمرو روسیه و افغانستان مرزهای شمالی کشور را برای جلوگیری از نفوذ روسیه در افغانستان با این قدرت شرقی مشخص کرد؛ ولی تا آن زمان مرزهای افغانستان با هند بریتانوی تعریف نگردیده بود که امیر عبدالرحمن از نیت هند برتانوی در تشویش بود و تلاش میکرد تا مرزهای نامعلوم افغانستان با هند برتانوی تعریف گردد؛ در عین حال پس از تعریف مرزهای شمالی و غربی افغانستان، بریتانویها نیز در تلاش بودند تا ساحه نفوذ خود را با افغانستان تعریف کنند؛ چون انگلیسها به خاطر اهداف خود ستراتیژی به وجود آوردن حایل مبهم را به پیش میبردند.
در سال ۱۸۸۹عبدالرحمن برای حاکم هند بریتانوی نامه ارسال کرد تا مرزهای افغانستان و هند بریتانوی مشخص گردد. از طرف انگلیسها هیئتى به رهبری Lord Roberts تعيين گردید ولی عبدالرحمن وقتکشی کرد و زمامداران انگلیس ازاین تاخیر عصبانی شدند، سر انجام حاکم افغانستان برای نایب السلطنه انگلیس هاو وزیر خارجه Sir Mortimer Durand نامه اى ترتیب نمود، که در نامه از ایشان خواست تا نقشه مرز افغان-هند برتانوی را برای امیر ارسال کنند.
سر انجام نقشه افغانستان که از طرف نایب السلطنه تهیه گردیده بود، برای امیر ارسال گردید که درآن مناطق وزیرستان، چمن، چاغی، بولاندخیل، مهمند، اسمار، و چترال شامل ساحه افغانستان نبود.
در ماده هفتم معاهده چنین تذکر یافته: اینکه امیر عبدالرحمن خان با نیت خوب با برتانوی ها مذاکره نمود و آرزوی افغانستان آزاد و قوی را دارد، پس برتانیه برای امیر اجازه میدهد تا وسایل جنگی را خریداری و وارد کند. همچنان دولت برتانیه برعلاوه کمک ۱۲ لک روپیه قبلی برای ۶ لک روپيه دیگر وعده میدهد.
وقتیکه مناطق جدا شده از بدنه افغانستان در لیست حاکمان بریتانیا به عبدالرحمن میرسد او در جواب مینویسد؛ درصورتیکه شما مناطق نامبرده را از ساحه حاکمیت من جدا میسازید، پس آن مناطق نه در حاکمیت شما و نه در حاکمیت من باقی خواهد ماند. شما همیشه دراین مناطق با مشکلات و جنگ های روبه رو خواهید بود. اینکه حکومت شما مقتدر و آرام است، شما خواهید توانست با استفاده از قدرت این مناطق را آرام نگهدارید، ولی زمانیکه دشمن در مرزهای هند نفوذ نماید، این مناطق از بد ترین دشمنان شما خواهد بود. اینکه شما قبایل که جز ملت و دین من است را از من جدا میکنید، با این کار حیثیت من در مقابل مردم متضرر و مرا کمزور میسازید، که کمزوری من حکومت شما را نیز متضرر خواهد کرد.
انگلیس ها و هند برتانوی به اخطار امیر توجه نکردند و قبایل مرزی مثل بولاندخیل، وانه و ژوب را با استفاده از نیروی خویش در حاکمیت خود نگهداشتند. در جریان همین کشمکش ها به رهبری دیورند، یک هیئت از پشاور به کابل سفر کرد و در فضای دوستانه و آرام مذاکرات را انجام دادند، که در نتیجه این مذاکرات به تاریخ ۱۲ نومبر ۱۸۹۳م میان امیر عبدالرحمن و دیورند معاهده مشهور خط دیورند Durand Line Agreement به امضا رسید.
بعد از امضاى معاهده مشکل دیگر علامت گذاری فزیکی مرز بود که هردو طرف کمیسیونی را برای علامت گذاری تشکیل دادند. زمانیکه در سال ۱۸۹۵م کار عملی علامت گذاری مرز آغاز شد، عبدالرحمن دعوا نمود که نظر به توافق قبلی مستحق تمام ساحات مهمند میگردد؛ به همین اساس عبدالرحمن در سال ۱۸۹۶ برای نایب السلطنه هند برتانوی Lord Elgin نامه فرستاد و در آن یادآور شد که در نقشه معاهده خط دیورند و نقشه عملی علامه گذاری نقاط اختلافی و متفاوتی وجود دارد. در جواب انگلیس ها برای امیر نوشتند که ایشان میتوانند در ساحات مهمند، یک امتیاز برای امیر قایل شوند و اخطار دادند که اگر امیر علامت گذاری را نپذیرد، این امتیاز هم لغو خواهد گردید.
بالاخره عبدالرحمن برای کمیسیون مشترک علامت گذاری اجازه فعالیت داد ولی امیر نتوانست امنیت اعضای انگلیس این کمیسیون را تامین نماید، حتی بعضی از اسناد تحقیقی نشان میدهد که امیر قصداً خیزش های قبایل در سال ۱۸۹۷ را سازماندهی نموده بود که در نتیجه انگلیس ها به منظور انتقام گیری مناطق مهمند که برای امیر قرار بود واگذار گردد را نیز توسط نیروی های خویش اشغال نمود و انگلیس ها در مناطقی که دسترسی داشتند، علامه گذاری را نیز انجام دادند.
معاهده دیورند در تمام آرشیف های جهان بدون امضا موجود است و هیچ اداره ای تا امروز معاهده اصلی با امضا اصلی را نتوانسته بدست بیاورد .
با این حال، عبدالرحمن با تطمیع یا هراس از انگلیسها تن به مذاکره تقسیمات ارضی داد و آنچه هم که نظر به توافق طرفین روی کاغذ درج گردیده است که هر چند بدون امضا هم بوده باشد انگلیس با استفاده از زور و مبنی حقوقی این مذاکره و تفاهم موفق شد که جنجال ابدی برای افغانستان خلق کنند که از آن زمان تا کنون این معضل پا برجاست و امیران بعد از عبدالرحمن نیز نتوانستند آن را حل کنند؛ بنا بر این معامله خاک وطن با هر توجیهی قابل قبول نیست؛ اما کاری است که انجام شده و بصورت تلویحی رسمیت بین المللی یافته و جنجال بر سر این معضل دو صد ساله به تضعیف افغانستان منجر خواهد شد.